Freitag, 28. Mai 2010

مجاهدین خلق. 2010-05-28 تاریخ سعید نام رضا روسی کار کیست؟

مجاهدین خلق. 2010-05-28 تاریخ سعید نام رضا روسی کار کیست؟

سعید نام رضا روسی کار کیست؟ ایمیل تیتر مقاله این فرد تا حدود سال 1368 شمسی عضو مجاهدین بود و در قسمت تاسیسات و تعمیرات محل سکونت مجاهدین"اشرف" کار میکرده است. در آن زمان هنوز مجاهدین به طلاق های اجباری رو ننموده بودند و لذا ایشان با خانم بتول احمدی یکی دیگر از اعضای مجاهدین ازدواج تشکیلاتی نمود. ازدواج تشکیلاتی به مفهوم این است که مسؤلین مجاهدین تعین میکردند که چه کسی با چه کسی بر اساس نقش و مسؤلیتی که در سازمان دارد ازدواج نماید و خود آن افراد و والدینشان در این تصمیم گیری نقشی نداشتند. بتول احمدی علیرغم بی میلیش مجبور به این ازدواج شد. بتول زنی زیبا، مودب و احساساتی و در مقابل ایشان علی اکبر مردی بسیار خشن و به تمام معنی غیر اجتمایی و لمپن بوده ومیباشد. برادر بتول احمدی بنام داود احمدی که از فرماندهان مجاهدین بود نیز عاشق یکی از خانم های مجاهد میشود که با مخالفت شدید سازمان مواجه میگردد و به اجبار با زنی که سازمان برایش در نظر میگیرد ازدواج تشکیلاتی مینماید. این زن نیز در عملیات فروغ مجاهدین کشته میشود که اثر منفی در روحیه داود میگذارد و سازمان برای بار دیگر او را مجبور به ازدواج با خانمی مینماید که اکنون از مجاهدین جدا و مقیم کشور سوءد میباشد. داود احمدی که فردی صبور، خوش مشرب،به شدت مهربان و مردمی بود منتقد مسؤلین و محبوب تحت مسؤلان خودش نیز بوده است. او که در ضمن مسؤلیت تعمیرگاه ماشین را به عهده داشته است در نیمه شبی و به احتمال زیاد توسط افرادی ناصادق به سقف بلند تعمیرگاه به دار آویخته میشود و سحرگاه روز بعد توسط مهدی ابریشمچی و یکی دو مسؤل دیگر و بدون حضور هیچ شاهدی طناب دار از گردنش باز میشود و جنازه اش از سقف تعمیرگاه به پایین آورده میشود. پس از این ماجرا مادر و خواهر داود پیگیر قضایا میشوند که مهدی ابریشمچی آنها را تهدید به سکوت و نهایتا از کشور عراق به سوءد اعزام مینماید. در این میان بتول احمدی که دومین فرزند خود را حامله بوده است با شنیدن خبر مرگ برادرش بچه را ناقص بدنیا میآورد. علی اکبر آرمیده که در آن زمان به داود و همسرش علاقمند بوده همپای آنها پیگیر کشف واقعیت مرگ داود احمدی میشود لذا او را نیز به اتفاق همسر،مادر همسر و دو فرزندشان به کشور سوءد میفرستند. از آنجا که علی اکبر آرمیده بطور کامل از مجاهدین کنده نشده بوده مجددا در سوئد بدام آنها میافتد. از روی طمعکاری دعوت های مجاهدین برای شرکت در تظاهرات هایشان را میپذیرد و یک تاکسی و سوپر مارکت هم از آنها به کادو دریافت میکند. بتول احمدی و مادرش که علاوه بر داود دو فرزند دیگرش را در راه مبارزه با رژیم از دست داده بود و با اطمینان کامل مجاهدین را در کشتن فرزند سومش مقصر میدانست به مخالفت با عملکرد علی اکبر دست میزنند که نتیجه اش بروز یک اختلاف خانوادگی میشود. در این اختلاف علاوه بر اینکه مرد قلدری در مقابل یک پیرزن و یک زن جوان قرار داشته است از حمایت مالی و غیرو مجاهدین هم برخوردار بوده است. نهایتا دامنه نزاع به دادگاه های سوءد و دخالت دادگاه های حمایت خانواده و اطفال پیش میرود و آنها از یکدیگر جدا میشوند. پس از آن نیز علی اکبر در سرپرستی فرزند ناقص الخلقه خودش نیز کمک نمیکند و از آن پس این فرد لمپن و قلدر به هر طریق و شیوه ای برای این خانواده مزاحمت ایجاد میکند که جای خود دارد و علاوه برآن مجاهدین از این فرد به عنوان یک چماغدار، عربده کش و آدمکش در مقابل منتقدین و مخالفینشان استفاده مینمایند. من خودم در یک ویدیو دیدم که به منتقدین مجاهدین حمله کرده بود و میگفت که همگی شما را میکشم. از آقای نویدی و کاربرانی که حوصله به خرج دادند و این مطلب را خواندند بسیار ممنونم . ای کاش من این واقعیت ها را نمیدانستم تا مجبور نشوم که در غم ،درد و رنج این قربانیان اشک بریزم.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen