Sonntag, 24. Juli 2011

«پاسارگاد» ساخته یهودیان یا ایرانیان؟

کد خبر: ۱۶۷۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۲
تعداد بازدید: ۱۰۳۳۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
بررسی شخصیت تاریخی «کوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و کسی که بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایه‏های تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با حقیقتی تلخ آشنا می‏کند؛ این جنایت فرهنگی به وسیله‏ی یک مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است...
بررسی نشانه‌های باستان شناسانه ایران در 2500 سال پیش هیچ گاه توسط منابع مستقل مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و به ادعاهای محققین بیگانه که احتمالاً از اتفاق همگی یهودی هستند، اعتماد شده است. با این همه ورود مستقل با مباحثی که توسط این عده بیان شده و بررسی موردی مسایل طرح شده تناقض‌های شگفت آوری را با حقایق تاریخی و بدتر از آن جعلیات فراوانی را آشکار می‌سازد که مایه شرمساری مراکز دانشگاه غرب است. دامنه این جعلیات بی‌حد و مرز بوده و غیرقابل تصور است تا حدی که شاهدیم دانشمندان پرادعای غرب از دانشگاه‌هایی که مرتب بر طبل بی‌طرفی علم و کار علمی آزاد کوبیده و هر مخالفتی با اندیشه‌هایشان را با صفاتی مانند ضدعلمی، ایدئولوژی‌گرایی، جزم اندیشی و... محکوم و طرد می‌کنند.

در مورد تاریخ ایران باستان ما شاهد جعلیات گسترده‌ای هستیم که همین مدعیان کار علمی انجام داده‌اند و آنها را وسیله‌ای برای اختلاف افکنی بین مردم مسلمان ایران با سایر مسلمانان جهان قرار داده‌اند. بررسی این تاریخ سازی جاعلانه در مجموعه «پاسارگاد» هر انسان منصف و پیراسته از تعصب کور را قانع می‌سازد که یک کانون توطئه‌گر بین المللی چگونه به کار پلید جعل آثار تاریخی برای منحرف کردن اذهان مردم مسلمان ایران، پرداخته است.

بررسی شخصیت تاریخی «کوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و کسی که بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد نمود و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایه‌های مادی تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با یکی از حقایق هولناک در زمینه خیانت فرهنگی و دروغ پردازی آشنا می‌کند. این جنایت فرهنگی به وسیله یک مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است. آستروناخ در فاصله سال‌های 1340 تا 1343 در مجموعه پاسارگاد کاخ‌هایی ساخت و آنها را به کوروش هخامنشی در 2500 سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقه یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد. برای اثبات این جعل به تصاویر و توضیحات مرتبط با آن، توجه فرمایید.

تصویر شماره 1:



این تصویر سکه‌های یافته شده در مجموعه پاسارگاد را نشان می‌دهد که به کل یونانی هستند. تصاویر و نوشته‌های موجود بر سکه‌ها تماماً به خط یونانی بوده و اشکال نیز متعلق به تمدن، «هلنی» هستند. حتی یک سکه هخامنشی نیز در این مکان که آن را به کوروش می‌بخشند، یافت نشده است. آستروناخ به عنوان کسی که کار پلید و گناه نابخشودنی ساخت جاعلانه پاسارگاد را انجام داد نیز به یونانی بودن سکه‌ها که از زمان «اسکندر» آغاز شده و تا دوران سایر فرمانروایان سلوکی ادامه می‌یابد، اشاره می‌کند. وی آنها را به دو گروه تقسیم کرده و می‌نویسد: «الف؛ سکه‌های ضرب شده برای اسکندر مقدونی در خلال زندگی و بلافاصله بعد از مرگ وی و ب؛ سکه‌های سلوکوس اول از نوعی که بعدها در تخت جمشید، ضرب شده است.[1]

تصویر شماره 2:

برای منتسب کردن بنای پاسارگاد به کوروش از هیچ گونه فریب‌کاری از جمله نسبت دادن نقش‌های بی‌ربط به وی، کوتاه نکرده‌اند. این موضوع که مورد اقرار خود آن‌ها نیز هست جالب توجه می‌باشد. «تفاوت دیگر میان تخت جمشید و پاسارگاد در مضامین مجسمه‌ها است. در کاخ R همزادی که چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عده‌ای این نقش را تصویر کوروش دانسته‌اند که پنداشتی کاملاً خطا است.»[2] اما هم اکنون این مجسمه کوروش فرض شده و به این بهانه که دارای بال است آن را با ذوالقرنین که در قرآن آمده است، یکی دانسته‌اند. به این موضوع در انتهای گزارش پرداخته می‌شود.

کار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده می‌کرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه‌، جالب نبود و آن‌ها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم می‌دانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیش‌تر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاست‌مداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری که او را تهدید می‌کرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر می‌شود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد.»[3]

اما ببینیم این پاسارگاد که به کوروش منتسب می‌شود، چه ویژگی‌هایی دارد. آن را از جهات مختلفی می‌توان، ارزیابی کرد.

تصویر شماره 3:

وجود اثر ماشین بر سنگ‌های بنای موسوم به کاخ S در مجموعه پاسارگاد که نشان می‌دهد این پایه ستون‌ها چنان‌که ادعا می‌شود قدمتی 2500 ساله نداشته و تازه تراش هستند شگفت آور است. سازندگان بنا هرجا به کمبود مصالح برخورده‌اند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید که به آن اشاره می‌شود، تأمین شده است) یا کار را رها کرده و یا تا حد امکان به ساختن مصالح با استفاده از ماشین‌های جدید پرداخته‌اند. این کار که به چند پایه ستون محدود می‌شود نمی‌تواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و ... را پر نماید.

تصویر شماره 4:

این عکس هوایی نشان می‌دهد که محوطه مورد اشاره تنها یک دشت کاشت چغندر بوده است و بس. در این دشت خالی از هرگونه اثری از کاخ‌های موجود، بدون حفاری و هرگونه عملیات باستان شناسی به یک باره شاهد رویش قلمه ستون و پایه ستون‌هایی چند بر کف دشت هستیم. این سؤال ابتدایی و ساده هرگز برای روشنفکران باستان پرست ایرانی مطرح نشده است که این ستون‌ها به یک‌باره از کجا آمده‌اند و چه‌طور بدون این‌که حفاری صورت گرفته باشد، شاهد ظهور تعدادی پایه ستون، قلمه ستون و کف سازی شده‌ایم. به ظاهر این عده هرگز در یک محل باستانی حاضر نشده‌اند. در محل‌های باستان در همه جای دنیا عموماً وقتی وارد آن‌ها می‌شویم تنها شاهد یک تپه هستیم، مانند تپه‌های باستانی ایرانی که به وفور در همه جا وجود دارد. زیرا وجود آوار ناشی از تخریب ابنیه در طی صدها و هزاران سال تمام بنا را می‌پوشاند و تنها می‌توان با حفاری آثار باستانی را از زیر خاک بیرون کشید.

تصویر شماره 5:


این تصویر که تنها چند لاشه سنگ است و نه بیش‌تر، آستروناخ، کوشک B نام نهاده است و چنان‌که مشاهده می‌کنید در فاصله آن تا بنای زندان سلیمان چیزی وجود ندارد. عملیات پاسارگادسازی آستروناخ یهودی در فاصله این بنا تا زندان سلیمان شکل گرفت. این بنا غیر از این کف نصفه نیمه، چیز دیگری ندارد.

تصویر شماره 6:


آستروناخ برای پاسارگادسازی تصمیم می‌گیرد که محل مزبور را از انظار پنهان کرده و سپس کار را آغاز کند. در این تصویر گرداگرد محل مزبور دیواری کشیده‌اند تا آن را از چشم‌های کنجکاو مردم محلی بپوشانند. چنان‌که شاهدیم تعدادی از پایه ستون‌ها کار گذاشته شده و قلمه ستون‌هایی که گویی با کامیون به این‌جا حمل شده‌اند در گوشه‌ای روی هم انبار گشته‌اند تا در جایی که آستروناخ و گروه یهودی همکارش معین می‌کنند، کار گذاشته شوند. این کاخ هم اکنون به کاخ پی(P) موسوم است. به محل بنای موسوم به زندان سلیمان در قسمت بالا و راست تصویر توجه فرمایید.

تصویر شماره 7:


تصویر شماره 7 ادامه کار پاسارگادسازی را به خوبی نشان می‌دهد. کف سازی، چیدن پایه ستون‌ها و کاشتن قلمه ستون‌ها بر دشت صاف محوطه در حال پیشرفت است. عدم شفته ریزی برای پی، نشان می‌دهد که سازندگان برای اتمام کار شتاب بسیار داشته‌اند.

تصویر شماره 8:

چنان‌که در این تصویر به روشنی می‌توان دید، قلمه ستون‌هایی که به محل آورده شده‌اند در حال استقرار هستند. پایه ستون‌ها بسیار صاف، یک دست و در واقع پایه ستون‌هایی تازه تراش هستند. شکل خاص شال، ستون‌های یک بنای یونانی را نشان می‌دهد که در بناهای کهن منطقه از جمله در تخت جمشید، نمونه ندارد. به این معنی که بنای تخت جمشید که دارای آرایه‌های آشوری است با بنای کاخ P که دارای آرایه‌های یونانی است، متفاوت می‌باشد و بنای زندان به خوبی قابل مشاهده است.

تصویر شماره 9:
کار پاسارگادسازی به خوبی ادامه دارد. قلمه ستون‌ها در دشت بر یک جورچینی ساده کاشته می‌شوند و کار دنبال می‌شود.

تصویر شماره 10:

در این تصویر با اتمام کار، دیوار اطراف برچیده شده و بنا آماده رونمایی است. آستروناخ توانسته است برای کوروش یک کاخ بنا کند که البته تنها شامل چند قلمه ستون و پایه ستون می‌شود. نه اثری از دیوار، آوار و نه اثری از سایر قسمت‌های ضروری برای یک کاخ مانند سرستون و ... وجود دارد اما به ظاهر همین جورچینی ساده نیز برای تحمیق عده‌ای کافی است!

تصویر شماره 11:
چنان‌که شاهد هستیم، بر دشت صاف منطقه و کاملاً هم عرض با زمین‌های اطراف، کاخی برای کوروش بنا شده است که به خوبی جعلی بودن آن قابل اثبات است. بدین ترتیب بدون حتی یک سانتیمتر حفاری با چیدن چند قطعه سنگ برای کوروش کاخی ساخته شده است که هیچ اثری از لوازم مرسوم یک بنا در آن وجود ندارد. نه دیواری، نه سرستونی، نه در و درگاه و نه هیچ چیز دیگری. تنها چند پایه ستون و چند قلمه ستون به چشم می‌خورد و بس. با این حال برخی در ایران دوست دارند باور کنند که این جورچینی کودکانه متعلق به کوروش است. این بنا با این وضعیت ناقص که تردیدی در جعلی بودن آن وجود ندارد به سرعت به ثبت جهانی یونسکو نیز رسیده است و احتمالاً برخی در ایران آن را دست‌آوردی ملی می‌دانند. چرا یونسکو مشتاق‌تر از باستان پرستان ایرانی برای ثبت جهانی این بنا بوده است؟

تصویر شماره 12:

چنان‌که گفته شد، دامنه جعل در پاسارگاد حد و مرزی نمی‌شناسد. در این کتیبه که با کمال شگفتی می‌بینیم که رو به کاخ کوروش باز می‌شده است! شاهد غلط املایی هستیم. یعنی این شاه که سند حقوق بشر منتشر می‌کرده از معرفی خود بدون غلط املایی عاجز است. «درباره این‌که چه کسی این کتیبه را نقر کرده عقاید مختلفی وجود دارد. به عقیده بنده اگر خود کوروش این کتیبه را نوشته بود امکان نداشت اجازه دهد این اشتباه در کتیبه باقی بماند و حتماً با تعمیر سنگ اشتباه را جبران می‌کرد.[4]

تصویر شماره 13:


همین سنگ کتیبه‌دار که در تصویر شماره 12 نشان داده شد بر هیچ استوار شده است و به جایی متصل نیست، این موضوع به راحتی نشان می‌دهد که متعلق به این محل نبوده و از جای دیگری به این‌جا منتقل شده است. چنان‌که می‌بینیم کاخ موسوم به P نه کاخی 2500 ساله که بنایی ساخته شده به وسیله آستروناخ یهودی در سال 1343 هجری شمسی است. این اشتیاق یهود در تاریخ سازی برای ایران باستان، برای چیست؟

تصویر شماره 14:


این تصویر، کاخ موسوم به S را نشان می‌دهد که به کاخ بارعام معروف است! حال چرا بارعام نیازی به دلیل نیست، هم‌چنان‌که برای سایر نام‌گذاری‌ها در این محوطه و سایر محوطه‌های هخامنشی دلیلی ارایه نمی‌شود. در این‌جا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای کوروش کاخی دیگر ساخته‌اند. تنها تک ستون بلند در کل این محوطه در این کاخ مورد استفاده قرار گرفته است.

تصویر شماره 15:



این نقشه (کاخ S) را آستروناخ تهیه کرده که شامل کاخی با 116 ستون می‌شود. از این همه ستون تنها یک ستون بلند باقی مانده است. در جنوب غربی تخت جمشید معبدی یونانی وجود داشته است که اکنون از آن چیزی باقی نمانده است. در واقع تمام اجزا این محوطه که به بزرگی تخت جمشید بوده به پاسارگاد منتقل شده است.

تصویر شماره 16:



در این تصویر چنان‌که مشاهده می‌کنید در قسمت جنوب غربی تخت جمشید با یک بنای به وسعت تخت جمشید مواجه‌ایم که اکنون اثری از آن وجود ندارد و تمام مصالح آن به جز تعدادی پاره سنگ را برای ساختن کاخ‌هایی برای کوروش به پاسارگاد منتقل کرده‌اند. این بنا یونانی بوده و کتیبه‌های یونانی زیادی با اسامی خدایان یونانی از آن به دست آمده است. این بنا برای جعل پاسارگاد به مصرف رسیده و از بین رفته است. چنان‌که پیش‌تر اشاره شد شکل شال ستون‌های پاسارگاد کاملاً یونانی هستند.

تصویر شماره 17:


این تنها ستون باقی مانده که ذکر آن گذشت در رسامی‌های قدیمی در نزدیکی تخت جمشید دیده می‌شود و آستروناخ در کاخ S به کار برده است.

تصویر شماره 18:


این تصویر که در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد و شخصی بالدار با لباس عیلامی را نشان می‌دهد، بهانه عده‌ای برای کوروش دانستن آن و ارتباط دادن کوروش با ذوالقرنین که در قرآن کریم آمده، تبدیل کرده است. از این‌گونه تصاویر در بین النهرین و ایران فراوان وجود دارد و همه آن‌ها بسیار قدیمی‌تر از دوره موسوم به هخامنشی هستند.

تصویر شماره 19:



این نقش آشوری، نمونه‌ای از نقش‌های با انسان‌های بالدار است که البته شاید باستان پرستان ایرانی بخواهند همه آن‌ها را ذوالقرنین و ذوالقرنین را نیز کوروش معرفی کنند، اما بدون شک با ادعاهای بی‌پایه و اساس نمی‌توان حقیقت و مجاز را درهم آمیخت. بدین ترتیب در مجموعه پاسارگاد یک جعل وحشتناک و یک دروغ پردازی بی اساس روی داده است.

این اسناد ما را با صنعت جعل تاریخ ایران باستان مواجه می‌کند و مهم‌ترین رسالتی که بر دوش هر انسان آزاده‌ای قرار می‌دهد کشف دلایل این همه تلاش برای جعل و دروغ سازی توسط مورخین یهودی و کنار زدن این همه گزاره‌های مجعول تفرقه ساز است. حداقل انتظار از جامعه دانشگاه و نظام فرهنگی کشور این است که علیه این دروغ پردازان و جاعلان دست به کار شده و آن‌ها را رسوا کنند و در مجامع بین المللی آن‌ها را محاکمه نمایند.


-----------------------------------------
پی نوشت:

[1]. آستروناخ – پاسارگاد – 252

[2]. هرتسفلد – ایران در شرق باستان – صفحه 262

[3]. هرتسفلد – نامه‌ای به برستو – هشتم آوریل 1925

[4]. شاپور شهبازی-پاسارگاد-صفحات 52 و 82

گزارش از: فضل الله موحد ـ کارشناس مسائل فرهنگی
منبع: برهان

Freitag, 22. Juli 2011

سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي

۷/۲۰/۱۱

سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي


عبارات تركي بر سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي
نوشته هاي توركي بسيار پيشتر از آنكه نخستين كلمات فارسي بر پولها ظاهر شوند، بر پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي بكار رفته اند.
كاربرد زبان فارسي بر سكه ها در اراضي ايران امروزي، پديده اي نسبتا جديد بوده و مربوط به قرن شانزده در عصر صفويان و حمله اشرف افغان به فارسستان آنهم در فرم شعر است. پيشتر از آن زبان فارسي هرگز بر سكه ها بكار نرفته بود، در حاليكه زبانهاي توركي، عربي، مونقولي و چينيو خطوط مربوطه در ضرب سكه هاي دولت هاي توركي حاكم بر ايران بكار مي رفتند.

قريب به تمام دولتهاي توركي حاكم بر آزربايجان و ايران امروزي، زبان، كلمات، عبارات و نوشته هاي توركي را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، دامقاهاDamqa (مهرها)، طغراها، توقيعات، يارليقهاYarlıq (فرمانها)، نامه ها و ديگر اسناد رسمي دولت خويش بكار برده اند. خطوط بكار برده شده در ثبت اين نوشتجات توركي، يك و يا تعدادي از خطوط زبان توركي مانند عربي و اويغوري، چيني حتي رونيك گؤك تورك بوده است. به عبارت ديگر دولت‌هاي تورك و آزربايجاني حاكم بر ايران امروزي، هويت ملي توركي خود را دست كم با اصرار بر نقش و نقر نوشتجات توركي و كاربرد خطوط و سمبلهاي توركي بر روي سكه‌ها و اسكناسهايشان نشان مي ‌داده اند. اين امر، ادامه سنت نقر نوشته جات و سمبلهاي توركي بر سكه ها، از سوي دولتهاي توركي باستان است. چنانچه بر روي سكه برنزي خاقان گؤك تورك غربي (اون اوخها) (٥٧٦ ميلادي) داتو (تاردو) نوشته اي به معني "تركها، خاقان ترك" و بر روي ديگر آن علامت كماني ديده مي شود. (قلمروخاقانات گؤك تورك به مركزيت دره اورخون، در قرون شش تا هشت ميلادي از كره تا درياي خزر و درياچه بايكال گسترده بود).

مونقولها، ايلخانيان (هولاكوييها)، جلايريان (ايلكانيها)، چوپانيان، اينجوييان (آل مظفر)، تيموريان (گوركانها و ميرانشاهها)، قاراقويونلوها (بهارلوها)، آغ قويونلوها (بايندريان)، صفويان (قزلباشها)، افشاريه و قاجاريان از دولتهاي توركي و آزربايجاني هستند كه اقدام به ضرب سكه به زبان توركي نموده اند. زبان تمام اين خاندانها و سلاله ها به جز گوركانيان، تركي آزربايجاني بوده است. در اين ميان جمهوري (حكومت ملي) آزربايجان تاسيس شده در سالهاي جنگ جهاني دوم، نخستين دولت توركي و آزربايجاني در ايران و آزربايجان جنوبي است كه اسكناسهاي ملي و ديگر اسناد دولتي خود را، منحصرا به زبان تركي چاپ و نشر داده است.

نوشته هاي توركي بر سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي-آزربايجاني حاكم بر ايران فعلي را مي توان در چهار گروه زير دسته بندي كرد:

١- حروف با الفباي گؤك ترك: دولتهاي تورك و آزربايجاني حاكم بر ايران، در نقر نوشتجات توركي بر سكه هايشان، از خطوط توركي مانند عربي و اويغوري استفاده نموده اند. اما كاربرد خطوط توركي باستاني بر اين سكه ها نيز ديده شده است. يكي از جالبترين نمونه هاي كاربرد خط توركي باستاني، مربوط به دوره دولت توركي آزربايجاني آغ قويونلو و يا بايينديرهاست. آغ قويونلوها و يا بايندريه مانند ديگر دول توركي، داراي يك علامت رسمي (دامغا - تمغا) بودند كه بر خلاف قاراقويونلوها آنرا تقريبا روي تمام سكه هايشان مي توان ديد. حتي از آغ قويونلوها سكه اي بجا مانده كه نقش آن صرفا علامت تمغاي مذكور بوده و بدون هر گونه نوشته اي است. اين علامت ماخوذ از حرف “با” در الفباي گؤك تورك به حالت افقي است كه در ضمن هجاي اول كلمه باييندير (نام ايل موسس و حاكم آغ قويونلوها) مي باشد. علامت بدين صورت است:


٢- نامها، القاب و عناوين توركي: بر سكه و اسكناسهاي دول توركي و آزربايجاني، عمموما نامها، القاب و عناوين سلاطين به زبان توركي (خانXan ، خاقانXaqan ، قاآنQaan ، باهاديرBahadır -بهادر، ايلخانİlxan ، اولوقUluq -الغ، به­يگBəyg -بيگ...) و يا مونقولي (“قورخان-گورگان- كورگه­ن- كوره­كه­ن”، “ايرمئچين نورچيİrmeçin Nurçi “ لقب گيخاتو به معني جواهر گرانبها بر چاوها و يا اسكناسهاي وي) و به يكي از خطوط توركي اويغوري، عربي (كوفي، نستعليق،...) و حتي چيني و تبتي نگاشته شده است.



٣- عبارات توركي: كاربرد عبارات توركي بر پولها اصلي رايج و قاعده اي دولتي بوده است. به عنوان نمونه دور تا دور نخستين اسكناسها ويا چاوهاي تورك عباراتي به خط توركي ختائي و يا اويغوري درج شده است. اما مهمتر از آن، عبارت نمادين سؤزوموزSözümüz (سوزيموز، سوزيميز، سيوزمز به معني امر ما، فرمان ما، دستور ما) ويا بعضا سؤزوم (سوزوم، سزم به معني امر من، فرمان من، دستور من) است كه بسيار پيشتر و بعدتر از چاوها تا دوره افشاري، و در مقياسي بسيار گسترده تر بر اسناد رسمي و دولتي بكار مي رفته است. اين عبارت، معادل اصطلاح مونقولي Üge Manu كه بر سكه‌هاي برخي از سلاطين مونقول و نيز تورك (تيمور لنگ) نقر مي شد است، و علاوه بر يارليقها (فرامين)، بر بسياري از يارماقها (سكه ها)ي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي نيز ضرب شده است. از جمله: “سوزوموز” در بعضي سكه هاي كوركانيان؛ “سوزيموز” در سكه امير تيمور (١٣٦٩-١٤٠٤): “سلطان الاعظم غياث الدين امير تيمور كوركان خلد الله ملكه، سوزيموز”؛ “سوزوم” در سكه هاي الغ بيك گوركان كه پدربزرگ خود امير تيمور را ستايش مي‌كرد و طرفدار سرسخت سنت‌هاي توركي-موغولي بود (١٤٤٧- ١٤٤٩)، “الغ بيك كوركان بن امير تيمور كوركان، سزوموز، ضرب.....”، "امير تيمور كورگان هيممتيدين، اولوغ بگ كورگان، سؤزومƏmir Timur Kürgən himmətidin, Uluğ Bəg Kürgən, Sözüm" (با عنايت معنوي امير تيمور گوركان، فرمان ما اولوغ‌ بيگ گوركان) (تيمورTimur, Dəmir به معني آهن؛ اولوقUluq, Uluğ به معني اعظم و كبير؛ قورخان-گورگان- كورگه­ن-Kürgən به معني رهبر جنگي و لقبي مشخص كننده نسب فاميلي و وابستگي قومي شاهزادگان – در تركي معاصر كوره­كه­ن Kürəkən داماد- است. لقب كوره­كه­ن را تيمور و برخي از جانشينان او كه به پيروي از وي، خود را از دودمانِ چنگيزخان مي‌دانستند بكار مي‌بردند)؛ “سيوزوميز” در سكه هاي حسن علي قراقويونلو، اوزون حسن آغ قويونلو، يعقوب ابن اوزون حسن آغ قويونلو، رستم بيك بن مقصود بن اوزون حسن آغ قويونلو، شاه صفي صفوي، عباس ثاني صفوي و ....

٤- جملات توركي: در بعضي از پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجان حاكم بر اراضي فعلي ايران كاربرد جملات كامل توركي ديده مي شود. مثلا بر سكه هاي سلسله هاي موغولي تورك، عباراتي توركي مانند “قوتلوق بولسونQutluq Bolsun “ (به تركي امروزي “قوتلو اولسونQutlu Olsun “=مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيزخان عبارت تركي “قاآن العاديل، چنگيز خان′ينگ يارليغيQaan əl-adil, Çəngiz Xan’ıñ Yarlığı “ (حكم شاهنشاه عادل، چنگيز شاه) ديده ميشود. نمونه ديگر گؤن (اسكناس چرمي) نادرشاه افشار است كه بر آن جمله كوتاه توركي “پوست شتر، حكم نادر، دئمه گؤتورDemə Götür “ نوشته شده بود.
٥- نام واحدهاي توركي پول: در تاريخ دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي فعلي ايران، نام بسياري از واحدهاي پولي هم در زبان مردم و هم به طور رسمي داراي منشا توركي بوده كه بسياري از آنها بر پولها نيز نقش بسته اند. مهمترين و نمادينترين نمونه از اين دسته نامهاي رسمي واحدهاي پولي به زبان توركي، واحد پول “تومه­نTümən “ است كه از دوره مونقولها بر پولها نقش بسته و تا قرن اخير در اسكناسهاي قاجاري و پس از آن تا امروز بكار رفته است. همچنين نام بسياري از پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي آزربايجاني در فولكلور و امثال و حكم تركي تا به امروز حفظ شده است (“ايكي قيرانİki qıran “، “بئش قوروشBeş quruş “، “اون شاهيOn şahı “، “يوز آلتينYüz altın “، “آغ آقچاAğ aqça “، “قاراپولQara pul “...)

همانگونه كه در زير ديده خواهد شد، تعدادي از نامهاي واحدهاي پولي بكار رفته در زبان فارسي منشا توركي دارند. اما بقيه نامهاي واحدهاي پولي رايج در اين زبان نيز فارسي نيستند، به عنوان نمونه "ريال" (اسپانيائي، از رئگاليس لاتين)، "پول" (اوپولوس Obolos يوناني)، "اسكناس" (روسي، از Assignat فرانسوي)، "درهم" (دراخما Drachma يوناني)، "دينار" (دئنارييوس Dēnārius لاتيني)، "فلس" (عربي، از اوپولوس Obolos يوناني)، "ساتير" (سغدي)، "قران" (عربي)،... در واقع نام هيچ واحد پولي در تاريخ حاكميت دول تورك و آزربايجاني بر سرزميني كه امروز ايران ناميده مي شود -به جز موارد استثنائي چون شاهي و يكي دو نام ديگر- فارسي نبوده است. همچنين، اكثريت مطلق نامهاي واحدهاي پولي در زبان فارسي -چه توركي و چه غير توركي-مانند تاريخ خود آنها، به علت نبود سنت دولتمداري در ميان قوم فارس، در رابطه با دول توركي حاكم بر آنها در هزار و چند سد سال اخير، بويژه در ارتباط با نام سلاطين و پادشاهان تورك و آزربايجاني (عباسي، ناصري، نادري، اشرفي، غازي، ربعي، ...) و در نتيجه بخشي از تاريخ پول دولتهاي توركي و آزربايجاني مي باشند.

پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي و آزربايجاني در ايران

توركان نخست معاملات و پرداختهاي خود را به صورت جنس به جنس و يا “پاياپاي” انجام ميدادند. سپس به ترتيب پولهاي “كاغذي” و “چرمي” و پس از آن ضرب “سکه” پيش آمد تا اينکه اولين پول کاغذي به نام “چاو” در قرن هفتم-هشتم نهم ميلادي در چين چاپ و نشر گرديد. در دوره دولتهاي توركي پس از اسلام واحدهاي پولي نامهايي با ريشه توركي – مونقولي- آلتائي (تومان، ‌آقچه، تنگه،...)، هندي (مهر،...) و اروپايي (منات، ريال، ليره،...) داشته اند. در زير به برخي از نام پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي آزربايجاني حاكم بر ايران كه داراي منشا توركي اند اشاره مي شود:

معاملات پاياپاي:

پاياپاي Payapay تركيبي تركي (پايPay+اa+پايpay) به معني دانگ در مقابل دانگ، سهم براي سهم است. در معاملات پاياپاي، در مقابل مال و يا خدمت، مال پرداخت مي شود. اين مال در ميان تركان باستان عمدتا محصولات كشاورزي كه در عصر خود مهم و باارزش بوده اند، مانند تاريقTarıq ، اورÜr (اويورÜyür ، اوگورÜgür ، يوگورYügür ) و كپه زKəpəz بوده است. اين مالها همچنين براي پرداخت حق كرايه زمين براي كشت بكار مي رفته اند.

اورÜr : اور، اويورÜyür ، اوگورÜgür و يا يوگورYügür به معني ارزن. از همين ريشه است يوگورگه­نYügürgən (گياهي با دانه هاي سرخ مانند ارزن).

تاريقTaqrıq : تاريق به معني كشت، گياه، دانه گندم، جو و ارزن بوده است. از همين ريشه است تاريقچيTarıqçı ، تاريقلاقTarıqlaq ، تارلاTarla ، تاريقليقTarıqlıq ، تاريلماقTarılmaq ، تاريماقTarımaq ، تاريمسينماقTarımsınmaq ، تارينماقTarınmaq ، تاريرقيTarırqı ، تاريتقيTarıtqı ، تاريتقانTarıtqan ، تاريتيقليقTarıtıqlıq ، تاريتيقليTarıtıqlı ، تاريتيقساقTarıtıqsaq ، تاريمTarım . (معني ديگر تاريم، شاخه رودي است كه به درياچه و يا شنزار ميريزد. نام منطقه تاريم-طارم در آزربايجان جنوبي از اين كلمه و يا تاريم به معني كشت گرفته شده است).

كپه­زKəpəz : در ديوان لغات ترك دسته اي از كلمات به شكل كپه­ز-كبه­ز Kəpəz-Kəbəz به معني پنبه، كبه­زلي Kəbəzliبه معني پنبه دار و كبه­زليكKəbəzlik به معني پنبه زار احتمالا همريشه با گبه-كپه ذكر شده است (پنبه-پانبيق نيز كلمه اي توركي است). كلمه كرباس فارسي از كبه­ره-كپه­ز توركي گرفته شده است.

نام پولهاي پارچه اي تورك:

در ميان تركان باستان پولهاي پارچه اي مانند بزBez ، قوآنپوQuanpu و قامدوQamdu وجود داشته است.

بئز Bez (بؤزBöz ): پارچه ويا نوعي پارچه زبر، پارچه اي پنبه اي كه بيشتر براي مبادلات ارضي، غيرمنقولات و خريد و فروش برده بكار مي رفته است. بر روي پولهاي پارچه اي بئز، علاوه بر واحد و ارزش آنها، عباراتي مانند .... كيدينينته يوريرkidinintə yorir (در ... منطقه معتبر است) و شوولوق تامقاليقŞuul Tamqalıq (مهر شده و داراي دامغا) نقش مي بست. كلمه توركي بئز ماخوذ از فرم آلتائي برBər –پارPar (قبل از تقسيم اين زبانها به مغولي و توركي و تونگوزي ...) است كه در توركي عمومي به بئزBez تبديل شده است. (برخي منابع كلمه بئز تركي را ريشه گرفته از ويسسوVisso يوناني دانسته اند). فرمهاي گوناگون بئز در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: بئزBez (تركي تركيه، آزربايجاني، گاگاووزي، تركمني، قاراچاي، كوميق، تاتاري)، بؤزBöz (توركي ميانه، قبچاقي قديم، قازاق، قيرقيز، نوقاي، قاراقالپاق)، مئزMez (ازبك، اويغور)، مؤزMöz (قاراچاي، بالكار)، پؤسPös (آلتائي جنوبي، تئلئوت)، بؤسBös (تووين)، بوزBüz (تاتاري قازان)، پيرPir (چوواشي). معادل همريشه اين كلمه در زبان مونقولي بؤسBös است. بئز همريشه با كلمه توركي ديگر پارPar –بئرBer (ريشه كلمه پاره و پارچه در زبان فارسي) است.

قوآنپوQuanpu, Quanpo (قونپوQunpu, Qunpo ، قانپوQanpu, Qanpo ): قوانپو مانند بئز جنس پارچه اي بود كه توركان از آن به جاي پول و براي پرداخت وجوه استفاده مي كردند. اين كلمه از ريشه چيني كووون-پووKuoun pou و يا كواپووKwa pou به معني “پارچه در فرمت رسمي”، “پارچه مطابق آئين نام”، “مالي كه براي داد و ستد بكار مي رود” است. قوآنپو نيز مانند بئز در خريد و فروش اراضي، برده، قرض گرفتن، كرايه زمين، وصيتها و داد و ستد... بكار رفته است.

قامدو Qamdu (قمدوQəmdu ): اشياء و امانت كه به جاي پول بكار ميرفت. توركان اويغور پارچه‌ هايي از كرباس‌ به‌ نام‌ قمدو داشتند كه‌ با آن‌ به‌ جاي‌ نقدينه‌ معامله‌ ميكردند. نام اين پول پارچه اي منحصرا در ديوان لغات ترك ذكر و به معني هر آنچه كه پس از چاپ و ضرب به جاي پول بكار رود تعريف شده است: “قطعه اي از پارچه به طول چهار آرشين، به عرض يك وجب كه بر روي آن مهر خان اويغور زده شده و به عنوان پول در داد و ستدها بكار مي رود. اگر اين پارچه فرسوده شود در هر هفت سال يكبار بخيه دوزي مي شود، سپس شسته شده و دوباره بر آن مهر زده مي شود”. عده اي كلمه قامدو را محرف قوآنپو چيني دانسته اند. برخي نيز آنرا در ارتباط با واژه توركي قامو به معني همه و جميع شمرده اند. از همين ريشه دوم است كلمات زير در تركي مدرن: قامو اويوQamu oyu (افكار عمومي)، قامولاشديرماقQamulaşdırmaq (ملي كردن اموال)، قامو كسيميQamu Kəsimi (بخش دولتي). در تركي مدرن اختصاص كلمه قامدو به جاي كارت اعتباري (كردي كارت) پيشنهاد شده است.

قاداقQadaq : گفته شده است كه ايلخانيان داراي پول پارچه اي به اسم قاداق بوده اند. قاداقQadaq –قاتاقQataq (قاتيقQatıq ) در زبان توركي به معني سخت و محكم، ميخ، ارمغان و هديه بكار رفته است. در تركي مدرن فرم قاتيQatı به معني سخت و محكم است.

نام پولهاي چرمي تورك:

تركان قديم تا قرن دوازدهم ميلادي همچون بسياري از اقوام آوراسيا و اروپاي شرقي، از پوست سمور و سنجاب و ديگر حيوانات به عنوان پول و واحد پول استفاده مي كرده اند. “آلاتاق”، “تييين”، “گؤن”، “بلگه” نمونه اي از نامهاي اين دسته پولهاي چرمي توركي اند:

آلاتاقAlataq : نوعي پول چرمي بكار برده شده در ميان بولقارهاي ايديل از توركان باستاني.

تييين Tiyin (Tiin, Tyin, Tijn, Tyiyn, Tiyn, Tien): نوعي پول چرمي از پوست سمور كه توركان باستاني و بولقارهاي ايديل در معاملات و پرداخت وجوه بكار مي برده اند. در گذشته نزديك اين كلمه توركي به معاني سكه خرد، كمترين واحد پول معادل كوپئك روسي و پئني انگليسي و يك صدم تنگه بكار رفته است. امروز تييين از واحدهاي پولي جمهوريهاي تورك قزاقستان، تاتارستان، ازبكستان و قيرقيزستان مي باشد. فرم قديمي آن تئگينگ Tegiñ و يا تئكين Tekin به معني سمور و يا پوست سمور است (كلمه سمورSamur خود كلمه اي توركي مي باشد كه وارد زبان فارسي شده است).

گؤنGön ، گؤنو (Kun, Kuni, Günü): واحد پولي چرمي قديم توركي، ساخته شده از خز حيوانات. اين كلمه اصلا به معني پوست حيوان، پوست دباغت، چرم و ... بوده، به معني نشانه هم بكار رفته است. در قرون اخير نادرشاه موسس دولت توركي-آزربايجاني افشار اقدام به چاپ پول گؤن با عبارتي تركي بر آن كرده است. بر اسكناس چرمي وي عبارت “پوست شتر، حكم نادر، دئمه گؤتور Demə Götür” نوشته شده بود.

بيلگه Bilge: از واحدهاي پولي توركان بولغار باستان از جنس خز سمور، اصلا به معني علامت، آرم، سند، مدرك، نشان. فرم معاصر اين كلمه بلگهBəlgə (بلBəl + گهgə ) است كه صرفا به معني سند و مدرك بكار مي رود. از همين ريشه اند (Bélyeg) در مجاري؛ (Belgü) در تركي اويغوري به معني مهر؛ بيله­و Bileu (بيلياو Biljau) در توركي باستان به معني نامه ارجحيت دار، پروانه (در تجارت، تارخانليق،...). در تركي معاصر كلمات بلگهBəlgə و بلگيتBəlgit (سند، مدرك، مترادف دايانجDayanc )، بلگه له مكBəlgələmək (مستند كردن)، بلگه­سه­لBəlgəsəl (مستند)،... از فرم معاصر اين كلمه حاصل شده اند. احتمالا كلمات “برگه” و “برگ” در زبان فارسي نيز از همين كلمه توركي مشتق شده اند.

نام فلزات بكار برده شده به عنوان پول و واحد پول توركي

پولهاي معدني عمده توركان باستان عبارت اند از آلتين، گوموش، پاخير و چويون. نام واحدهاي اين پولهاي فلزي ياستوق، ساتير، پاخير،.... است.

آلتينAltın (آلتون، التون): كلمه اي توركي به معني طلا، طلاي سرخ، زر. آلتين در گذشته از جمله در دوره مونقول به عنوان واحد پول، سكه طلا، ارزشمندترين واحد پول، به تنهائي و يا در تركيباتي مانند آلتين ياستيق بكار رفته است. آلتين معمولا در مواردي كه پرداخت مبلغي تحت شروط خاصي قرار دارد مانند جريمه و جزا، پرداخت قروض، فروش اراضي و يا فروش و يا آزاد كردن برده ها بكار ميرفت. كلمه آلتين در تركيبات زير استعمال شده است: آقچا-آلتينAqça Altın (درهم و دينار)، يوز آلتينYüz Altın (صد دينار، ده شاهي)، يئني آلتينYeni Altın (سكه اي طلائي ضرب شده در دوره سلطان عثماني موصطافاي دوم). آلتين-گوموشAltın- Gümüş (در توركي قديم به معني ثروت و دارائي)، آلتين ياستيق Altın Yastıq (شمش طلا). تلفظ اين كلمه در توركي چوواشي ايلتان Iltan است. اما در توركي ياكوت كلمه آلتان به معني مس و گوموش به معني طلا مي باشد. اين كلمه توركي به شكل آلتان وارد زبان مونقولي شده است. خاندان چنگيز را آلتان اوروقAltan Uruq (خاندان زرين) مي ناميده اند. آلتون در متون فارسي نيز بكار رفته است. اين كلمه به عنوان نام نوعي پول، وارد زبان روسي نيز شده است. (عده اي آلتين روسي را مشتق از آلتيAltı تاتاري به معني شش دانسته اند. زيرا يك آلتين روسي، معادل شش دنگاDenga بود).

گوموشGümüş (كوموش): كلمه اي توركي به معني نقره. به عنوان واحد پولي و سكه نقره نيز بكار رفته است. در ميان توركان باستان، عرصه كاربرد پول گوموش وسيعتر از آلتين بوده و شامل خريد و فروش اموال نيز مي شده است. واحدهاي پول گوموش؛ ساتير، يارماق و ... بوده اند. در تركي قديم تركيب آلتين-گوموش به معني ثروت و دارائي است. كلمه گوموش در توركي چوواشي به شكل كئمئل Kěměl تلفظ مي شود. در توركي ياكوت، گوموش به معني طلاست.

پاخير Paxır (باقير): هم نوعي پول و هم واحد پول كه براي مبالغ كم بكار مي رفته است. اين كلمه توركي اصلا به معناي مس و زنگ مس است. در گذشته به شكل باقير به عنوان واحدي براي پول گوموش، سكه مسي و پول چيني (ديوان لغات ترك) معادل يك چييئنÇiyen چيني، و يك دهم لييانگ چيني بكار رفته است. در زمان امپراتور عثماني سلطان ‎سليمان دوم يكي از اجزاي آقچة عثماني سكه اي مسي به نام “مانقرMañar “ (مانقيرMañır, Mangır ) و معادل يك چهارم آقچا بود كه تلفظ قديمي باقير و يا پاخير امروزي است (از انواع آن جيريت مانقيرCirit mangır ). فرم اوليه اين كلمهBaqar است. به توركي چوواشي به شكل Pǎxǎr تلفظ ميشود.

جوجه­ن-جوگه­ن-زوزه­ن Djogen: در ميان توركان باستان بولغار يك واحد پولي بنام جوگه­ن به به معني دسته اي از پولهاي گؤن (خز و...) وهمچنين مهر سربي وجود داشته است. فرمهاي گوناگون اين كلمه توركي عبارتند از چودان (تركي معاصر: آهن سخت و آبديده)، چودين، چويين (آهن ناپخته)، چوزين، چوذين (چدن، در ديوان لغات تورك چوذين آشيج: ظرف چدني)، چؤيون–چئوين-چينقو (در لهجه هاي معاصر: ظروف فلزي، لعابي)، چؤزين، چووون، چويون، چوگون، چوزون (در توركي باستان به معني مس و مس كهنه)؛ جويون (اويغوري)؛ چويان، چويقان، چؤيكه­ن (عثماني)، چويين، چوغون. اين كلمه كه در ديوان لغات ترك به اشكال چوغين Çoğın، چودين Çodın، چوجوق Çocukنيز ضبط شده به زبان فارسي (چدن، در قرن پانزده ميلادي) و روسي (چوقون) وارد شده است. همچنين در زبان چيني كلمه اي احتمالا مربوط به شكل چييئنÇiyen و به معني سكه مسي وجود دارد. از طرف ديگر ساسانيان به سكه‌ هاي نقره جوجن يا زوزن مي‌گفتند. احتمال داده مي شود كه آنها اين كلمه را از توركان باستان و مشخصا گؤگ توركها اخذ كرده باشند. همانطور كه معلوم است ساسانيان پس از تماس و آشنا شدن با مدنيت توركان گؤك تورك و بويژه پس از جلوس هرمزد تركزاد بر تخت پادشاهي ساساني، برخي از مسائل مربوط به دولتمداري و از جمله ضرب سكه را از آنها اقتباس نموده اند. به عنوان نمونه ساسانيان با الهام از سكه هاي گؤگ تورك، شروع به ضرب هلال و ستاره در سكه هاي خود- كه هرگز قبل از آن دوره در سكه هاي ساساني ديده نشده بود- كرده اند. (ريشه شناسي كلمه چدن تركي بر اساس مصدر چيدن فارسي، در فرهنگ آنندراج و نفيسي ريشه شناسي اي تماما نادرست است).

پول كاغذي تورك:

چاو Çav (چوÇu, Ço ) : نوعي پول كاغذي توركي-مونقولي-چيني، نام نخستين و مهمترين پولهاي كاغذي و اسكناسهاي دولتهاي تورك حاكم بر اراضي ايران امروزي، پول كاغذي يا چرمي در دوره دولت توركي- موغولي ايلخانان. كلمه چاو ماخوذ از ريشه چيني چااوÇau, Çaw, Ç’ao مي باشد. گسترده ترين كاربرد چاو در ميان تجار تورك اويغوري مشاهده مي شود. سيستم پول كاغذي چاو به همراه توركان اويغور در حيات تجاري دولتهاي توركي-مونقولي تسهيلات فراواني ايجاد كرده باعث شكوفائي آن شده است. تجار تورك اويغور در بين المللي شدن پول كاغذي و رواج آن در سطح جهاني نيز نقش اساسي داشته اند. پول كاغذي تنها در قرون ١٨ وارد اروپا شده است.

از ١٤٠ تا ٨٠ سال قبل از ميلاد در دوره سلسله هان، پول قره در چين به جريان گذاشته شد. اما به علت سكه هاي تقلبي، دولت ناگزير از جمع آوري آنها شد و در مقابل، تكه هاي چرمي كه در حقيقت ابتدائي ترين اسكناس و مادر پول امروزي است، به جريان گذاشته شد. ولي پول واقعي كاغذي در چين نخستين بار در قرن هفتم ميلادي در دوره خاندان تانگ (٩٠٦-٦١٨) با نام في-چييئن (اوچان آقچا-پول پرنده) و نخستين چاو در ميان توركان به شكل پولهاي كاغذي كه بر آنها مهر امپراتور زده شده بود، در عهد مؤنگهMönge (١٢٥٩-١٢٥١) در قاراقوروم بكار رفته است. رواج چاو در دوره خاندان مونقولي يوآن در چين مخصوصا در عهد قوبيلاي خان برادر هوله گوخان به اوج خود رسيد. قوبيلاي خانQubilay Xan (١٢٩٥-١٢٦٠) نخستين امپراتور مونقول است كه براي شكوفا و آسانتر نمودن تجارت در چين، اقدام به رايج ساختن چاو و يا پول كاغذي كرد. او همه پولهاي كاغذي پيش از خود را ابطال و واحدهاي جديد پولي خاص دوره خود را رايج ساخت. وي اقدام به چاپ سه نوع چاو اصلي و تعدادي چاو كم اهميت تر ديگر كرد. در اين دوره واحد چاو، ياستيق بوده كه معادل ٢٢٧٤ گرم مي باشد. چاو در دوره حاكميت توركان موغول ايلخاني (مونقولهاي تورك شده) بر اراضي فعلي ايران وارد اين سرزمين شد و نخستين بار در سال ١٢٩٤ در عهد گيخاتو پادشاه دولت توركي- موغولي ايلخاني با تاسيس چاوخانه اي در تبريز، پايتخت آزربايجان به چاپ رسيد: “توركي عزالدين محمد بن مظفر بن عميد كه در چين زندگي كرده از چاپ و انتشار اسكناس توسط قاآن چين اطلاع داشت، به صدرالدين احمد خالدي ‌زنجاني، ملقب به صدر جهان وزير آزربايجاني گيخاتو راهنمائي نمود كه همانند كشور چين عمل كنند. اين پيشنهاد مورد توجه قرار گرفت. دستگاهي براي تهيه “چاوÇav “ تهيه شد و اداره “چاوخانه” براي اولين بار در تبريز پايتخت آزربايجان به كار افتاد و مبادرت به چاپ اسكناس نمود.



با اين كه مجازات اشخاصي كه از قبول چاو خوداري مي كردند، بسيار سخت بود، اما مردم از اين اسكناس جديد استقبالي به عمل نياودند. در ضمن، مقرر شده بود كه اگر اين اسكناسها مندرس شوند، مردم با ده درصد تنزيل قيمت مي توانند آنها را با چاو نو مبادله كنند. در نتيجه هيچ كس حاضر نبود چاوي را كه كمي رو به گهنگي مي رفت، بپذيرد. از طرفي نيز قيمت ها در اثر انتشار پيش از حد چاو به طور سرسام آوري سير صعودي مي پيمود، لذا مردم شورش كردند و پيشنهاد دهنده اين طرح را در مسجد تبريز كشتند. در نتيجه با صدور فرماني اسكناسها كه چاو مبارك نام داشتند منسوخ اعلام شدند و به ناچار پول هاي كاغذي از طرف دولت از جريان خارج شد و در معاملات همان پول نقره و طلا رايج شد”. پس از چند ماه، گيخاتو، اين سلطان نوآور ترور شد. در عهد ايلخاني واحد پول چاو ترجمه واحد پول توركي “ياستيق” (به زبان فارسي بالش) بوده است.

چاو ايلخاني كه در ماه ذي القعده سال ٦٩٣ اول بار چاو در تبريز منتشر گرديد پول كاغذي چند زبانه و به شكل مربع مستطيل بود. طرح اين پول، تقريبا كپي چاو چيني بود كه به آن كلمه شهادتين اضافه شده بود. در حاشيه آن عباراتي به چيني، در قسمت فوقاني آن از دو طرف كلمه شهادت به خط و زبان عربي و در زير كلمه شهادت، عبارت مونقولي ايرمئچين نورچيİrmeçin Nurçi لقب مونقولي گيخاتو به معني جواهر گرانبها و بر پايين آن نام رسام نوشته شده بود. در وسط چاو دايره اي وجود داشت كه در ميان آن مبلغ اسكناس از نيم درهم تا ده دينار با رقم نگاشته شده بود. دور تا دور چاو به خط و زبان توركي ختائي (اويغوري) عبارتي مشابه با آنچه معمولا بر پايزه ها بكار مي رفت درج شده بود. در زير اين دايره عبارتي بدين مضمون نقش شده بود: "پادشاه جهان در تاريخ سنه ٦٩٣ (١٢٩٤) اين چاو مبارك را روانه گردانيد. تغيير و تبديل كننده را با زن و فرزند به ياسا رسانيده و مال او را در جهت ديوان بردارند".

بيجه­كBiçək (Bijak): ته چك، فاكتور فروش، نام نوعي اوراق بهادار مهر و امضا شده در دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار در ميانه قرن نوزده ميلادي كه پيش از چاپ اسكناس از طرف تجارتخانه هاي معتبر صادر مي شد و نقش اسكناس را بين بازرگانان و تجار بازي مي كرد. اين كلمه توركي همريشه با بيچيكBiçik در تركي قديم به معني سند و حرف (الفبا) است. عده اي بيچيكBiçik را تلفظ مونقولي كلمه بيتيكBitik توركي به معني سند، نوشته، كتاب، هر نوع دانش و فرهنگ، كاغذ دعا (ديوان) كه از مصدر بيتيمه­كBitimək به معني نوشتن و تاليف كردن است دانسته اند. در تركي محاوره اي از همين ريشه اند كلمات "پتهPətə "، "پيتيPiti " و "بيتيBiti " به معاني نوشته، كاغذ، گذرنامه، مدرك؛ بيتيك-پيتيكBitik Pitik : كاغذ دعا؛ پته-فتهPətə Fətə : ژتون؛ فته طلب: در قانون تجارت سند طلب، سفته؛ پيتيكچيPitikçi : دعا نويس، ميرزابنويس، سندنويس؛ .... كه به زبان فارسي نيز وارد شده است (در فارسي پته كسي را به آب انداختن = راز كسي را فاش كردن). در زبان مونقولي از همين ريشه واژه هاي بيچيگو (نوشتن)، بيچيكچي (منشي) و بيچيك-اون توشيمل (مامور دولتي ايلچي) يافت مي شوند (توشمالTuşmal به معني مامور، وارد زبان فارسي و ديگر زبانهاي ايراني شده است). در تركي ادبي مدرن بيچه­كBiçək صرفا به معني چك، بيچيكBiçik صرفا به معني حرف الفبا و پيتيكPitik صرفا به معني كتاب بكار مي رود. بيچه­ك همچنين به معني هر چيز ريز بكار رفته است كه احتمالا در اين معني از مصدر ديگر تركي يعني بيچمه­ك به معني بريدن و قطع كردن مشتق شده است.

نام واحدهاي پولي دولتهاي تورك و آزربايجاني با منشا توركي

آقچا Aqça (آقچه، اقجه، آخچه، آغجا، اقچه، اخچه، اغچه): كلمه اي توركي به معني پول. در گذشته به معاني سفيده، سفيد، سفيدفام، پول، سکة نقره ‎اي، ثروت، نقدينه، پول سفيد، پول مسي، پول مسي خرد، هر نوع پول فلزي و مسکوک، زر يا سيم مسكوك، دانگ، سهم (يك روستا) و به مفهوم خاص نام سکة اي رايج در دولتهاي تركي ايران و امپراتوري عثماني بكار رفته است. "آقشا" (Aqşa) نام پول ملي جمهوري خلق تووا از سال ١٩٢١ تا ١٩٤١ زمانيكه اين جمهوري به اتحاد جماهير شوروي پيوست، بود. آقچه در اشعار توركي مولوي بكار رفته است (بوگون سئوينيرسين منيم × وار دييه آقچام، آلتينيم). اين كلمه توركي وارد زبان فارسي نيز شده است (در گلستان سعدي آقچه هم در معني پولي است كه پدر به پسر مي دهد و هم در معناي شكوفه‌هاي درخت). مصريها آن را “اَقشاء” و در يمن “بَقْچَه” که مخفّف “براَقچه” ترکيبي از «بير» (يک) و اقچه است مي خوانند و اروپاييان از آن به صورت آسپر مأخوذ از آسپرون ياد مي‎کنند.

آقچا-آغچا را مركب از آغي Ağı+جاca دانسته اند. آغي- آقيAqı به تركي به معني خزينه، ابريشم و دفينه است. از همين ريشه است “آقيليقAqılıq “ (خزانه داري، خزانه دولتي در دوره امپراتوريهاي توركان گؤك تورك، دولت اوغوزي يابغو و خزه­ر-خزر)؛ “ايچگه­ري (ايچه­ري) آقيليقİçgəri Aqılıq “ (خزانه دربار)، “آقيجيAqıcı -آغيجي” (آغي+جي) (خزينه دار، خازن ديباج يا نگاه دارندة پارچه‎هاي ابريشمي- کاشغري). آغيجي مطلق گنجور و خزانه‎ دار بوده، و از شرايط آن آشنايي به علم حساب و هندسه و دفترداري و داشتن صفات امانت و تقوي بوده است. عده اي نيز كلمه تركي آقچا را مركب از آقAq (سفيد) + جاca (اك علامت نسبت يا تصغير) و به معني لغوي مايل به سفيد يا سکه سفيد (چنانچه به سكه طلا-آلتين در زبان تركي، به سبب رنگ آن قيزيلQızıl و ساريSarı نيز گفته مي شود)، و برخي آن را واژه ‎اي اصلا مونقولي مي‎دانند. از همين ريشه است “آغ آقچاAğ Aqça “ (پول نقره)، “چيل آقچاÇil Aqça “ (سكه اي كه تازه ضرب شده و داراي عيار كامل است)، “چوروك آقچاÇürük Aqça “ (سكه فلزي با عيار پائين)، “ساغ آقچاSağ Aqça “ (سكه اي با عيار تام و خالص، بدون اختلاط)، “توتوق آقچاTutuq Aqça “ (موقوفات در عثماني، پولي كه در ماليه عثماني براي مصارف منظور، اما خرج نشده بود)،"آقچا خورجون Aqça Xurcun" (كيسه پول). آقچا امروز منحصرا در معني پول بكار ميرود. كلمات زير در تركي مدرن ناظر به همين معني اند: آقچالAqçal (مالي و پولي)، آقچاليAqçalı (مالي)، آقچالي ايشله­رAqçalı İşlər (ماليه، امور مالي، فينانس)، آقچالي اينانجاAqçalı İnanca (تامينات نقدي، ضمانت نقدي)، آقچالي تكه­لAqçalı Təkəl (انحصار مالي)، آقچالي ايلAqçalı İl (سال مالي)، بؤلونگه­ن آقچاBölüngən Aqça (پول خرد). در مثلي تركي گفته ميشود: آغ آغچا قارا گون اوچوندورAğ Aqça qara gün uçündür . (آقچاي سفيد براي روز سياه است).

كلمه آقچا اولين بار بر سكه هاي چاپ شده در سال ٨٤١ ميلادي در آسيا ضرب شده است. آقچا در دوره دولتهاي توركي حاكم بر ايران از جمله سلجوقيان ايران، آزربايجان، روم و اميرنشينهاي آسياي صغير رايج بوده و در بيشتر اين ايالات ضرب مي ‎شده است. آقچا در دوره دولت توركي موغولان و در زمان ايلخانان نام سكه دينار و يا سكه نقره ‌اي، و در زمان كريم خان زند نام سكة نقره اي بوده است. عثمانيها نيز پس از آنكه واحد قياسي درهم و دينار - معمول در دولتهاي قبل و معاصر آنها– را نپذيرفتند، خود به ضرب سکه اي نقره ‎اي كرده آنرا «آقچه» ناميدند و براي تشخيص آن از آقچه هاي دولتهاي ديگر تورك آن را «آقچة عثماني» خواندند. سلطان عثماني هر ساله مبلغي را به عنوان “چيراق آغجاسي” به اردبيل به شيوخ صفوي مي فرستاد. آقچه عثماني كه براي نخستين بار در ١٣٢٩ در زمان حکومت اورخان در شهر بورسا ضرب شد، بعدها به «عثماني» معروف گرديد و آن را «شاهي» نيز ‎ناميده اند. آقچه (سکه نقره) مهمترين سکة در سراسر قرون اوليه حکومت عثماني و ارزش آن در آغاز يك سوم پارا بود. از سدة ١٥م به بعد كلمه آقچه به ‎طور عام به پول رايج اطلاق ‎شد. پس از اصلاحات پولي سلطان سليمان دوم در ١٦٨٨، و با کمتر شدن ارزش آقچه استعمال آن ممنوع و به جاي آقچه واحد قياسي قروش (قوروش) انتخاب گرديد.

يارماق Yarmaq (يارتماق، يرماق، يرمق): كلمه اي توركي به معني سكه. در گذشته علاوه بر سكه، به معاني مطلق پول، درهم، پول نقره، درهم خرد و دينار، پول خرد، سكه مسي نيز بكار رفته است. معادل يك لييانگ چين و يا ساتير. در ديوان لغات تورك يارماق به معني پول و مصدر يارماقلانماقYarmaqlanmaq به معني پولدار شدن آمده است. از همين ريشه است ياپ يارماقYap Yarmaq به معني سكه گرد و كامل. به احتمال زياد مشتق از ريشه ياريماق (ياروماق)Yarımaq به معني درخشيدن، جلا يافتن به اعتبار درخشش سكه هاي زر قديمي، همريشه با يارينYarın (فردا)، ياريقYarıq (ياروق، ياروغ- فروغ) (كلمه ياريق در نام خاقان تورك بركيارق- برك ياريقBərk Yarıq به معني «فروغ‌ نافذ»، يا «درخشش‌ نيرومند» بكار رفته است. معني نمودن نام اين خاقان ترك به شكل بؤركو ياريق به معني كلاه پاره، نادرست و عوامانه است)؛ و يا يارماقYarmaq به معني شكافتن، تقسيم كردن. كلاوزن آنرا از زبان تخاري (از كلمه يارم به معني مقياس) دانسته است. ظاهرا با كلمه تركي يارماقانYarmaqan (آرماغانArmağan كه به شكل ارمغان وارد زبان فارسي نيز شده) بي ارتباط است. در شعر فارسي زير هر دو كلمه يارماق و يارماغان توركي بكار رفته اند: هم خواسته به خنجر هم يافته به جور * از خصم خود تو يرمق و از من تو يرمغان/ رشيدي.

يارماق در تركي مدرن صرفا به معني سكه است. در ساخت كلمه يارماق فرم مصدري به عنوان اسم بكار رفته است. اين نوع كاربرد نادر در زبان توركي در نمونه هاي زير ديده مي شود: سوماقSumaq ، ايلمه­كİlmək (گره و يا ريشه در قاليبافي، از مصدر ايلمه­كİlmək به معني گره و پيچ زدن)، توخماقToxmaq (از مصدر توقوماقToqumaq به معني زدن، كوبيدن. مصدر توققوشماقToqquşmaq نيز از همين ريشه است. به شكل تخماق به زبان فارسي وارد شده است)، چاخماقÇaxmaq (به شكل چخماق وارد زبان فارسي شده است)، يئمكYemək (غذا) و .....

تومه­ن Tümən (تومان، تمان، تمن، تومانه، طومان): كلمه اي توركي-آلتائي به معني ده هزار، واحد شمارش معادل ده هزار، واحد پول، واحد پولي بزرگ در دولتهاي توركي-آزربايجاني حاكم بر ايران امروز، ايالت و توده بزرگ انباشته شده، تعداد زياد، بيشمار، قصبه اي مشتمل بر صد ده، واحد نظامي مركب از ده هزار سرباز، قشوني متشکل از ده هزار سپاهي (از همينجا رتبه امير تومان به معني فرمانده ده هزار، سرلشكر) است. تومان در اصل بر رقمهاي کلان دلالت مي کرده است. مصدر تومه­نمه­كTümənmək در زبان تركي به معناي ثروتمند گشتن و زياد شدن از همين کلمه مشتق شده است. تومه­ن در شعر تركي قديم نيز به همين معني بكار برده شده است (اؤكوش اؤودو ايله، تومه­ن مين ثنا × اوغان بير باياتا اونا يوخ فنا / عتبه الحقايقÖküş övdü ilə Tümən min səna/ Uğan bir bayata, ona yox fəna ترجمه: با سپاس بسيار، و هزاران هزار ثنا، به خداي قادري كه بر او فنائي نيست). کاربرد تومان در سنگ نوشته هاي ترکي حکايت از پيشينة کهن اين واژه دارد. ريشة واژة تومان را مونقولي، تورکي و برخي نيز چيني دانسته اند. تومن زبان در تخاري کهن با ضبط تمان- تيمن و در تخاري متأخر به شکل تومانه در معناي ده هزار به کار رفته است. بعضي بر آن انند که اين واژه از زبان چيني کهن يا پيش از چيني به زبان تخاري راه يافته است.

اين كلمه توركي به شكل تومان Tuman وارد زبان فارسي شده است. لفظ تومان نخستين بار در زمان سلاطين توركي-موغولي در پولهاي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي فعلي ايران درآمده است. نخستين شواهد کاربرد تومان در زبان فارسي نيز به متون تاريخي دورة مغول باز مي گردد. در اين دوره تومان معادل ده هزار دينار زر رايج بوده و گاه براي شمارش آقچه، مال، ياستيق (نوعي پول تركي، به فارسي بالش)، حقوق ديواني و خراج ممالک به کار مي رفته است. تومان به مرور زمان به واحد پولي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي تبديل شده است. پس از فرمان يکسان کردن اوزان و مقياسها در دورة امپراتور تورك-موغول غازان خان، اصطلاح «تومان غازاني (قازان تومه­نيQazan Tüməni )»، بعدها «تومان تبريزي (تبريز تومه­نيTəbriz Tüməni )» و «تومان ديواني (ديوان تومه­نيDivan Tüməni )» و در دورة دولت توركي تيموري بويژه در خراسان و هرات «تومان کپکي (كبيك تومه­نيKəbik Tüməni )» رواج يافت. در دوره هاي دولتهاي توركي آزربايجاني آق قويونلو، قاراقويونلو، صفويه و افشاريه و نيز دولت لك زنديه، علاوه بر تومان اصطلاح «تومان تبريزي» بار ديگر در فرمانهاي حکومتي و محاورة عامه رايج شد. در اين دوره ها يك تومان واحد پولي و محاسباتي بزرگ و برابر با ده هزار دينار بود، اما نام پول خاصي نبود. در دوره تيموري، هر ١٥٠٠ تومان کپکي معادل ٩٠٠٠ تومان عراقي (عراق تومه­نيİraq Tüməni )، در دوره آغ قويونلو معادك ٢٠ دوكات، در دورة صفويه يک تومان معادل پنجاه عباسي و در دورة افشاريه معادل بيست نادري بوده است.

نخستين بار در تاريخ دولتهاي تورك و آزربايجاني فتحعلي شاه قاجار به ضرب پول و سکه طلا با نام تومان اقدام كرده است. پيش از اين تاريخ، مسکوکي به نام تومان وجود نداشت، بلکه اصطلاح تومان در محاسبات به عنوان واحد شمارش به کار مي رفت. در دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار واژة تومان بر روي سکه هاي دورة ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمدعلي شاه و احمدشاه بكار رفته است. در اين دوره سكه طلاي يك توماني، نيم توماني (پنج قراني) و يك ربع تومان معمول بوده است. سکة هاي تومان متعلق به دورة ناصري و سکة هاي ده توماني طلا همراه با تصوير مظفرالدين شاه به عنوان يادگاري در دست است. در آغاز دوره حاكميت دولت توركي آزربايجاني قاجار بين سالهاي ١٧٩٨ تا ١٨٢٥ ميلادي يك تومان معادل ٨ ريال، (هر ريال ١٢٥٠ دينار) و پس از ١٨٢٥ در اواخر دوره فتحعليشاه قاجار كه قران معرفي شد، يك تومان معادل ده قران و هر قران معادل ١٠٠٠ دينار شد.

پس از تاسيس دولت پهلوي، تومان همچنان واحد پول اين دولت بود، چنانچه در آغاز سکه اي يک توماني با وزن پانزده نخود ضرب شد. اما در ٢٧ اسفند ١٣٠٧ شمسي در راستاي تركي ستيزي، پاكسازي ميراث اداري و ديواني باقيمانده از دولتهاي ترك و آزربايجاني و حذف نامهاي تركي، با تصويب قانون احاد در مجلس شوراي ملي در نام سکه ها تغييراتي داده شد. واحد پول ايران تغيير يافت و به ريال تبديل گرديد. از آن پس واحد پول در اسناد رسمي و دولتي ريال معادل صد دينار است و همين واحد بر روي سکه ها و اسکناسها ثبت مي شود. با اينهمه هنوز کلمه تركي تومان به قوت خود باقيست و به معني ده ريال بکار برده ميشود. در واقع در ايران امروز، تومان واحد غيررسمي پول بشمار رفته و در محاسبات غيررسمي کاربرد تومان بسيار رايجتر از ريال است. در دهه هاي اخير و پس از سير نزولي شديد ارزش پول ايران و تورم بالا، در تداول عامه و محاسبات لفظي بويژه در ميان اهل کسب و کار امروزه به هر هزار تومان و گاه به هر يک ميليون تومان يک تومان اطلاق مي شود.

تنگه Təngə (Danga, Dınqır, Tanka, Tenga, Te[ñ]ge, Tınqa, Tingə): كلمه اي توركي به معني واحد پول و وزن، نام سكه اي طلا در اراضي ايران كنوني به دوره دولتهاي توركي، مجموعه اي از واحدها، معادل روبل در روسيه، واحد پول در قزاقستان (دولت قزاقستان براي سمبل تنگهTenge ، حرف اول كلمه تنگري در الفباي توركي باستان را برگزيده است)، ازبكستان (Tenga)، تركمنستان (Tenne) و تاجيكستان (Tanga). تنكه از مشهورترين سکه هاي نقره اي دوره تيموري بود که اميرتيمور آن را ضرب کرد. نام و واحد پول تنگه تا قرنها پس از تيموريان و به دوره دولتهاي توركي آزربايجاني جلايري، آغ قويونلو، قاراقويونلو، مظفري، شيروانشاهان و... در سراسر تركمنستان، شرق ايران (خراسان)، غرب ايران امروزي، قفقاز و آزربايجان رواج داشت. "تنخواه" در زبان فارسي و همچنين كلمه روسي براي پول يعني دئنگيденьги, Den'gi, Denqa و نيز كلمه مونقولي تنخهTenxe, Tenkhe ماخوذ از تنگه توركي؛ و واحدهاي پولي تانكاهTankah در هند قديم (سانسكريت)، تانگكاTangka در تبت، تاكاTaka در بنگلادش از همين ريشه تنگهTenge توركي و يا از كلمه ديگر توركي تامقاTamqa –دامقاDamqa مشتق شده اند. ريشه تنگه، كلمه توركي تنگTəñ ، دنگDəñ ، تنTən ، دنDən - به معني مقياس، ترازو، نسبت، معادل، برابر، تا، همتا، لنگه، لنگ بار، هم ارز، موازنه و ...... است. عده اي آنرا مشتق از تنگسه چيني (Tengse, Teñse) به معني موازنه دانسته اند. از همين ريشه اند كلمات توركيTən (تن گلمه­كTən Gəlmək =معادل هم شدن، با هم برابري كردن: يار يارا تن گره­ك، تن اولمازسا گن گره­ك)؛ دنكDənk (معادل، متناظر، واحد وزن قديمي معادل يك چهارم مثقال (٤٨٧٥ گرم)، اموال تجارتي كه با سيمهاي دايره اي فلزي بسته شده اند، ....)، مصدر تنگمه­ك Təñmək، تنسيمه­كTənsimək (تمثيل و نمايندگي كردن)، دنگهDəngə (تعادل، استقرار، موازنه)، دنكله­مDənkləm (معادله)، دنليDənli (به اندازه، متناسب، بجا)، دنسيزDənsiz (نامتناسب، بيجا) و ... . در زبان توركي همچنين كلمه اي به شكل دينگ Ting, Dıng به معاني بسيار قوي و نيرومند، سالم، قدرت؛ خاك فشرده شده و غليظ و باكر و ... وجود دارد كه به نظر عده اي محتملا مربوط با تنگه فوق الذكر است. اين كلمه ريشه كلمه تنگه در زبان فارسي (در تنگه هرمز، بي ارتباط با تنگ فارسي) است. عده اي نيز كلمه توركي تنگه را از ريشه سانسكريت تانكا Tanğka Ťañkaĥ, Danake, به معني سكه مهر شده و يا دانيك فارسي به معني حبه و دانه و واحد وزن دانسته اند كه نادرست است. زيرا كلمه سانسكريت تانكا خود مشتق از تنگه و يا تامغاي توركي است. (كلمه تنيكهTənikə در زبان تركي به معني حلبي با تنگه بي ارتباط بوده و محتملا مترك كلمه تئنئكوس يوناني به معني ساج و حلبي است).

"دانك"-"دانگ Dañ, Tañ" كلمه توركي ديگري همريشه با تنگه مي باشد. نام واحد پول نقره اي مونقول، دينگDing ، همچنين دانگيDangi از همين ريشه توركي است. كلمه تايTay به معني لنگه كيسه هاي هموزني كه بر دو طرف حيوان باركش آويخته مي شود نيز مشتق از همين ريشه است (نون غنهÑñ در بعضي موارد به يYy تبديل مي شود. مانند كؤنگولKöñül –گؤيولGöyül ، تانگTañ – تايTay ). اين كلمه به شكل دانگ (شش دانگ) وارد زبان فارسي شده است. معرب آن دانق به كسر يا فتح نون است (يكي از اوزان، يك ششم درهم، يك ششم از هر چيز). در تركي معاصر كلمه دانقDanq –دنكDənk براي ارز (پول خارجي) پيشنهاد شده است. كلمه توركي “دانگ” و مشتقات آن در بسياري از نقاط آزربايجان (“دانگ” در ني شهر همدان‌، “دانگي” در برخي روستاهاي‌ ملاير، “دنگ” در برخي روستاهاي‌ رزن‌ همدان، “دنگي” در رباط اسلك‌ اراك) و همچنين فارسستان (“دانگ”‌ در فرزيان‌ اليگودرز، گروندشت‌، خالصة بافت‌، فرنق‌ و نازي‌ خمين‌، عبدالله‌آباد و رحمت‌آباد رفسنجان؛ “دونگ” در حاجي آباد بندرعباس) به شكل معادل كلمه “بنه” بكار مي رود.

خود كلمه “بنه” (سازمان‌ روستايي زراعت‌ جمعي و اشتراكي) ‌و مشتقات آن (بُنك در سيسخت‌ ياسوج-قاشقاي يورد؛ “بُنكو” در دزفول‌، و فيروزآباد فارس-قاشقاي يورد)، و نيز كلمه “بنيچه” (نظامي خاص‌ براي‌ اخذ ماليات‌ كلي و دسته‌جمعي يك‌ روستا و سهمية سرباز دهي آن كه‌ از عصر ايلخانيان‌ تا آخر دورة قاجاريه‌ در دستگاه‌ ديواني برقرار بوده‌) مشتق از كلمه ديگر توركي “بونچاقBonçaq ” (قباله ملک، اعم از اوراق و اسناد رسمي يا عادي دال بر مالكيت مالك ملك قبل از آخرين مدرك) مي باشند. (بنكو” در قاشقاي يورد جنوب ايران به‌ گروهي از مردم‌ ايل‌ گفته‌ ميشود كه‌ در برخي چيزها، مانند زمين‌ و مرتع‌ با هم‌ مشتركند و معمولاً خويشاوند يكديگر هم‌ هستند). همچنين در دوره عثماني مجموعه مكلف مالياتي به علاوه پسران متاهلش "بنناك Bennâk" ناميده مي شدند كه احتمالا با كلمه بنه مرتبط است.

بعضي ديگر از كلماتي كه در ايران و آزربايجان براي ناميدن “دانگ” و “بنه” بكار مي روند نيز تركي اند. از قبيل “بجوغ”‌ در كردستان‌؛ “بلوك” در اسدآباد بادخورة همدان‌- آزربايجان؛ “جوغ” در سنندج؛ “پشك”‌ در اقليد فارس- قاشقاي يورد‌؛ “پيكال”‌ در دره‌ گز- افشاريورد ؛ “يازو” در شمال‌ خراسان- افشاريورد. ‌(”يازو” در افشار يورد در شمال‌ خراسان‌ يك‌ نظام‌ كهن‌ دسته‌ جمعي در بهره‌برداري‌ از آب‌ و خاك‌ است‌ كه‌ شماري‌ كشاورز با سمتي يكسان‌ و براساس‌ تقسيم‌ كار تحت‌ سرپرستي و نظارت‌ يك‌ فرد باتجربه‌ در قلمرو روستا به‌ كشت‌ و زرع‌ ميپردازند).

سوم Som (So‘m, Soum, Sum): كلمه اي توركي به معاني واحد محاسباتي و پولي، سكه طلائي، نقره اي و يا مسي، طلاي خالص، واحد پول دولتهاي توركي ازبكستان، قيرقيزستان، قازاقستان و تاتارستان؛ معادل روبل در زبانهاي توركي قزاقي، قيرقيزي و اوزبكي در اتحاد جماهير شوروي. اين كلمه در توركي قديم و معاصر (قزاقي، قيرقيزي، اويغوري، اوزبكي، ....) اصلا به معني تام، كامل، بدون نقص، ناب، فاقد خلل، پر، تمام، خالص، توپر و بدون روكاري مي باشد. سوم Som به عنوان واحد پولي را از همين ريشه، و گروهي ديگر از ريشه سوم (Som) توركي چوواشي به معني مزد و پرداخت و يا از ريشه سان San توركي عمومي به معني عدد دانسته اند. از همين ريشه است كلمه و تركيبات سوموتSomut (سوم+وت) در تركي مدرن (عيني، مادي)، سومونSomun (كامل و تمام)، سون كيشيSom Kişi (انسان خوش قلب و بي عيب)، سوم گوموشSom Gümüş (نقره پر)، سوم آلتينSom Altın (طلاي پر، شمش و ناب، ديوان)، سوم ارSom Ər (انسان قوي و بي عيب)، سوموSomu (گندم جوانه زده،... احتمالا مرتبط با سومونSomun به معني نوعي نان تو پر، عده اي سومون به اين معني را يوناني دانسته اند)، زومارZomar ، ... عده اي نام قوم و تمدن باستاني پروتورك سومرSomər-Sümer را كه ٧٠٠٠ سال پيش در نواحي بين آزربايجان تا بين النهرين حكومت مي كرده اند را نيز از همين ريشه دانسته اند (سومSom +پسوند ارƏr به معني انسان و مردم).

كبيكي Kəbiki (كبكيKebeki ، كپكي): سكه نقره اي، دينار دوره دولت توركي تيموري، نخستين پول رسمي دولت جغتائي (خانات چاغاتاي) در دوره حاكم جغتائي سويورقاتميش. اين سكه توركي در ايران نيز (خراسان، استرآباد) ضرب شده است. نام سكه كبيكي از نام خان چاغاتاي كبك (كبيك) (١٣٢٥-١٣١٨) گرفته شده است. وي سيستم واحد وزن سكه ها را كه علاوه بر خانات چاغاتاي تاثير بسيار بزرگي بر ديگر دولتهاي توركي از جمله ايلخاني و آلتين اوردا نيز داشت ايجاد كرد. قبل از آن در قلمرو چاغاتاي، فقط سكه هاي ضرب شده در شهرهاي گوناگون و يا توسط حكام محلي وجود داشته اند. كبكKəbik و يا كابوكKabuk كلمه اي توركي به معني پوست (فرم معاصر آن Qabıq) مي باشد. اين كلمه از ريشه كپKəp –كپيKəpi به معني خشك شدن، منقرض و ناپديد شدن است. اين كلمه با كلمه مشابه ديگري به شكل كبيKəbi و يا كبه­كKəbək در توركي قديم و ميانه كه معادل كيميKimi و گيبيGibi امروزي به معني مانند است بي ارتباط مي باشد. در دورة دولت توركي تيموري بويژه در خراسان و هرات «تومان کپکي (كبيك تومه نيKəbik Tüməni )» رواج يافت. هر ١٥٠٠ تومان کپکي معادل ٩٠٠٠ تومان عراقي (عراق تومه ني) بود. مقبوليت نام واحد پول روسي قپيك در جمهوريهاي تورك آسيانه ميانه و قفقاز، بخشي به سبب تشابه آن به واحد پول كبيكي توركي رايج در سده هاي پيشين است.

اوروقلوقUruqluq : اوروقلوقUruqluq و يا اوروقلوق آلتونUruqluq Altun به معني سكه طلائي و يا طلاي ضرب شده. تلفظ امروزي آن وورولو آلتينVurulu Altın است. (از مصدر اورماق-وورماق به معني زدن، ضرب كردن)

باجاقليBacaqlı (باجاقلو، باجقلو، بجاقلي، باجقلو): نام سكه اي طلائي در آزربايجان به دوره دولت توركي آزربايجاني آغ قويونلو، نامي كه به سكه هاي فلمنگ در زبان تركي داده شده است. باجاقلي به توركي به معني پادار، داراي پا و يا قد بلند است. نام سكه باجاقلي گويا الهام گرفته شده از سكه طلاي دوكاي جمهوريهاي ايتاليا، ونيز، ناپل و يا فلورانس است كه در روي آنها تصوير شخصي بلند قد ديده ميشود. اين مسکوکات در ميان مسکوکات طلاي دول، به پاکي طلا معروف و ممتاز بوده اند. سكه باجاقلي كه معادل يك آلتين عثماني بود، در زمان پادشاهان دولت توركي آزربايجاني آق قويونلو كه با جمهوريهاي ايتاليا روابط بازرگاني و سياسي بسيار داشت از طريق عثماني به ايران ميآمده است. در آغاز دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار، در قفقاز و آزربايجان نيز به سكه طلاي اشرفي باجاقلو يا باجقلو گفته مي شد. گفته شده كه كلمه باجاق تركي ماخوذ از باچا-باجاق-پاچا فارسي به معني پاي حيوانات (گوسفند،...) است. معادل پاچه فارسي در زبان تركي كلمه "بوتBut "است.

باسيقBasıq : كلمه اي توركي به معني ضرب شده، ماليات، مضروبه، نوعي سكه. تركيب باسيق ائويBasıq Evi به معني ضرابخانه است. در توركي قديم باسيBası ، در تاتاري به شكل باسBas ، پاسPas ، به معني قيمت و بها، (پاسليPaslı = باارزش)، در چوواشي پوسPus (معادل كوپئك، سكه).

ياستيق Yastıq (ياستوق Yastuq): به معني شمش و نوعي واحد پول، واحد پول سكه طلا و مقياس زر و سيم در امپراتوري موغول و ايلخانيان. در آثار عهد دولت توركي-موغولي ايلخانان بارها از اين واحد پولي ياد شده است. اين پول مقياس كه از طلا و نقره ضرب مي شده بيشتر در بخش شرقي قلمرو حکومتي اين دولت توركي رايج بوده است. در منابع چيني به شكلİastoc نوشته شده است. ياستيق در زبان توركي اصلا به معني بالش بوده كه به مرور زمان معني شمش را نيز كسب كرده است (امروز به شمش در زبان تركي كولچهKülçə گفته مي شود). عده اي ادعا نموده اند كه وجه تسميه آن شباهت شمش به بالش است. (كلمه بالش مستعمل در متون فارسي به معني شمش، خود كلمه اي توركي و به معني درخشنده است). ياستيق به معناي مبلغ معيني پول نبوده بلکه به مبلغ معتنابهي پول اطلاق مي شده است. ياستيق به معني واحد پول علاوه بر پولهاي فلزي در مورد پولهاي كاغذي نيز بكار رفته است. چنانچه ياستيق، واحد پول كاغذي چاو در دوره خاندان مونقولي يوآن در چين و معادل تينگTing چيني به معني شمش طلا و يا نقره بوده و تا قرن نهم رواج داشته است. در اندازه گيريها يك ياستيق برابر با ٥٠ ساتير و يك ساتير برابر با ١٠ پاخير بوده است. گفته مي شود هلاكو پس از تبديل خزينه خود به ياستيق، آنرا در قلعه اي در درياچه اورميه مخفي كرده است.

باليشBalış (بالينجBalınc ): كلمه بالش، باليشت، بيليشت كه در عهد موغولان و تاتاران در متون تاريخي فارسي به عنوان واحد پول و شمش بكار رفته است، صرفا ترجمه واحد پول توركي ياستيق فوق الذكر است (به حضرت او آمد و دويست بالش زر التماس كرد به ارتاغي/جهانگشاي جويني). كلمه بالش به معني واحد پولي مذكور در زبان فارسي خود وامواژه اي توركي و به معني درخشنده است (كلمه بالش، به معني آنچه هنگام خواب زير سر گذارند، كلمه اي فارسي است). در زبان تركي اين كلمه به شكل بالينجBalınc تلفظ مي شود. جستجو براي وجه تسميه اي ديگري براي كلمه بالش به معني واحد پول و شمش از جمله ريشه شناسي اش با كلمات يوناني و لاتيني بولوس و فوليس و ... نادرست است. از همين ريشه است كلمات توركي بالقيرماقBalqırmaq (درخشيدن)، بالقينBalqın (درخشنده، چشمگير)؛ بالقيرBalqır (آفتابي كه در حين باران، و يا فورا پس از آن بتابد)، و احتمالا كلمات پله­نPələn (خوب)، بالانديBalandı (بزرگ جثه، محتشم)؛ باليBalı (باارزش، عالي، مقام عاليرتبه). عده اي نام واحد پولي باليش را ماخوذ از كلمه باليقBalıq توركي تاتاري به معني نوعي كفش و دمپائي دانسته و وجود سكه اي نقره اي در ميان تاتاران كه بر روي آن اين كفش تاتاري نقش بسته بود را مويد اين نظر مي دانند.

بنه­كBənək : كلمه اي توركي. در ديوان لغات تورك به معاني سكه مسي، برجسته، حبه و دانه، ارمغان و هديه، قماش دستدوزي شده آمده است. از ديگر معاني آن نقطه، خال، خالدار، تك و توك، اينجا و آنجا و... ميباشد. از ريشه بنBən تركي به معني خال. فرمهاي گوناگون اين كلمه در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: منگMəñ (تركي عثماني قديم، تركمني، نوقاي، قاراقالپاق، قيرقيز، آلتائي، تئلئوت، شور،تارانچي، تووين، قپچاقي قديم )، مينگMiñ (تاتاري)، مؤنگMöñ (آلتائي). اين كلمه به زبان بلغاري (بنكا) و مونقولي (منگگه) نيز وارد شده است. كلاوزن آنرا از باناك فارسي (دانه هاي ريز، خال) دانسته كه نادرست است. عده اي ريشه واحد پول پنيPenny را از كلمه پنگ-بنه­ك توركي دانسته اند.

آرپا Arpa (آرپَه): سكه مسي، واحد كوچك وزن معادل دانه فارسي و حبه عربي. واژه‎اي است تورکي اصلا به معني جو، دانه جو. از همين ريشه است آرپاليق (آرپا+ليق) به معني پول و يا پوشاك-خوراكي كه به جاي حقوق به خادمان دين (مفتي، قازسكر) داده مي شود. ريشه آرپاجيق، آرپاغان (جوي وحشي)، آربا (آلتائي، ئلئوت، ....)، آرما (توبا)، اورپا (چوواش). به زبانهاي مونقول (آربااي)، سويوت (آرباي)، زبانهاي بالكان. كلاوزن آنرا تخاري دانسته است.

آرپاليقArpalıq –باشماقليقBaşmaqlıq : آرپاليق يا آرپالق نوعي خاص از مقرري و درآمد نقدي يا جنسي در نظام اداري و مالي دولت عثماني که به طرق و صور گوناگون نسبت به دوره‎هاي مختلف، به عنوان اضافه حقوق در هنگام اشتغال به خدمت، يا پس از بازنشستگي يا معزوليت و کناره‎گيري از کار، به عنوان حق بازنشستگي و براي تأمين زندگي به مأموران عالي‎رتبه اداري، مأموران شاغل در امور نظامي و علماي طراز اول که در سمَت قضائي و نظاير آن انجام وظيفه مي‎کردند پرداخت مي‎گرديد. هدف از برقراري آرپاليق، گذشته از موارد مذکور، تأمين مخارج اضافي صاحبان آن بوده است. آرپاليق در آغاز به ارکان نظامي مانند يئني‎چئري آغاسي، فرماندهان نظامي و ملتزمين رکاب همايون؛ سواره نظام و يا کساني که هميشه نيروي سواره براي گسيل به خدمت شاه آماده داشتند و يا به آناني که به هر ترتيب ناگزير از نگهداري اسب بودند جهت تأمين هزينه تعليف و نگاهداري اسبان تعلق مي‎گرفت پرداخت مي‎شد. بعدها شامل رجال علمي، مشتمل بر معلم پادشاه، شيخ‎الاسلام و قاضي عسکرها نيز گرديد. از نيمه سده ١٦ ميلادي به پاس نشان دادن شجاعت در جنگ يا فعاليت در تأمين صلح و آسايش، حفظ و مراقبت از نواحي سرحدي، کوشش در عمران و آبادي قلاع و نظاير آن به وزرا، امرا، بيگلربيگيها، دفترداران و نشانچيها اعطا ‎شد. نوعي از آرپاليق، باشماقليقBaşmaqlıq نام داشت. باشماقلق‌، يا پاشماقلق‌ (مركب‌ از "باشماق‌" به‌ معني كفش‌ و پسوند نسبت و اسم مصدرساز‌ "ليق")، در تشكيلات‌ دربار عثماني مستمري‌ و حقوق‌ ويژة مادر سلطان‌، همسران‌، خواهران‌، دختران‌ و نزديكان‌ پادشاه‌ بود كه‌ براي‌ تهية لوازم‌ شخصي مانند كفش‌، لباس‌ و ساير احتياجات‌ آنها از محل‌ درآمد املاك‌ خالصه‌ (خواص‌ همايون‌) پرداخت‌ ميشد. پادشاهان‌ عثماني در آغاز برقراري‌ اين‌ مستمري‌ يك‌ دهكده‌ از املاك‌ خالصه‌ را به‌ مالكيت‌ مادر سلطان‌ و ديگر كساني كه‌ مشمول‌ اين‌ مقرري‌ بودند، واگذار ميكردند و يا چند روستا را به‌ عنوان‌ تيول‌ به‌ "تيمار" و "زعامت‌" آنها ميدادند. از آنجا كه‌ شاهزاده‌ خانمها هيچ‌گونه‌ مقام‌ دولتي و رسمي نداشتند، اين‌ مستمري‌ مادام‌العمر به‌ آنها داده‌ ميشد. در برخي از ادوار تاريخ‌ عثماني اين‌ مقرري‌ را به‌ كساني خارج‌ از خانوادة سلطنتي نيز ميدادند. با شروع‌ عصر تنظيمات‌ و اصلاحات‌ اين‌ نوع‌ مستمريها لغو، و به‌ جاي‌ آنها حقوق‌ منظم‌ تعيين‌ گرديد و پس از اعلان مشروطيت استفاده از امتياز آرپاليق ملغي و به جاي آن حقوق بازنشستگي برقرار شد.

پاراPara : آقچا، نقد، پول، سكه، واحد پولي در دوره عثماني معادل يك چهلم يك قروش. احتمالا هر دو كلمه “پارا” و "بئز" از يك ريشه مشترك باستاني اورال آلتائيك مشتق شده اند. در تركيه امروز، پارا به معني اعم پول و در آزربايجان جنوبي معادل ٢٥.١ دينار است. در زبان تركي تركيباتي به شكل تيكه-پارچاTikə-Parça (معادل آن در زبان فارسي: تكه-پاره)، پارام-پارچاParam-Parça (مانند قالب خيريم-خيرداXırım-Xırda ) به معني خرده شير وجود دارد. در ريشه شناسي بخش دوم اين اصطلاح يعني پارچه و ريشه آن پاره به معني تكه، خرده، قطعه ... توافق عمومي وجود نداشته عده اي آنرا تركي-اورال آلتائيك و عده اي ايراني - هند و اروپائي شمرده اند. در زبانهاي اورال آلتائيك كلمات بسياري مشتق از هر دو فرم اوليه پر-پار و فرم متاخر پل-پال به معني پاره و قطعه و ... وجود دارند. از جمله پرچهPerçe - ذره (چوواشي)، بير Bir - تكه پارچه كردن (زبان سومري)، پره Päre – خرده، سنگ پاره (فنلاندي)، پر Pär - تكه، قطعه كوچك (خانتي)، پيرPyr ، پيري Pyry -خرده (اودمورت)، پوار Poår - تكه، پارچه (مانسي)، پيريق Pyrig, Pyryg - خرده (كومي)، پاركParәk – تكه چوب (خانتي)، پورهPorәh – تكه چوب (خانتي جنوبي)، پئلPel – بخش، بخش كردن، تكه پارچه كردن (كومي)، پئلئمPelem – تكه و خرده چوب (كومي)، پيلPil- - تقسيم كردن، تكه پاره كردن، بريدن و خرد كردن (اودمورت)، پرPәr – تكه، قطعه (كومي)، فالFal – قطعه، تكه (فينواوگوريك)، پالاPala – تكه، قطعه (فنلاندي)، پولPul – تكه (خانتي، خانتي جنوبي)، بواولاBuola – تكه كوچك (لاپلاندي)، پوول Puul – قطعه، تكه (مانسي)، و كلماتي مانند پارالاماقParalamaq ، پارالانماقParalanmaq ، پارالانديرماقParalandırmaq ، پارالاتماقParalatmaq و احتمالا كلماتي مانند پارانقيParanqı در تركي آزربايجان به معني تركش. عده اي از صاحبنظران مصدر بؤلمكBölmək تركي به معني تقسيم كردن را نيز از ريشه پيلPil –پئلPel اوراليك دانسته اند.

تگيرمهTəgirmə : كلمه تگيرمه به معني پول، محتملا با يكي از كلمات امروزي "ده­يه­ر Dəyər" به معني ارزش و قيمت و بها و يا "ده­ييرمي Dəyirmi" به معني گرد و مدور همريشه است (كلمه ده­ييرميDəyirmi در تركي آزربايجاني در اصل ده­ييرمه است. ده­ييرمي ماسا: ميزگرد). چنانچه در ديوان لغات تورك نيز Tegirme به معاني پول، نان، هر چيز گرد و مدور مانند سنگ آسياب؛ و تگير Tegir به معني ارزش و قيمت آمده است. كلمه نخست خود همريشه با "تكه­ر- تگير-تگه­ر-تكر-ته­يه­رTəkər " (چرخ و مدور)، "تيگيرمكTigirmək " (چرخيدن)، "ده­ييرمه­ن، دگيرمانDəyirmən "، "تكه­رله­كTəkərlək –ديغيرلاقDığırlaq " (ديغيلدووDığıldov )، "ديغيرلانماقDığırlanmaq " مي باشد. واحد پول موغولستان بنام توگريكTugrik -تؤگرؤكTögrök (Togrok, Togtik) نيز از همين ريشه و به معني گرد و مدور مي باشد.

قازي بكQazıbək (غازي بيگي، قازبه­يي، قازبيگي، قازبيگي، قازبيي، غزبيگي، بيگ غاز، قازبکي، قاز، غاز، غازي): سكه اي مسي متداول در آزربايجان و ايران در قرون نهم و يازدهم ه. ق، كه به نام “غازي بك Qazı Bək”، يكي از اميران سلسله توركي آزربايجاني چوپانيان در آزربايجان زده شده بود و به همين جهت به آن “غازي بيگي” ميگفتند. در دوره دولت توركي آزربايجاني صفويان در كنار دينار عراق و تبريز، سکه هايي مسي با نام "قاز" يا "قازبکي" نيز ضرب مي شده است. اين سکه كه ارزش کمي داشت تا آغاز دوره فتحعلي شاه قاجار كه سكه قران رايج گرديد كاربرد داشت. نيز از آنجائيكه غازي لقب محمدشاه قاجار بود، پول او "غاز" نام گرفته است. نام اين سكه به شكل قاز، غازي يا غاز به زبان فارسي وارد و در فرهنگ عامه فارسي در عباراتي مانند "يک غاز، چندرغاز، شندرغاز، چندر غاز، شندر قاز، چندرقاز" به عنوان چيز کم ارزش دوام، ناچيز و بي مقدار حفظ شده است.

كلمه قازي در زبان تركي، مترك غازي است. غازي كلمه اي عربي به معني كسي كه با دشمنان اسلام مي جنگند، كسي كه در راه مقدس به جنگ و غزا مي رود، مجاهد، رزمنده و ... است. در تاريخ نظامي تورك قازي به معني شخصي است كه از جنگ با پيروزي و ظفر باز ميگردد و همچنين عنواني افتخاري است كه از طرف دولت تورك به فرماندهان و يا شهرهائي كه با جانبازيهاي فراوان دشمنان را شكست داده اند اعطا مي شود (مانند قازي موصطفا كمال پاشا آتاتورك). لقب قازي در تاريخ توركان مسلمان همراه‌ با واژة آلپAlp (الب، لقب‌ و صفت‌ دلاوران‌ و قهرمانان‌ و شاهزادگان‌ تورك به‌ معني پهلوان‌، جنگاور، دلير و بهادر)‌ نيز به‌ كار برده‌ ‌شده است، چنانكه‌ والي غوريان‌ در هرات‌، ملك‌ ناصرالدين‌ الب‌ غازي‌ نام‌ داشت‌ و اتابك‌ زنگي ابن‌ آق‌ سنقر را نيز الب‌ غازي‌ ميخواندند. عده اي اين كلمه را با كلمه غازي، قازي در زبان پروتورك سومري به معني شكست دهنده، خرد كننده، و كشنده مرتبط دانسته اند. از طرف ديگر احتمالا اين كلمه با كلمات تركي معاصر "قازيQazı " به معني آدم باد در دماغ و "قازيلانماقQazılanmaq " به معني باد در دماغ داشتن و نفس كش خواستن مرتبط است.

باش(ي) آچيقBaş(ı) Açıq : نامي كه مردم به سكه‌هاي روسي و انگليسي كه تصوير تزار روسيه و جرج پنجم، پادشاه انگلستان روي آنها بود، داده بودند. باشي آچيق به معني "كله برهنه" است.

قاراپول :Qara Pul قره پول به معني پول خرد. قارا-قره در زبان ترکي به معناي کثرت و فراواني آمده است. در دوره دولت تركي آزربايجاني آغ قويونلو قاراپول كم ارزشترين واحد پول، معادل بيست ‌و پنج دينار يا نيم ‌شاهي و اشرفي پربهاترين آن بوده است. جنس قاراپول از برنز بوده است.

ياريم عابباسي:Yarım Abbası به معني نيم عباسي، معادل ده دينار

چند كلمه مربوط ديگر

ترTər : عرق بدن، مزد و اجرتي كه به كارگران داده مي شود. (عده اي از محقّقين مانند س. چوكه، كلمه "مزد" مصطلح در فارسي را از زبان پروتورك سومري دانسته اند). فرمهاي گوناگون اين كلمه در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: ترTər (نوقاي، قزاق، قاراقالپاق، قيرقيز، اؤزبك، آلتائي، شور، آزربايجاني،...)، تيرTir (تاتاري، باشقير)، درDər (تركمني)، تارTar (چوواشي). از همين ريشه است ترچيTərçi (كارگري كه با عرق جبين كار مي كند). در زبان مونقولي نيز براي عرق بدن و اجرت يك كلمه واحد (كؤله سون) بكار مي رود.

تانقا، تانخا (تنخواه)Tanxa, Tanqa : در ميان اصطلاحات ديواني دول موغولي-توركي كلمه اي وجود دارد كه در متون فارسي به غلط و به شكل "تنخواه" ثبت شده است. برخي اين كلمه را كه به معني «پول گمرك و مهر مربوط به آن» مي باشد ماخوذ از كلمه تامقا-تمغاي تركي گرفته اند. اما به نظر مي رسد كه كلمه تنخواه محرف تنگهTəngə -تانگاTanqa توركي است. تانقا تلفظ توركي و تانخا تلفظ مونقولي اين كلمه است. به همه حال، نظر برخي از محققين فارس كه كلمه تنخاه را كلمه اي فارسي و مشتق از تن+خواه دانسته اند از اساس نادرست است. (مانند كلمه خرگهXərəgə توركي كه از ريشه باستاني كره­گوKərəgü و به معني چادر استوانه اي و قبه دار مي باشد.. اما در فارسي به غلط آنرا به صورت خرگهXərgəh تلفظ و مركب از خرXər +گهGəh گمان كرده اند. كره­گو تلفظ توركي و خره­گه تلفظ مونقولي اين كلمه است).
اصطلاح تنخواه در نهادهاي مالي دولتهاي توركي پيش از مغول، مغول، تيموري، آق قويونلو، قاراقويونلو، افشاريه و زنديه وجود داشته است. اصطلاح تنخواه در دورة هاي صفوي و قاجار کاربرد بسيار يافته و در غالب منابع اين دوره به کار رفته است. در اين دوره تنخواه در معناي برات، مواجب، مال نقد، بخشي از مواجب يا همة مواجب، حوالة سال به سال، حواله صادر کردن، برات يکساله، همه ساله، مبلغ، پرداخت سال به سال، مال، مواجب سال به سال، طلب مالي کارگزاران دولتي از حکومت،.... به کار رفته است. مصارف ديگر تنخواه هزينه هاي ضروري نهادهاي اداري، پرداخت غرامتهاي جنگي و پول يا مالي که حکومت براي هزينه هاي ضروري در اختيار سازمانهاي اداري و کارگزاران حکومتي قرار مي داد بود. امروزه تنخواه در دستگاه مالي کاربرد بسيار دارد و در زبان فارسي به معني اعتبار دولتي براي تأمين هزينه هاي جاري و فوري مؤسسات و مقامات دولتي، نيز حوالة مالي و پول نقد، سرماية نقدي، مال و متاع و برات، اعتبار متحرک مساعده و پيش پرداخت معنا شده است. "تنخواه گردان" پولي است که در صندوق اداره يا مؤسسه اي گذارده مي شود تا در مواقع ضروري و فوري به مصرف برسد.

تعبير تنخواه در هند نيز متداول بوده و در فرهنگنامه هاي اردو حقوق ماهانه مشاهره وظيفه (حقوق ماهانه) و مواجب معنا شده است. در اين فرهنگنامه ها همچنين به «ديوان تن» (مخفف ديوان تنخواه) اشاره شده است. تنخواه در فرهنگ اصطلاحات حقوقي و مالي هند در سدة بيستم به معناي برات و سند مالي، «تنخواه دار» کسي که حقوق ماهانه مي گيرد، «تنخواه دهنده» به معناي وزير و «تنخواه رقمي» به معناي سند مالي و برات به کار رفته است.

يارليقYarlıq (يرليغ، يارليغ): به معني "بويروقBuyruq " و معادل "فرمان حكومتي" فارسي و "امر" عربي، اعلام، سرانجام، حكم، قطعنامه و حكم پادشاهي است.

توغرا Tuğra (طُغراء، طوُرغاي، طوُرقا، توغراقTuğraq ، طغرا، توغراToğra, ، توغراي، تورا Tura). مهري كه بر فرمانهاي پادشاهان تورك زده ميشد و بدان رسميت ميداد، سمبل سلاطين تورك كه به جاي امضاي رسمي آنها بكار مي رفت، حكم رسمي، مُهر قوسي رسمي سلاطين تورك در بالاي فرمانهاي حكومتي، حلالي و قوسي، معوج، رويه تصويردار سكه هاي فلزي. به خط نستعليق نيز از بابت قوسدار بودنش طغرا گفته شده است. (يكي ديگر از معاني توغرا، پارچه اي است كه به يك سر آن گره زده شده و در بعضي از بازيها براي مجازات و تنبيه بازنده استفاده مي شود. در برخي از نقاط آزربايجان به نوعي از اين بازي توغرا ووردوTuğra Vurdu -به اشتباه دورنا ووردو- گفته مي شود. در سونقور آزربايجان، اين كلمه به شكل توره و به معني شلاق است). در تركيه اين كلمه به شكل توراTura تلفظ ميشود. از همين ريشه است كلمه توغراليTuğralı به معني رسمي، توغراليقTuğralıq به معني رسميت و توغراسيزTuğrasız به معني غيررسمي در تركي مدرن.

تمبر- كلمه‌ تمبر يك كلمه‌ فرانسوي با ريشه‌ لاتيني به معني زنگ و طنين صوت است. ادعا شده كه تمبر از كلمه‌ توركي-مونغولي «تمغا» به معني مهر گرفته شده است: "زماني كه مونقولها و توركان موغول‌ از طريق ايران ارتباطشان با اروپا برقرار مي‌شود، تعدادي از كلمات توركي-موغولي و از جمله تمغا كه عبارت بود از مهري كه بر نامه مي‌زدند يا با آن پشت اسبان را داغ نشان مي‌گذاشتند به زبان فرانسوي رفت اما چون كه در فرانسوي «غ» وجود ندارد، به جاي آن «ر» گذاشتند. بدينسان كلمه‌ تمبر ايجاد و مورد استفاده قرار گرفت و از طريق اين زبان به ساير زبان‌ها رفت". (نظريه توركي بودن كلمه تمبر، مقبوليت نيافته است).

دامغا (تُمغا، تمغا، تومغا، طمغا، طمغه، تامقا، تامغا، تمغه، تمقا و دامغه): واژه اي تورکي ـ مونقولي به معناي داغ مهر و نشان، مهرهاي شاهانة قديمي، مهري كه فرمانها را لازم الاجرا مي کرد، گونه اي ماليات. برخي ريشه اين كلمه را از مصدر دامماقDammaq تركي به معني چكاندن قطره دانسته اند. اما به نظر مي رسد كه كلمه دامقا كه اصلا به معني داغ بوده است، با كلمه تاموTamu ، دامو Damu توركي به معني جهنم و آتش سوزان مرتبط باشد. در ديوان لغات تورك نيز مصدري به شكل تامتورماقTamturmaq (دامديرماقDamdırmaq ) و به معني سوزاندن ذكر شده است.

توركان اويغور در قرن پنجم ميلادي و اقوام اغوز/غز در قرن يازدهم براي شناسايي احشام خود و اثبات مالکيتشان بر گوش يا کفل چهارپايان قبيلة خود داغ مي زدند و آن را تمغا مي ناميدند. قديمترين سند به جا مانده از تمغا نشانه هايي بر سنگ قبرهاي سلاطين دولت گوک ترک متعلق به قرن هشتم است. در متون اويغوري قرن هشتم و نهم نيز لفظ تمغا و تمغالاماق به کار رفته است. تورکها بر تمغاها نقوش و علائمي حک مي کردند که نماد توتم قبيله (اونقونOnqun ) و نشان چهارپايان و مالکيت هر قبيله بود. تمغا براي افراد قبيله نوعي تقدس داشت. اين نقوش ابتدايي بتدريج به عبارات و کلمات و اشکال پيشرفته بدل شدند. هر قبيله اي که از قبيلة اصلي منشعب مي شد نقوش تمغاي قبيلة مادر را با اندکي تغيير به کار مي برد. امروزه مردم شناسان و قوم شناسان از اين شباهتها به مناسبات قبيله ها پي مي برند. در جريان تبديل روش زندگي ترکها از دامداري به کشاورزي مفهوم تمغا از نشان و داغ به مهر تغيير يافت و سپس به عنوان مهر مخصوص خان يا حاکم قبيله به کار رفت. تمغا در دوره هاي مختلف گاه مترادف مهر، توقيع، امضا نشان و حتي طغرا شده است. تمغا را به عنوان مهر و امضا بر انواع يرليغها (يارليق-فرمانها) از جمله بر فرمان سپردن حکومت ناحيه اي به کسي يا فرمان بعضي مشاغل و نيز بر عهدنامه ها و فتحنامه ها و براتها، سکه ها و چاوها و نامه ها و اسناد دولتي و حتي اجناس مي زدند. تامغا بر روي نوشتة کوتاهي به خط مغولي بر رو و يا بر ظهر اسناد زده ميشد.

تمغا از طريق کشورگشايان مونقول در اراضي ايران امروزي و ساير ممالک اسلامي رواج پيدا کرد. قديمترين منبع فارسي که در آن لفظ تمغا آمده تاريخ بيهقي در ذكر مهري است که روي نامه هاي بغراخان از فرمانروايان سلسلة ايلک خاني ترکستان زده شده است. قديمترين تمغاي به جا مانده در تاريخ ايران تمغاي ارغون در نامة او به فيليپ لوبل پادشاه فرانسه است. (بايگاني ملي پاريس). در سازمان اسناد ملي ايران، سندي با تمغاي هشت ضلعي و دو تمغاي مربع به خط کوفي کتيبه اي از دورة دولتهاي توركي آزربايجاني آغ قويونلو و قاراقوينلو وجود دارد. در سکه هاي به جاي مانده از دورة جهانشاه قاراقويونلو، دو تمغاي شش ضلعي و مربع با خط عربي به دست آمده که بر روي يکي از آنها عبارت «عدل سلطان جهانشاه» ضرب شده است. در دورة دولت توركي آزربايجاني صفوي تمغا بر روي سکه هاي شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب اول بكار رفته است. اين تمغاها گاه تصوير و گاه نوشته بوده است. در دورة دولت توركي مماليک در مصر نيز تمغاهاي متعدد از طلا و حاوي القاب سلطان ساخته مي شده است. در هند دورة دولت توركي گورکانيان از تمغا به معناي مهر نشان و داغ و ماليات و از تمغاچي به عنوان متولي ماليات گيري ياد شده است. در امپراتوري عثماني کلية اسناد اوراق بهادار به استثناي عريضه ها و گزارشها و تذکره ها با تمغاهايي به نام طغراي همايوني مهر مي شد. نيز در اين دوره به تمغاخانه (بيت التمغا) يا خزانة تمغا اشاره شده که در آنجا از تمغاها نگهداري مي شد و متولي آن را مأمور تمغا و تمغاچي مي ناميدند.

برخي اسناد حاوي چند تمغا بود چنانکه بر روي کهنترين سند سازمان اسناد ملي ايران (به تاريخ ٧٢٦) دو آل تمغا (به خط پاگزپا و عربي) و يک قراتمغا به خط اويغوري و بر پشت آن شش تامغاي کوچک اويغوري به شکلهاي مربع بيضي و مستطيل در کنار هم زده شده است. تمغا شکلهاي گوناگوني داشت. تمغاي ارغون و الجايتو و جلايريان مربع، و تمغاي تيمور سه دايرة کوچک بود. عبارات تمغاهاي خانهاي مونقول در آغاز به خط چيني و توركي اويغوري و لپچا (اويغوري زاويه دار) بود. سجع تمغاي ارغون به خط چيني و مفهوم آن «مهر معين الملک و مصلح الملة» بود. در دورة ارغون و الجايتو تمغاهايي با خط اويغوري نيز ديده مي شود. از اواخر دورة مغول خط تمغاها به خط عربي تغيير يافت. همچنين تمغاهايي آميخته از خط پاگزپا (اويغوري زاويه دار) و عربي و کوفي موجود است. تمغاها بر حسب رنگ مرکب و موضوع فرمانها متفاوت بودند: آلتون تمغاي بزرگ (براي فرمانهاي راجع به امور کم اهميت مالي، گاه راجع به اسب و چهارپايان بارکش)، آلتون تمغاي کوچک (براتهاي خزانه و ولايات، اسناد مالي و معاملات و آب و زمين)، آل تمغا (روي نامه هاي قوبيلاي ايلخان خان باليغ (پکن)، بر فرمانهاي متنوع مانند سپردن حکومت ناحيه اي به کسي، انتصاب کسي به مقامي ديواني، عهدنامه ها و فتحنامه ها، برات و فرمان گرفتن خراج از زمين)، قراتمغا (کوچکتر، بر ظهر برخي اسناد ديواني کم اهميت)، گوک تمغا (در دورة ايلخانان)، تمغاي يشم کوچک (مشايخ و قضات)، تمغاي يشم بزرگ (امور مهم حکومتي).

به مسئول نگهداري مهرهاي سلطنتي آلجي، آلچي بيتکچي، يا تمغاچي مي گفتند. «اولغ بيتکچي» رئيس ديوان تمغا بود که آلجيان و تمغاچيان زير نظر او خدمت مي کردند. تمغاچيان معمولا باسواد و اهل علم و مسلط به زبان توركي بودند. ابن بطوطه نوشته است که تمغاچي دربار علاءالدين ترماشيرين حاکم ماوراء النهر ميان او و سلطان ترک زبان مترجم بود. متولي تمغا زدن در اين دوره بتکچي بوده است. تمغا به معناي ماليات، زمين حاصلخيزي که حاکمان به صورت اقطاع به نزديکان خود مي بخشيدند، جزيه و زکات و باج نيز بكار رفته است. چون مأموران دولتي (تمغاچيان) پس از دريافت ماليات بر قبضهاي مالياتي و رسيدها مهر مي زدند بتدريج انواع ماليات و عوارض تمغا ناميده شد. تمغاچي در همين دوره به معني مسئول ماليات گيري و وصول عوارض از مال التجاره يا گمرگچي بود. در روسي به گمرک «تامويني» مي گويند که احتمالا از تمغا گرفته شده است. مقدار تمغا و ميزان و مورد مصرف آن را در دفترهاي مخصوص ثبت مي کردند و به کسي که اين کار را برعهده داشت کاتب تمغا (جمع آن: کتاب تمغاوات) مي گفتند.

پايزاPayza : (پايزه، بائزه، بايزه پاييزه، پائزه)، لوحه اي فلزي از طلا، نقره، مس يا چوبي و بندرت از عاج و يشم و بامبو در حکم نشان افتخار، ابلاغ مأموريت، معرفي نامة شغلي، معاف نامه و امتيازات ديگر. برخي برآن اند که پائيزه، پئز، پي ـ تسئو، پئي ـ تزو به معناي لوحه در اصل واژه اي چيني است که از طريق زبان مونقولي به ساير زبانها راه يافته است. عده اي ديگر نيز پايزه را همان باسماBasma - بصمه (واژه اي ترکي که در زبان عربي به معناي اثر انگشت و مهر است) مي دانند.

سابقة کاربرد پايزه به دورة حکومت ختائيان و دودمان کين در سدة يازدهم بازمي گردد. پس از حملة مونقول بسياري از عناصر فرهنگي چين از طريق اقوام اويغوري و ختايي به تشکيلات ديواني مونقولان راه يافت. پس از سقوط دولت ايلخانان و دودمان يوان چين، شواهد کاربرد پايزه در متون عهد تيموري وجود دارد. در ميان سلاجقة روم نيز بارها به پايزا (پايزه) و يارليقYarlıq (يرليغ) اشاره شده است. معمولا خان بزرگ پايزه را به حکمرانان، کارگزاران و نمايندگان حکومت، وزرا، اشراف ممالک در موارد مختلفي چون خدمات صادقانة افراد به مثابة نشان افتخار و مقام اعطا مي کرد و گاه همراه با اين پايزه «يرليغي» (فرمان) نيز صادر مي شد. شاهزادگان و خاتونها نيز گاه خودسرانه به صدور پايزه دست مي يازيدند. پايزه همچنين به عنوان حکم مأموريت در اختيار برخي از بزرگان و کارگزاران، حاکمان، ايلچيانElçi (سفيران) خان و برخي از بازرگانان (ارتاقOrtaq ) مهم حکومتي قرار مي گرفت.

بر روي پايزه نام حامل لوحه نوشته و در دفتر ثبت مي شد. اداره اي به نام «سنويشه» متصدي رسيدگي به صدور يرليغ و پايزه ها بود. بر روي غالب پايزه ها نوشته ها به زبان چيني و مغولي با خطوط چيني، توركي اويغوري و يا پاکزپا (چهارگوش) بود و بر روي آن مهر صادرکننده زده مي شد. معمولا بر روي پايزه ها عباراتي بدين مضمون نوشته مي شد: «به نام خداوند بزرگ و توانا که الطافش را به سراسر امپراتوري ما عطا فرموده. جاويد باد نام خان مقدس، مرگ بر کساني که سر از فرمان او بپيچند» و يا «به قدرت خداوند ابدي، نام خاقان مبارک باد، کسي که به او احترام نگذارد بايد کشته شود و بميرد». اين عبارات تا حدودي با شعارهاي مغولان بر روي «چاو» (پول کاغذي) شباهت دارد. در موزه هاي اريان از جمله در موزة ملي ايران پايزاهايي از سلطان ابوسعيد ايلخان و ... نگاهداري مي شوند.

اؤرونÖrün : پول و يا مزدي كه به آرپاجي داده مي شود.
اؤكونÖkün ، اؤكوم Öküm: توده پول (گل و چيزهاي مشابه)
يانجيق، يانچوق Yancıq: كيسه و توبره پول و توتون

چند كلمه تركي در باره پول و ماليه

اسكناس: چاوÇav
اقتصاد: توتومTutum
امضا: ايزباسİzbas
پول خرد: بؤلونگه­ن آقچاBölüngən Aqça
پول: آقچاAqça
تاجر: تجيمه­نTəcimən (نئولوژيسم در تركيه، احتمالا منشا تركي ندارد)
تجارت: تجيمTəcim (نئولوژيسم در تركيه، احتمالا منشا تركي ندارد)
توتم: اونقونOnqun
توشيح رسمي: توغراTuğra
ثروتمند شدن: تومه­نمه­كTümənmək ، يارماقلانماقYarmaqlanmaq
چك: بيچه­كBiçək
حرف (الفبا): بيچه­كBiçək
حكم دولتي: يارليقYarlıq
حواله، برات: تانقاTanqa
خزانه داري: آغيچيAqıçı
خزانه: آغيAqı
دولت: اركله­تƏrklət
رسمي: توغراليTuğralı (سند رسمي= توغرالي بلگهTuğralı Bəlgə )
رسيد: آلينديAlındı
ژتون: ده­ييرمهDəyirmə ، آتاچAtaç (آت.+آچ.)
سكه: يارماقYarmaq
سند: بلگهBəlgə
شمش: بالينجBalınc ، كولچهKülçə
ضرابخانه: باسيق ائويBasıqevi
علم اقتصاد: توتوم بيليمTutumbilim
كارت اعتباري: قامدوQamdu
كارمند: توشمالTuşmal
لوح تقدير، نشان افتخار: پايزاPayza
مالي: آقچالAqçal
ماليات: وئرگيVergi
ماليه: آقچالي ايشلرAqçalı İşlər
مقتصد: توتوملوTutumlu
مهر: دامقاDamqa

واحدهاي پول توركي (به ترتيب نزولي):

تومه­نTümən
سوم:Som
تنگه:Təngə
تييين:Tiyin
باسيق:Basıq
بنه­ك:Bənək