Freitag, 13. Januar 2017

سه معاون ارشد سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند


سه معاون ارشد سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند

به گزارش «آمدنیوز» سه تن از معاونان سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به دلیل «مفاسد کلان اقتصادی»، «کارچاق کنی»، «باج‌گیری از ثروتمندان و سرمایه‌داران» و «پولشویی» بازداشت شده‌اند
.
«محراب»، «عظیم» و «افشاری» سه تن از معاونان ارشد «حسین طائب» رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران هستند که در مهرماه سال‌جاری پس از ورود قاچاق بزرگ مواد اولیه تهیه و تولید روغن نباتی و دخالت در قاچاق غیرقانونی این محموله به کشور بازداشت شده‌اند.
در این میان «محراب» با سپردن وثیقه بیرون از زندان به سر می‌برد اما «عظیم» و «افشاری» هنوز در زندان هستند.
این بازداشت‌ها توسط سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران صورت گرفته است.
از سوی دیگر، یکی از مأموریت‌های اصلی «محمدحسین زیبایی نژاد» ملقب به «سردار نجات» در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، توقف فعالیت‌های اقتصادی این نهاد امنیتی بوده است.
«زیبایی نژاد» که پیش‌تر فرمانده سپاه حفاظت از ولی‌امر بود و پس از آن از معاونت فرهنگی سپاه پاسداران به سازمان اطلاعات سپاه کوچ کرد، معتقد است که فعالیت‌های اقتصادی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران باعث رشد فزاینده‌ی بی قانونی، باج‌گیری، نا امنی اقتصادی و فساد مدیران و… در کشور شده و این فعالیت‌ها باید هر چه سریع‌تر متوقف شود.
انتصاب سردار «محمدحسین زیبایی نژاد» به سمت جانشین فرمانده سازمان اطلاعات سپاه پاسداران پس از آن صورت گرفت که «محراب»، «عظیم» و «افشاری» سه معاون ارشد «حسین طائب» به دلیل دست داشتن در مفاسد کلان اقتصادی متعدد بازداشت شدند.
سازمان اطلاعات سپاه پاسداران یکی از نهادهای اطلاعاتی موازی است که توسط آیت‌الله علی خامنه‌ای ایجاد شد تا بتواند در برخی مأموریت‌های مشخص شده، اقدام به فعالیت‌ اطلاعاتی امنیتی کند. این نهاد پس از گذشت مدتی از زمان تأسیس، در قامت یک وزارت‌خانه امنیتی فعالیت‌های خود را انجام می‌دهد و چون به هیچ نهاد و ارگانی جز دفتر رهبری پاسخ‌گو نیست، می‌توان آن را «ساواک» جمهوری اسلامی نام نهاد.
FacebookTwitter

Donnerstag, 12. Januar 2017

دکتر جواد طباطبائی چرا جنجال به پا می کند؟


جوابی به مقاله ضد حقوقی (زبان ملی و برنامه آموزشی زبانهای محلی)
نویسنده : یوسف ـ بهنمون
در یکی از کانالهای مجازی متنی را خواندم که با مداقه در متن و ماهیت مفاد آن ، راوی افاضه مضاعف فرموده بودند به قدری که
از فحوای کلام و متن،احراز می شد مقام معظم ایشان انوار طلایی و شعله های سوزان خورشید را در عین نظر انداختن به آن، با سایه بان قراردادن دستها ، آشکارا آنرا انکار کرده بودند ، تعجبی نبود ، استفهامی نیز حاصل نمی شد زیرا همه آگاه هستند که این امر مسلّمی است هر انسان هرچه ناآگاه تر همان اندازه فضل فروش و میدان دار خواهد بود زیرا برای تأمین عقده های درونی و خود بزرگ بینی های روانی چه در جمع و چه در تنهایی و عالم مالیخولیایی، من غیر واقع افاضة فضل خواهد نمود که شاید در همان جمع مطرح شود و یا به خواسته های دنیوی از جمله پاداشهای مختلف و متعدد از جمله (آپارتمان ، وسیله ی نقلیه ، پست و مقام ظاهری) نایل آید . با توجه به متن سخنرانی و یا اعلامیه شخص مذکور به طرفیت آقای رضا کریمی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی اینجانب به وکالت از معّزی الیه سخنی ندارم و حق سخن گفتن نیز نخواهم داشت و ایشان خود می دانند بالشخّصه پاسخگو در برابر اظهارات شخص مذکور باشند اما چون نامبرده بشرح متن مذکور، بدون اطلاع علمی و بی مایة فرهنگی و صرفاً برمبنای کینه و نفرت شخصی منکر حقیقت و واقعیت موجودی قوم ترک شده اند برخود واجب دیدم در مقام اقٌل از پیشگاه اساتید تورکولوژی اجازت اخذ و مطالبی را در این راستا تلخیصاً و بطور موجز به این شخص ، هم پالگی های گذشته و حال نامبرده اعلام بکنم البته ما در خصوص مورد مسبوق به سابقه هستیم و از این هجمه ها از دوران اواخر قاجار و خصوصاً در طول مدت حاکمیت پا لانی ها و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنحو کثرت دیده و شندیده ایم و از محضر کینه جویانه ی آقایان پان فارسیسم و فاشیزم پان متلذذ شده ایم . اما چرا چنین افرادی موضوع بدیهی تاریخی و فرهنگی را با کمال جسارت منکر می شوند . البته این عنوان و موضوع معنونه مربوط به شخصی بخصوص و یا فردی تنها نیست، بلکه این امر جریانی است مهلک و خطرناک که توسط امپریالیست انگلیس و دارو دسته های نوکر ماب آنان تنفیذ و اشاعه می شود . البته علت این اوضاع و احوال و مطرح نمودن آن و وسیله قرار دادن چنین اموری جهت اختلاف اقوام در داخل ایرا ن نتیجتاً بهره گیری آتی آنان از این مقوله است . شخصی گمنام مانند رضا پالانی جلاد ،حاکم و شاه می شود که بهترین و سهل ترین عامل در دست امپریالیست هاست و ایادی خود فروش و خوش رقص انان با کینه های بی پایان و عقده های خود بزرگ بینی (با اخذ آپارتمان ـ ملک ـ پست و مقام و نقدینگی) هیزم بیار معرکه و میمون میدان امپریالیستی می شوند رضا پالانی با فرمایش امپریالیست انگلیس و سایر مزدوران ، این جریان نا میمون را در کران تا کران ایران زمین اشاعه و به تبع آن با صرف هزینه های بیکران از جیب ملت ، تفرقه می اندازند و حکومت می کنند و به مطامع امپریالیستی نایل می شوند . از اینکه انگلیس و یا امپریالیست های مشابه چنین پدیده اجتماعی و فرهنگی را در دایره امور سیاسی مطرح می نمایند زیاد هم بی دلیل نیست زیرا آنان زخم شکست مفتضحانه از قوم ترک را در طول تاریخ از جمله فتح استانبول در مورخه 1453 میلادی و یا نبرد گالیپولی (چاناق قلعه) فراموش نکرده اند و برای تأئید و صحّه گذاشتن بر جمله ی مشهور خود که بر روی مزار سلطان محمد فاتح در زمان جنگ جهانی اول بیان داشته اند بدین نحو که دیگر نباید حاکمیتی بدین قدرت و وسعت از طرف ترکها در دنیا تکرار نشود و انتقام پانصد ساله را از شما عثمانی ها گرفتیم ... متعاقباً و مآلاً به هر نحو و طریقی در صدد تضعیف ترکها به هر اقدامی دست می یازند و این اقدام توسط مزدوران و خوش رقصان امپریالیستی خواسته یا ناخواسته ادامه پیدا می کند و ایادی نا توان و بیسواد و کینه ورز و عقده ای آنان در داخل ایران با تشبث به باستانگرایی و حسرت حاکمیت ساسانی ها و تبعاً با نفرت از دین مبین اسلام ، در صدد نفاق و ایجاد دو دستگی میان اقوام هستند براین متُدّ ، انواع و اقسام شگردها بکار میبرند تا شاید به آرزوهای مالیخولیایی خود برسند همان طوریکه میدانیم در زمان حاکمیت رضا پالانی و فرزند خلفش ، چه کسانی آب به آسیاب دشمن ریختند و چه مقامی یافتند و چه قدر هزینه ها صرف شد . یادمان باشد مستوفی ها ـ محسنی ها ـ عبدالعلی کارنگ – هما ناطق ـ محیط طباطبایی ـ غلامعلی رعدی آذرخشی ـ جواد مشکور ـ جمال الدین فقیه و عده ای از این قماش با تمام توان و نیرو گرفته از حاکمیت وقت، درصد انکار قوم ترک و فرهنگ والای این قوم بر آمدند .
از شهر زیبا و صنعتی با مردم مبارز خود یعنی تبریز اگر اولین ها بود ، دیگر اسم بی مسمایی باقی نماند ، زبان ترکی و مردم ترک زبان مورد تمسخر قرار گرفتند ، جک ها ساخته شد ، نمایش ها و فیلم ها و روزنامه ها و هجمه های دیگر با تمام قدرت از طرف مزدوران رضا پالانی و فرزند خلفش به مرحله اجرا در آمد . در حدود یکماه از اتمام دولت دموکرات آذربایجان بیست و پنج هزار نفر مردم بیگناه یا قتل عام یا تبعید یا حبس نصیبشان شد . اما با افتخار باید گفت که تمام هّم و تلاش آنان و صرف هزینه های کلان برای تخریب زبان ترکی ، و فرهنگ والای آن و انکار قوم شریف ، نجیب و شجاع ترک بی نتیجه ماند و سیه روی شد ، هر که در اوغش بود . زیرا آنان به خوبی می دانند و می دانستند که در یک روز یا یکماه یک قوم در محدوده منطقه ی خاص جغرافیایی خلق نمی شود و این بستر زمان است که درخود اقوام را از ابتداء پرورش و در مسیر خود زنده نگه می دارد . اما چه می شود کرد که منکران حقیقت هر زمان در جهل مرکّب بوده و خواهند بود علیرغم تلاشهای زهرآگین و مستمّر پان فارس ها و فاشیزم پان صفت در راستای انکار و انهدام قوم ترک هستند ، ولی تاریخ مسیر واقعی خود را طیّ و این قوم همچنان در برابر هجمه های معموله و نفرت انگیز امپریالیست و ایادی ناآگاه و خود فروخته ی آنان و با ستانگرایان مالیخولیایی ایستادگی کرده و خلاق و برازنده به دوام و قوام خود ادامه می دهد . با توجه به مراتب پان پارس ها و همپالگی های فاشیزم آنان در مقام انکار قوم ترک ، با ایراد اتهامات واهی و انتساب عناوین غیر عادی و بی مفهوم سعی در تخطئه ی این قوم دارند به این منتسبات و اتهامات نیز دلخوش بوده و بخود می بالند . آنها اعلام می کنند که ترک ها از تبار مغول هستند و چون مغول ها ایران را به ویرانه تبدیل کرده اند (صرفنظر از دلایل تاریخی و علت های سیاسی هجوم قوم مغول به ایران که البته بحث طولانی دارد و در این مقال نمی گنجد) پس ترکها یغماگر و تاراج گر هستند همین اظهارات سخیف و بی اعتبار در نظر آنان حقی ناخواسته برای این منکران محسوب می شود در صورتیکه مغول ها و ترک ها تنها مناسبتی که دارند از نظر جغرافیایی همسایه بوده و بعضی لغات زبانی آنها به جهت تبادلات سیاسی و یا جنگی مشترک است ، آیا این مقدار تشابه نسبی ، دلیل بر وحدت قومی است در صورتیکه هیچ سنخیت نژادی ، قومی ، ملی در روابط این قوم وجود ندارد ، مانند اینکه بگوییم افغان ها همان ایرانی ها هستند و مثلاً ابدال خان افغان و محمود اشرف افغان با سلطان صفوی یکی است . چه مقدار بحث برانگیز و تمسخرآمیز است این فرضیه ی مورد ادعای آنان . آنها به قوم ترک آذری میگویند از بیان کلمه ترک هم واهمه دارند و هم ابا ، با اندک مداقٌه در روند تاریخ ایران و مراجعه به اوراق تاریخ و متون بجا مانده و کتب تحریر شده حتی ، توسط مورخین مختلف در ایران ، آیا کسی تا کنون قومی بنام آذری معرفی کرده است یا خیر و این مقوله ی تصنعی در حقیقت اختراع افتراء آمیز فردی خائن بوده بنام کسروی که علیرغم عدم تخصص در تاریخ زبانشانسی و قوم شناسی این پدیده مصنوعی نوظهور را بعنوان استدلال بی پایه باستانگرایان معرفی کرده است . تمام تئوری های مصنوع کسروی را اندیشمندان ترک مردود اعلام که البته مجال و مقال مذکور در اینجا نیست البته می توان گفت ترک آذری که ترکان منسوب به آذربایجان و یا ترک جاجرمی و یا ترک قشقایی و یا ترک ترکمن ، اما هرگز در هیچ منبع فرهنگی ، تاریخی چنین قومی شناخته و معرفی نشده است . مگر مصنوع و مخلوق کسروی که به مردم ترک و قوم ترک بگویند اصالت قومیت خود را منکر باش مانند شخص و رجاوند که در کمال قباحت در شهرستان ارومیه در یک سخنرانی اعلام داشته بود شما ترک نیستید که البته حسابش را کف دستش گذاشته بودند . همچنین به ما تلقین می کنند که قبل از اینکه تبار و قومی بنام ترک در ایران وجود داشته باشد همه ی آنها فارس زبان بودند که تبدیل به ترک شده اند .
آیا بیان این مطلب وقاحت آمیز نیست ؟ باید پرسید به چه دلیل و با کدام منطق و در چه برهه ای از تاریخ و در چه منطقه ای از ایران و چرا ؟ از دو حال خارج نیست یا به زور شمشیر بوده و یا نفس و ماهیت فرهنگی ترکان ، آنها را جذب کرده است و اگر ترکانی وجود داشته اند یعنی بعنوان عاملین تغییر قومیت ٰ پس نتیجتاً چرا آقای فلانی منکر وجود ترکان است و یا عظمت و خلاقیت فرهنگی قوم ترک است که فارس زبان ها را به طرف خود سوق داده است این ترکان کجا بوده اند که فارس زبان ها را بسوی فرهنگ و زبان خود سوق داده اند ؟ پس اینهمه اتهام و ایراد افترا و انتساب عناوین مصنوع جز کینه و نفرت و نظریات خفیف و سخیف چیز دیگری نمی تواند باشد و نتیجتاً باید به این مدعیان فاضل مآب گفت و در ذهن چون گنجیشگ آنان بکرّات تکرار کرد که قوم ترک با آن همه تاریخ مدرن و حکومت ها و فرهنگ ها وزبان رسا و کامل در طول ازمنه متهافت در ایران حضور داشته و علیرغم هجمه های نفرت انگیز اختلاف تولید کنندگان وجود خواهد داشت زیرا در یک روز متولد نشده است که در یک روز بدست این خائنین محو و نابود شود . که البته قسمتی از این مطالب و تثبیت آنرا به عهده ی مورّخین و عالمان اجتماعی عادل واگذار می کنم قبل از حرکت قوم به اصطلاح پارس از ماورای قفقاز یعنی خاستگاه اقوام مختلف به فلات تپه ایران ، اقوام مختلف با فرهنگ و زبان و آداب رسوم برجسته و متمدن تر از قوم پارس زندگی می کردند که پس از حضور وحشیانه آنان تمام نحوه حکومت و اساس تمدن خود را از همین اقوام یاد گرفته اند و تشکیل دولت و حکومت دادند . اقوام ساکن در ایران قبل از پارس ها یعنی ایلامی ها (اعیلامی) لولوبی ها ، مانناها ، اورارتوها ، کاسپی ها و سومرها (چو مورها یعنی گِل ها البته به خاطر خط میخی روی گل ها مسمی شده اند) و سایر اقوام ، قوم پارس را تعلیم و آموزش داده اند حتی فرودسی شاعر در بار ترکان غزنوی نیز به لحاظ عدم دریافت وجه نقدی از پادشاه غزنوی در راستای اشعار سروده اش در افسانه ای من در آورده و خیالی نمی تواند از عظمت و بزرگواری ترکان صرفنظر نماید و اعلام می دارد که پس از حبس دیوها (منظور ترکان) توسط کیکاووس پادشاه ایران زمین شرط آزادی آن ها را آموزش سواد و علم اعلام می کند . سئوال اینجاست هر چند فردوسی خواسته یا ناخواسته این افسانه را سروده اما چطور پادشاه شما باستانگرایان فردی بی سواد و عامی بوده اما دیوان یعنی ترکان با سواد و عالم بوده اند که البته در اصل و ماهیت موضوع هم چنین است . با اندک مداقه به آثار مکشوفه و لوحه ها و یادگارهای بجا مانده از اقوام یاد شده زبان مستعمله ی آنان التصاقی بوده که زبان ترکان در طول تاریخ بوده و نه زبان تحلیلی و تحریفی که زبان مورد ادعای شماست که البته شما باستانگرایان زبان هنری و علمی نداشتید و از اقوام متمدن دیگر عاریه گرفتید کما اینکه در حال حاضر نیز اگر کلمات ترکی و عربی را از زبان فارسی تخلیه کنند دیگر جسدی متزلزل از زبان مورد ادعای شما باقی می ماند و یا خشایار شاه را منتسب به خود و باستانگرایان می دانید با مراجعه به سنگ نوشته های عباس آباد همدان نه خط مورد استفاده و نه زبان محاوره ای هیچکدام متناسب و سنخیتی با زبان پارسی مورد ادعای شما ندارد و به هیچ وجه مطابق نیست اما حقیقت امر اینست که زبان مورد ادعای شما در ایران از قرون اولیه ی هجری از طریق خلجستان افغانستان و شمال شرقی ایران زبان محاوره ای دولت سامانیان شده و توسط آن دولت منتشر و مورد استفاده قرار گرفته و به تدریج با استفاده مردم از طریق آذربایجان تا قرن ششم و هفتم به استان فارس رسیده است زیرا اگر قبل از این تاریخ در آن منطقه زبان مورد ادعای شما مورد استفاده قرار می گرفت سعدی اشعار خود را قبل از گلستان و بوستان به زبان فهلویات نمی سرود . البته در این مورد مطالب فراوان و قابل تحقیقی نیاز دارد که محتاج کشفیات و تحقیقات بیشتری است و شما باستانگرایان نباید بطور قطعی قیافه ی حق به جانب بگیرید . اما بعضاً در این خصوص یعنی اظهار نفرت و کینه به ترکان از طرف شما قابل امعان نظر است و باید به شما حق داد زیرا معبود شما و پادشاه پیغمبرگونه شما کوروش پس از آن همه کشت و کشتار و ظلم ستم و سرکوب عوامل مختلف طغیانها ، نهایتاً و نتیجتاً توسط شیر زن تاریخ و ابر زن قوم ترک تومروس ، کشته شده و سر خون آلود او در توبره گذاشته شده تا عبرت ظالمان دیگر شود و همچنین سرداران و دلاوران ترک با شهامت و شجاعت ، دین مبین اسلام را با همکاری اعراب از شرق آسیا تا قلب اروپا نشر داده و پس از خاتمه ی وظایف دینی ، سرداران دلاور حکومت های ایرانی را تحت نام های سلجوقی ، غزنوی ، آق قویونلو ، قره قویونلو ...
صفوی و غیرو را تشکیل دادند که چون شما پان فارسیسم ها و فاشیست های باستانگرا علناً سبب سقوط دولت ظالم و خونریز ساسانی را توسط ترکان و اعراب می دانید به اسلام کینه می ورزید و یاوران آنها را که ترکان باشند آرزوی محو و نابودی دارید اما ترکان در طول تاریخ خلاق برازنده بوده اند و این عظمت و خلاقیت مستدام خواهد بود .
بیاد آوریم که در زمان ساسانیان پادشاه این سلسله به دربار ترکان پناه برده و انوشیروان حاکم ساسانی ، دختر ایستمی خان ، خان قوم گؤک ترک را به فرزند خود به زنی گرفت و حدود دویست هزار از ترکان شجاع به قبایل و اقوام موجود در ایران ضمیمه شدند بیاد آوریم که پیامبر بزرگ اسلام (برابر متن مقدمه ی کتاب مقایسه اللغتین) فرموده اند که قوم ترک عامل انتشار اسلام و دین مبین خواهد بود . من به قومی که اسلام را اشاعه و منتشر خواهد کرد اشاره می کنم و چنانکه تاریخ گواه است مبارزان و دلاوران ترک دین اسلام را از شرقی ترین نقطه جغرافیایی آسیا تا قلب اروپا «اسپانیا» بردند و این پیروزی که یک طرف آن سقوط حکومت جبار ساسانی را رقم زد ، یکی از عوامل ایجاد کینه و نفرت در دل پان فارسیست ها به قوم ترک شد اما ترکان همان طوریکه در تاریخ ثابت کرده اند با تلاش و خلاقیت و دلاوری دولت هایی تشکیل دادند که پان فاسیست ها آنها را منکر و تنها حاکمیت رضا پالانی را که ثمره استعمار و استثمار انگلیس است قبول دارند و بر اثر همین اعتقادات و باورهای کینه جویانه ، نه تنها قوم ترک را در روند تاریخ و طول زمان در منطقه ی جغرافیایی ایران منکر شدند ، بلکه برای تخطئه این قوم ، دسیسه های سیاسی چیدند ، با قوه قهریه قتل عام کردند ، تبعید کرده ، به حبس انداختند کتابهای آنان را خمیر کردند . جوک ها ساختند فیلم های اهانت آمیز تهیه و اکران کردند روزنامه و مجلات و انجمن ها (افشارها و غیره ...) تشکیل دادند و هزینه ها برای حذف قوم ترک مصرف نمودند . حتی قباحت و تنگ نظری و نفرت را به جایی رساندند که به دولت و حاکمیت نوکر صفت پهلوی پیشنهاد کردند که فرزندان صغیر و بچه های تازه متولد شده ی این قوم را در آذربایجان از دست مادران آنها با زور اسلحه و چماق بگیرند و در مناطق فارس نشین تربیت کنند کاری که حتی کوروش خونخواز و هیتلر ظالم نکرد . اما علیرغم همه ی این نفرت ها و هجمه های مربوطه و سایر اقدامات آشکار و پنهان ، قوم ترک در بستر تاریخ ایران و منطقه ی جغرافیایی این وطن خلاق و بالنده نه تنها سرافراز و بزرگوار زیست بلکه خود تاریخ ساز و حتی برادران فارس خود را از هجوم و نابودی مهاجمان دشمن با فداکاری نجات داد که تا کور شود هر که در او غش باشد و اما چرا این نفرت ها ، انکارها ، اهانت ها و بازی های سیاسی مستمراً ادامه دارد . بدیهی است این یک نوع مبارزه علیه فرزندان دلاور مردم آذبایجان است که البته اعمال غیر انسانی آنان آب در هاون کوبیدن است زیرا قومی که صد ها سال و با تمدن والا ، با شجاعت تمام در ایران بوده و زیسته با این بادهای زودگذر حتی یکبار هم نخواهد لرزید. آنها به خوبی می دانند که برابر اعلام سازمان جهانی یونسکو زبان قوم ترک سومین زبان زنده ی دنیاست . موسیقی و رقص ترک خصوصاً آذربایجانی در مسابقات جهانی از ردیف اول تا چهارم قرار می گیرد . اما شما ها چرا چنین نظری ندارید باید گفت کینه نفرت و حسد و حقد و تبلیغات امپریالیستی و آموزش های باستانگرایی چشم شما ها را کور ، بر عقلتان زوال وارد کرده است نمی دانم می دانید یا نه ؟ زبان مادری زبان شیری و لالایی هر انسان است و هیچ موجود زنده ای بنام انسان نمی تواند شیر مادر و احساس پاک و مقدس آنرا فراموش کند مگر با طمع تملک آپارتمان و تملیک نقدینگی و وصول به پست و مقام و غیره و ... این حس مقدس را معامله کند و در مقام خائن به هرچه اصول انسانی و شرف و اعتبار فرهنگی است پشت پا بزند . البته بعضاً در چنین وضعیتی یعنی مکیدن شیر از پستان مادر، بچه های ناخلف ، خائن ، چنگولی به پستان مادر می زند و زخمی اش می کند و یا در حین خوردن شیر لگدی هم به شکم مادر می اندازد ، شاید شما چنین فرزندی از تبار خائنین و نمک شناسان هستید . علیرغم اینکه ترکان صد ها سال قبل در منطقه ی آذربایجان حضوری مستمر توأم با مردانگی و حفظ حدود و ثغور خطرناکترین مرز جغرافیایی را نگهبانی نموده اند در سایر نقاط این مرز بوم از استان خراسان نواحی جاجرم و درگز .... استان گلستان و مناطق قم و ساوه و تهران (راستی این آقا از برج طغرل سالارخان سلجوقیان .....
در مرکز منطقه ی ری که حکایت از وجود ترکان داشته دیدن فرموده است و اطلاعی دارد یا خیر؟ که البته اگر صد در صد هم این آثار و علائم مسجل و متقن باشد باستانگرایان عضو جامعه انکار و کینه و نفرت هستند) و استان فارس و غیرة ، ترکان با فرهنگی غنی و زبانی محکم و تاریخی درخشان با صفات انسانی والا در کنار هم و در کنار برادران فارس ،‌کرد ، لر، بختیاری ، عرب زندگی محترمانه و توأم دارند تا کور شود هر که نتواند دید شاید این افراد توجیه کنند که این ترک را خداوند متعال در یک روز آفریده و یا کشوری با استعداد نیروی هوایی مافوق ، آنها را با چتر از آسمان به زمین و منطقه ی مختلف ایران رها کرده است البته در مقام انکار هر توجیهی ممکن است جمع افراد ترک نشین در مناطق موصوفه برابر آخرین آمار اعلامی حدود سی میلیون نفر است آیا این جمعیت کثیر را با تمام تاریخ ، فرهنگ و زبان می توان براحتی منکر شد . همانطوریکه بشرح فوق مذکور افتاد ، امپریالیست انگلستان و ایادی او و باستانگرایان هنوز هم درد شکست مفتضحانه سلطان محمد فاتح ، درد شکست گالیپولی (چاناق قلعه) و درد شکست سر و گردن پیامبر باستانگرایان یعنی کوروش بدست شیر زنی از تبار ترک یعنی تومروس و همچنین یاری و امداد ترکان در سقوط ساسانیان و اشاعه و نشر اسلام و همینطور حاکمیت سرداران ترک و همینطور درد تملیک آپارتمان ، وسیله ی نقلیه و وجه نقد و پست و مقام فراموششان نخواهد بود و برای جبران اینهمه سرشکستگی و ضعف بجای همزیستی مسالمت آمیز و زندگی برادروارانه ، اقدام به تولید کینه و نفرت نموده در صدد تخطئه اقوام ترک برآمده اند و بعضاً جسارت و عقده و کینه و نفرت را به حدی رسانده اند که حاضر شده اند خورشید درخشان را با انوار طلایی و شعله های سوزان منکر شوند . فامّا مطلب دیگری ضرورت بحث و مالاً پاسخگویی دارد حساسیت حضرتعالی در مورد برگزاری مراسم شاهنامه خوانی در قهوه خانه های آذربایجان است بدین نحو که بسیار نگران و حساس هستید و این حساسیت دورنی را نتوانستید مردانه تحمل کنید و بناچار بروز داده و اظهار فرموده اید که علیرغم شاهنامه خوانی نقالان در قهوه خانه های آذربایجان چه ضرورتی و لزومی برای قرائت داستانهای کتاب اسطوره ای ترکان یعنی «دده قورقوت» هست که بخوانید در قهوه خانه ها به داستان سرایی بپردازند . البته می دانم هر اقدامی مردم ترک آذربایجان بخواهند برای تعالی و اشاعه فرهنگ خود بکنند مورد تحریم و نفرت شما قرار می گیرند و یا باید برای مصاحبه و مکالمه و یا ترتیب مجالس فرهنگی از محضر شما اجازه بگیرند . آن طوریکه شنیده ام و روایت شده است حضرتعالی بعنوان یک حقوقدان مریدهایی بدنبال دارید طرفداران مجلس های خصوصی و همرای های جنابعالی ، با عنایت به مقام علمی شما که یک حقوقدان هستید تعجب انسان را بیشتر از هرکسی و یا موردی برمی آورید . در مرحله ی نخست ،انسان وقتی شخصیت علمی و بارگاه تخصصی فردی را مورد بررسی قرار می دهد انتظار دارد یک شیمیدان از علم شیمی و یا عالم جامعه شناسی از اجتماع و روند اجتماعی بحث و بیان موضوع نماید و حقوق انسانی و اجتماعی افراد جامعه را اساس خواسته های درونی را انسانی و علمی خود قرار دهد و در مورد حضرتعالی چنین متبادر به ذهن می شود که چرا حقوقدانی به مصداق آن جناب ، از حقوق فراموش شده و نادیده گرفته شده قوم ترک که حتی در قانون اساسی یعنی خون بهای شهیدانی نیز تصریح و تاکید شده دفاع نمی نماید . نه تنها به وظیفه ی علمی و انسانی خود عمل نمی نماید بلکه با کینه و حساسیت و جمع کردن افراد مختلف بدور خود و مرید و مرید بازی درصدد محو و نابودی حقوق حقه یک قشر از مردم این کشور می باشد . هم باید سئوال کرد و مطرح نمود که چنین افرادی از داستان سرایی های احتمالی شاهنامه فردوسی توسط نقالان در قهوه خانه های آذربایجان بسی خرسند و شادمان می شوند و بلکه از شدت خوشحالی پر می گشایند اما وقتی قوم دیگری از تبار ترکان در آذربایجان درصدد یک اقدام فرهنگی بر می آیند آنان افسرده دل و در مقام اعتراض مرثیه ها می سرایند که ای وای ، شاهنامه فراموش شد . بیگانگان فرهنگ ملی و اساطیر را نابود کردند ... باید خدمت حضرتعالی بیان کرد که شما هیچ نگران نباشید و غصه نخورید که هرچند این مقوله را شما ایجاد و خود در رسای آن غمگین و افسرده و نگران شده اید . زیرا علیرغم بزرگ نمایی جنابعالی و مآلاً نگرانی شما باید گفت که آن طوری که شما مدعی هستید در قهوه خانه های آذربایجان از شاهنامه داستان سرایی صورت نمی گیرد ! اینجانب بعنوان یک شهروند ترک آذربایجانی که برای استماع داستانهای ترکی و شندیدن آوازهای فرهنگ های فولکلوریک آذربایجان هر ازگاهی به قهوه خانه ها سر می زنم چنین امری را موجود و ملاحظه نمی کنم .
از طرفی بیشتر کسانی که جهت استماع داستان عاشیق ها به قهوه خانه ها سر می زنند صرفاً به قصد شنیدن آواز آنان و بعداً محتوای داستان منقول آنهاست که البته به زبان ترکی گفته ، سروده و بیان می شود چون بسیاری از مستعمین بیسواد بوده و اعم از روستایی و شهری سواد خواندن و نوشتن زبان فارسی را ندارند و همچنین برفرض نگرانی جنابعالی و قبولی ادعای نسبی شما همان داستان نیز به زبان ترکی بیان و نقل می شود چه حضرتعالی نگران باشید و چه افسرده ! این حقیقت زنده و جاویدان خواهد بود اما اینجانب و مردم ترک آذربایجان و حتی جنابعالی و دارو دسته ی نگران شما می دانند که فردوسی شاعر معبود شما در سراسر متون اشعار به قومیت ها و ملیت ها اهانت کرده و غیر از خود دیگران را پلید ، دیو ، تاراجگر گفته است ، صفاتی که شما ، همدستان شما آنرا مصرانه ادامه می دهید اما در کتاب بی نظیر دده قورقوت آداب و رسوم اقوام و نژادها مورد بررسی و توجیه و توضیح قرار گرفته است. همان طور فرودسی این شاعر پیامبر گونه شما چه اهانت ها و دشنام ها و تحقیرها که در مورد زنان روا نداشته است اما در مقابل در متن کتاب مورد نفرت و بازخواست شما ، زن چه مقام بالایی دارد و همسر یک موجود مقدس و قابل احترام است امیدوارم بی طرفانه مطالعه کنید و مقایسه کنید و بدانید که نگرانی شما کاملاً بجا و با مورد است زیرا داستانهای دده قورقوت نقل شود ، شجاعت ، انسانیت هومانیسم ، درستکاری ، احترام به مقام زن و اکثر صفات پاک انسانی برخلاف نظریات فردوسی شما متبلور و بیان شده است که اگر مردم عامی نیز بشنوند و مقایسه کنند به یقین دیگر حتی آن بی سواد عامی فریفته شده براساس تبلیغات پان فارس ها نیز از فردوسی و شاهنامه اش روگردان خواهد شد . البته هیچ فردی منکر ادبیات و فرهنگ و زبان و تاریخ قوم دیگر و ملت دیگر غیر از خود نمی تواند باشد . ولی پان فارسیسم ها منکرین جدی و نافیان بالفطره هستند چطور می توان قبول کرد که شما فرهنگ و آداب و رسوم منطقه جغرافیای خلجستان ، سمرقند ، بخارا ، مازنداران ، گیلان را با زور چماق ، و سرمایه گذاری های بیکران در آذربایجان نشر دهید اما آذربایجانی های ترک زبان و ترک تبار حق نداشته باشند فرهنگ اساطیری و داستانهای دلاوران قوم خود و همچنین معیارهای انسانی اقوام خود را که خون و پوست و رگ این منطقه عجین شده است اشاعه دهند . که البته این تنگ نظری شما و حساسیت جنابعالی و مریدان شما ناشیه از صفت انکار و نفرت خاندان باستانگرایان است . با مراجعه به افسانه های دده قورقوت و اشعار متن کتاب و ملاحظه و مداقعه در اسامی بکار رفته در ان اعم از نام انسانها و اسامی منطقه جغرافیایی محرز می شود که در منطقه قبل از دین مبین اسلام شامانیسم و سایر ادیان مورد استفاده مردم بوده که دین اسلام تمام آثار آنها را تقریباً از بین برده است آیا بیان داستانهای دده قورقود و اظهار دلاوریها شجاعت ها هومانیسم و اخلاق عالی انسانی از شما و یاران شما چه کم خواهد کرد.و چه ضرری و خسرانی به بارگاه انسانیت وارد خواهد آورد . از طرفی چه کسی و کدام مرجعی این حقوق اجتماعی را برای شما تجویز و متقابلاً از ما ترکان نفی کرده است ؟ البته برای شما و هم مسلکان شما به اندازه کافی بهانه و اختلاف تصنعی هست. که بخواهید که آسمیلاسیون را تکمیل کنید . اما با درنظر گرفتن مراتب اشعاری ، چه عیب یا خطری وجود خواهد داشت چه در آذربایجان و چه در همدان و چه تهران (جاهایی که ترک و فارس برادرانه در کنار هم زندگی مسالمت آمیز دارند) هم شاهنامه با صدای نقالان گفته شود و داستان های دده قورقود توسط عاشق ها با آواز دلنشین آنان بیان گردد . البته نظر و دیدگاه تنگ و باریک باستانگرایان بر نخواهد تابید و این اتحاد و صمیمیت قومی و زیستی در حقیقت تیر زهراگین خلاصی است بر مغز های متعصب تنگ نظران. اینکه قوم ترک علاوه از جواز تاریخی و فرهنگی و جواز اصالتی ، با قانون اساسی که خون بهای شهیدان است مجوزی برای هر اقدام فرهنگی دارد هرچند چشم تنگ بستانگرایان شهامت دیدار موجودیت آنرا ندارند . اقدامات فرهنگی ، حفظ اصالت قومی ، اعتلای زبان و حفظ اصالت های تاریخی حق مسلم هر قوم است و در تمام دنیا این حقوق محترم شمرده می شود اما چرا شماها درصدد نفی هویت غیر از خود هستید ؟ که البته جواب شما بطور خلاصه و موجز در سطور قبلی اعلام شده است . اگر از دیدگاه کلی و جامع اصالت فرهنگی و تاریخی اقوام ترک و فارس را مقایسه و بررسی کنیم اندیشمندان ، عالمان و متخصصین در خصوص مورد کتابها نوشته و آثاری از آنان موجود است و نمی توان منکر آنها شد . آیا شما کتاب اساطیری ماناس را که در حدود پجاه هزار بیت بوده و در مقام مقایسه، شاهنامه دفترچه ای کوچک در مقابل آن نیست.
شنیده ، دیده و یا مطالعه فرموده اید ؟ با مقایسه اللغتین ، عتبه الحقایق ، قوتادوقوبلیک ، رستم نامه ، لیلی مجنون ترکی و دواوین اشعار شاعران ترکی گوی و غیره ... که منابع غنی و بی پایان قوم ترک است و حساسیت شما تاثیری در اساس و رکن ادبیات و فرهنگ و تاریخ ترک ندارد و نخواهد داشت اما شما چقدر و تا کی می خواهید حساسیت نشان بدهید و آب به آسیاب دشمنان بریزید ؟
چقدر می خواهید اختلاف قومی و نژادی ایجاد کنید و در این راه هزینه های بی پایان صرف می کنید شما سعی خودتان را بکنید اما مردم ترک و فارس دوشادوش هم و در کنار هم با تمام صمیمیت ها ، روابط انسانی و ارتباط های فامیلی به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه خواهند داد . تا تلاش و سعی شما و اسلاف شما و آیندگان نسل شما با تمام نفرتها و نگرانیها محو نابود شود . البته در این رابطه مطالب فراوان و ادله اثبات عدیده وجود دارد که از حوصله این مقال خارج است و اگر کسی عاقل باشد به یقین برای او و تفکراتش این اندازه کافی است و در خاتمه ضمن دعای خیر به گمراهان و منکران و عقده داران صرفنظر از سایر مطالب و مسائل و وضعیت های سیاسی و اجتماعی و صرفنظر از دیدگاه های متهافت و تاریخی از طرف پانها و باستانگرایان سئوالی که مطرح می شود این است که آیا سی و پنج میلیون انسان در یک منطقه جغرافیایی با در نظر گرفتن اطراف آن منطقه نیز با خصوصیات و فرهنگ و تاریخ مشترک چگونه و از کجا بوجود آمده اند بدون اعلام پاسخ در خاتمه به این آقایان مدعیان فضل و فضل فروشان مدعی باید گفت چه شما بخواهید و چه نخواهید و چه منکر باشید و چه کینه و نفرت بورزید . ترکان در حال حاضر با کثرت کمیتی و موجودیت هویتی وجود دارند و انکار شما جز جهالت از باب کینه و نفرت امپریالیستی و باستانگرایی نیست زیرا علیرغم همه ی ادعاهای بی پایه و بی اساس شما ، آنان در کمال قدرت و اصالت و هویت وجود دارند و با سایر برادران عرب ، لر ، کرد ، ترکمن ، بختیاری ، فارس زندگی ایرانی خود را ادامه می دهند تا خار چشم خائنین و باستانگرایان و پان فارس ها باشند.
نویسنده : یوسف ـ بهنمون

رفسنجانی و ترورهای خارج از کشور رفنسجانی بالاترین مقام ایرانی در تایید حمله آمیا بود.

از جمله، قتل شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت پادشاهی در تابستان ۱۹۹۱، کشتن فریدون فرخزاد شومن، شاعر و هنرپیشه ایرانی در بن آلمان در تابستان ۱۹۹۲ و ترور دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران و یارانش در رستوران میکونوس برلین در سپتامبر ۱۹۹۲ به دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بازمی گردد
 
دادگاه آلمان در سال ۱۹۹۴ نام رفسنجانی را در کنار اسامی علی خامنه‌ای رهبر نظام، علی اکبر ولایتی و علی فلاحیان وزیران وقت خارجه و اطلاعات به عنوان اعضای کمیته نهایی تصویب ترورهای مخالفان حکومت در خارج ذکر کرد.
نام رفسنجانی در عملیات بمبگذاری علیه هدف‌های اسرائیلی و یهودی نیز آلوده شده بود.
«اسرائیل هیوم» روزنامه اصلی حامی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل یکشنبه نوزدهم دی در گزارش مرگ رفسنجانی نوشته بود، بمبگذاری مرگبار سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۲ همانند انفجار سال ۱۹۹۴ در ساختمان همیاری یهودیان آرژانتین با تایید رفسنجانی که در آن زمان رییس جمهوری بود، انجام شد.
از تابستان ۱۹۹۲ که سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس منفجر شد و ۱۸ کشته و دهها زخمی برجای نهاد، اسرائیل و برخی عوامل در آرژانتین این عملیات را به نظام ایران و موافقت رفسنجانی با آن نسبت می دادند.
آرژانتین نتوانست سند محکمی در مورد مداخله رفسنجانی در بمب گذاری سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس بیابد.
اما آرژانتین بمبگذاری تابستان ۱۹۹۴ در کانون همیاری یهودیان در بوئنوس آیرس را اقدام تروریستی انجام شده بنا به تایید رفسنجانی نسبت داد.
در عملیات بمبگذاری در آمیا، ۸۴ تن کشته و حدود سیصد تن زخمی شده و ساختمان هفت طبقه ویران گردید.
دادستانی آرژانتین اکتبر ۲۰۰۶ پس از ۱۲ سال تحقیقات دامنه دار، علیه مقامات وقت ایران و حزب الله کیفرخواست صادر کرد.
کیفرخواست تاکید داشت که جمهوری اسلامی ایران بر حزب الله برای اجرایی کردن بمب گذاری بوئنوس آیرس «اثر روشن» داشت.
در مارس ۲۰۰۷، آرژانتین حکم جلب بین المللی را علیه اکبر هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان و علی اکبر ولایتی وزیران وقت اطلاعات و خارجه ایران در زمان بمب گذاری، و شمار دیگری از مقامات ایرانی و حزب الله صادر کرد.
محمود احمدی نژاد که در سال ۲۰۰۶ تازه رییس جمهوری شده بود، در موقعیت ناخوشایندی قرار گرفت زیرا ناچار شد در برابر اتهام تروریستی که آرژانتین به رفسنجانی وارد کرده بود، از این رقیب سرسخت داخلی خود، دفاع کند.
اینترپل، پلیس بین الملل، با حذف نام رفسنجانی و ولایتی، حکم جلب بین المللی را علیه علی فلاحیان، محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران، احمد وحیدی فرمانده وقت شاخه برون مرزی قدس سپاه پاسداران، احمد رضا اصغری دبیر سوم پیشین سفارت ایران در آرژانتین، محسن ربانی رایزن فرهنگی وقت سفارت ایران و عماد مغنیه فرمانده عملیات ویژه حزب الله لبنان صادر کرد.
آرژانتین سال ۲۰۰۸ بار دیگر تاکید کرد که رفنسجانی بالاترین مقام ایرانی در تایید حمله آمیا بود.
با وجود این، ایران و آرژانتین در سال ۲۰۱۳ در ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد و کریستینا فرناندز کرشنر، توافق کردند یک «کمیته حقیقت یاب» تشکیل شود.
«کمیته حقیقت یاب» می بایست شواهد و اسناد انفجار آمیا را بررسی کند، اما اسرائیل و جامعه یهودیان آرژانتین از این توافق به سختی انتقاد کردند بویژه آنکه خانم کرشنر در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۰۱۴ گفت، «تحقیقات نشان داده که ایران و حزب الله در انفجار آمیا دخیل نبوده اند».
با مرگ قاضی آلبرتو نیسمان دادستان پرونده آمیا در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۵ این ماجرا پیچیده تر شد زیرا قاضی نیسمان ساعاتی قبل از آنکه قرار بود گزارش خود را در مورد نقش خانم کرشنر در «لاپوشانی تحقیقات آمیا» به مجلس سنای آرژانتین ارائه کند، به ضرب گلوله عوامل ناشناس در خانه خود کشته شد.
خانم کرشنر قتل نیسمان را به «عوامل خودسر» در نهادهای آرژانتین نسبت داد.
موریسیو ماکری رییس جمهوری بعدی آرژانتین مارس ۲۰۱۶ در مورد بمبگذاری سفارت اسرائیل و حمله به ساختمان همیاری یهودیان کشورش، به خبرگزاری اسوشیتدپرس گفته بود، «رخدادهای آن سال‌ها آرژانتین را در چشم جهان ضعیف کرد و ما تصمیم داریم حقایق را روشن کنیم».
آرژانتین در ماههای اخیر دوباره استرداد برخی از مقامات وقت تحت تعقیب ایران را که به سفرهای خارجی می روند، درخواست می کند.
آرژانتین ژوئیه ۲۰۱۶ در سفر علی اکبر ولایتی مشاور امور بین الملل رهبر جمهوری اسلامی ایران به عراق، خواهان استرداد وی برای بازجویی شد.
اسحاق آویران، سفیر اسرائیل در آرژانتین در سال بمب گذاری در ساختمان آمیا، در مصاحبه‌ای در ژانویه ۲۰۱۴ گفته بود، «اکثر افرادی که در بمبگذاری آمیا دخالت داشتند، به سزای عمل خود رسیده اند».
روزنامه هاآرتص در ژانویه ۲۰۱۴ نوشته بود، سخنان آویران «اشاره تلویحی» به کشته شدن عماد مغنیه، فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان نیز بوده که فوریه ۲۰۰۸ در انفجاری در دمشق کشته شد.
اما دولت اسرائیل به طور رسمی سخنان آویران را رد و از آن «ابراز برائت کامل» کرده بود
 http://www.iranglobal.info/node/58437

Dienstag, 10. Januar 2017

رفسنجانی روحی پلید در گشتالت یک انسان مکار


رفسنجانی مرد اما روح پلید و نژاد پرستی او از در و دیوار های ایران آویزان است و در کوچه و پس کوچه ها و مخروبه های تهران میگردد. رفسنجانی در محور پلید های دهه های اخیر سیاست ایران جا گرفته بود که قرنها است ملت و و خاک مارا مثل خوره(سیفلیس) می خورد و از بین می برد
.
رفسنجانی سردسته معماران و طراحان سیاست متامورفی انقلاب مردمی سال 1357 در ایران و تبدیل آن به دیکتاتوری آمورف دینی ونهایتا تبدیل آن به یک نظام راسیستی و آپارتاد نژادی مرکب از پان ایرانیزم+پان شیعیزم شعوبی + پان فارسیزم بود . در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی تبدیل شعار امت گرئی به ایران گرائی با محوریت فارسیزم شروع شد ودردوره خاتمی و احمدی نژاد اوج گرفت و دارد در دوره روحانی که پرورش یافته همین مکتب است باز هم بیشتر اوج میگیرد.
با محوریت رفسنجانی مکتب پان ایرانیستی و پان آریانیستی که هردو مکتب نژاد پرستی و باستان پرستی هستند با آخوندیزم و شیعیزم شعوبی ایرانی متحد شدند و ملغمه ای بنام, اسلامو ایرانی, را , در‌واقع , اسلامو فارسی, را بوجود آوردند.
رفسنجانی ذاتا و خصلتا تمام عیار در عمومیت ضد تورک و بالاخص ضد آزربایجانی بود و هیچ موقع کلمه آذربایجان را نخواست درست تلفظ کند و نکرد. با محوریت رفسنجانی تخریب وتحقیر زبان و فرهنگ و هویت تورکها که از دوره پهلویها آغاز شده بود, بازهم بطور سیتماتیک و برنامه ریزی شده, شدت یافت, جوک سازان حرفه ای( مثل ماهی صفتها) را آموزش دادند.
یکی از سیاستهای پنهان و آشکار رفسنجانی نفاق افکنی ودشمن سازی در میا ن مناطق و شهرهای محتلف آزربایجان بود. مراغه ای و خوئی هارا بر علیه تبریزیها و مشکینی و خلخالی ها را بر علیه اردبیلیها و بالعکس شوراند.
با محوریت رفسنجانی پروژه فارس سازی مناطق تورکها در آزربایجان و سایر جاهای ایران شتاب تازه گرفت نامهای شهرها و میدانها و کوچه پس کوچه ها از نامهای تاریخی تورکی به نامهای فارسی تبدیل شدند.
بدستور رفسنجانی دریاچه اورمی, نگین زیبائی آزربایجان را خشک کردند و ه کویر تبدیل کردند.
با یک کلام , رفسنجانی تا آخرین نفسش دست از تخریب آزربایجان بر نداشت و روح پلیدش دریادداشتهای خلقمان نسل به نسل باقی خواهد ماند و بر آن سنگینی خواهد کرد
.
سلیمانی 10.01.2017