Donnerstag, 20. Mai 2010

2010-05-20 تاریخ سیامک نام ایمیل امین موحدی:مرز بین هویت طلبی و تجزیه طلبی تیتر مقاله خواهر ارجمند خانم زیبا با سلام

2010-05-20 تاریخ سیامک نام ایمیل امین موحدی:مرز بین هویت طلبی و تجزیه طلبی

2010-05-20 تاریخ سیامک نام ایمیل امین موحدی:مرز بین هویت طلبی و تجزیه طلبی تیتر مقاله خواهر ارجمند خانم زیبا با سلام با توجه به اینکه شما برنامه های آقای اوبالی را نگاه کرده اید، حتما آذربایجانی هستید. لذا یقینا معنای Güney Azərbaycan Televizyası را میدانید که ترجمه اش "تلویزیون آذربایجان جنوبی" میشود. آقای موحدی در آن پاراگراف مربوط به آقایان بخت آور و لسانی و امانی اصطلاح " تلویزیون ملی آذربایجان جنوبی" را بکار برده اند و یک کلمه "ملی" را هم آن تو چپانده اند. ولی یقینا منظور ایشان گوناز است وگرنه آیا شما تلویزیون دیگری را هم سراغ دارید که برای آذربایجان جنوبی اخبار و برنامه پخش کند؟. تا جایی که من میدانم هیچ کانال تلویزیونی ثانی وجود ندارد.
اگر من ضعف اطلاعات دارم، لطفا بفرمائید. البته من یادم نمی آید که دست اندرکاران گوناز تلویزیون خودشان را ملی هم معرفی کرده باشند. اما اگر هم اینکار را کرده باشند کاملا (حداقل از نظر بنده) محق بوده اند. دلایلش را هم قبلا گفته ام. باور بفرمائید ریگی به کفش من نیست. من مرتب (حداقل هر دو روز یک بار) به سایت گوناز تی وی سر میزنم. البته من هم با تمام مطالبی که آنجا نوشته میشود موافق نیستم اما در عین حال آنرا تهوع آور هم نمی یابم. اگر شما مصداقی سراغ دارید لطفا بفرمائید. چون من شخصا سایت گوناز را بهترین سایت ملی نمی بینم. خواهر گرامی! توجه بفرمائید که بنده اذعان دارم که حرکت ملی آذربایجان خالی از اشکال وایراد نیست. حرکت ملی از رمانتیسم، آوانتوریسم، باستانگرایی و .... رنج میبرد. این ایرادات توسط فعالین ملی شناسایی شده اند و مقالات زیادی هم راجع به آنها نوشته شده. مثلا تا آنجایی که حضور ذهن دارم یک بار خانم "سارای گئرمیلی" مقاله ای نوشته بودند با عنوان "آوانتوریسم وزنه ای سنگین بر حرکت ملی" که مقاله خیلی خوب و بجایی هم بود. یعنی از موضع دوستی میتوان هر نقدی را به حرکت وارد کرد و مسلما حداقل از طرف عده ای مورد توجه قرار خواهد گرفت. گوناز تی وی را هم مسلما آدمهایی می چرخانند شبیه همین آدمهایی که در اطراف ما هستند و یقینا خالی از ایراد و تندروی نیستند. لیکن من فکر میکنم وظیفه یک روشنفکر این هست که زمانی که ملت خود را تحت ستم میبیند و در عین حال مبارزه و مقاومت نابرابر ملت خود را هم مشاهده میکند، وارد عمل شود و نگذارد حرکت ناخواسته منحرف شود. یعنی همان کاری که فدرالیستهای آذربایجان انجام دادند. یعنی کسانی که سوابق مبارزاتی و سواد تئوریک خیلی بیشتری نسبت به استقلالچیها دارند. یعنی همان کاری که خانم سودابه اردوان انجام دادند و به جهت تعمیق حرکت از خانمهای طرفدار تیراختور خواستند که به تماشای مسابقه فوتبال بروند. آنها هم رفتند و دیدید که چه حرکت مثبت و خوبی انجام شد. اما این آن کاری نیست که آقای موحدی در صدد انجام آن باشند. توجه داشته باشید که فعالین ملی ما هم تا به حال ایرادات و انتقادات زیادی به گوناز وارد آورده اند. حالا هرکس از دیدگاه خود. اما هیچ گاه نگفته اند و مسلما نخواهند گفت که گوناز از طرف فلان دولت خارجی تغذیه میشود. چون اصلا این چنین نیست. ولذا همیشه ضمن حمایت به انحای مختلف تلاش کرده اند که ایرادات آن رسانه را هم مرتفع کنند. حتما استحضار دارید که رسانه هایی را ارگانهای اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی به راه انداخته اند که علی رغم شعارهای تندی که میدهد در اصل در جهت بهره برداریهای اطلاعاتی استفاده میشود. مثل سایت بای بک. اما خط مشی این سایت خیلی زود توسط فعالین ملی شناسایی شد و ابتدا آقای آیدین تبریزی با مطالعه سیاست گذاری سایت مذکور، سه مقاله و آقای علیرضا اردبیلی یک مقاله مفصل در افشایش نوشتند. همین اواخر هم که گوناز فاش کرد که DNS این سایت با سایت وزارت کشور یکیست و اثبات قضیه کامل شد. منظورم این است که وابستگی به فلان کشور اجنبی چیزی نیست که از چشمان تیزبین سیاسیون پنهان بماند و آنها صرفا با مطالعه خط مشی یک رسانه خیلی سریع متوجه میشوند که چه اهدافی از طرف آن دنبال میشود. البته بنده که شخصیت سیاسی نیستم ولی در کامنت قبلی تلاش کردم که با بررسی موضع گیری کشورهای مظنون به دخالت، نشان دهم که گوناز اصلا نمیتواند به هیچ یک وابسته باشد. شما هم که صرفا به تکرار اتهامات کامنت قبلی خود اکتفا نمودید و در کامنت آخر، مدرکی، چیزی، رو نکردید. اتفاقا همین سایت بای بک سایتیست که همیشه در صدد تخریب چهره گوناز است. این سایت وابسته، هر وقت که فعالین ملی در آستانه توافق کلی بر سر یک موضوع مهم هستند (مثل کنفرانس آمستردام) نطقش باز میشود و شروع به لجن پاشی میکند. همان کاری که آقای موحدی در آستانه قیام اول خرداد و کنفرانس بروکسل در صدد انجام آن هستند. استدعا دارم دقت کنید که گوناز رسانه ای متعلق به "لیبرالهای استقلال طلب" است. مثلا مسائل و مشکلات زحمت کشان و طبقه کارگر انعکاسی به آن نحو که باید وشاید در گوناز ندارد. آیا شما دیده اید که در گوناز در کنار آموزش موغامات و آنا دیلی و بحثهای طولانی تاریخی شاید کسل کننده برای برخی مخاطبین، بحثی هم راجع به اصلاحات قانون کار و حذف یارانه ها و آموزش حقوق کارگران و مسائلی از این دست باشد؟. من که ندیده ام و امیدی هم ندارم که در آینده ببینم. مساله همکاری با گوناز یک وقتی باعث اختلاف و رنجش بین چپهایی شد که حالا به جرگه مبارزه ملی پیوسته اند. یعنی عده ای از افراد واقعا صادق مثل آقایان "مددی" و "شامقازان" که حضورشان میتوانست نعمتی برای گوناز باشد، اصلا موافق همکاری با آقای اوبالی نبوده و نیستند. اما نه به این خاطر که او را وابسته میدانستند و از این حرفها. بلکه به این خاطر که با ایدوئولوژی یا طرز فکر آقای اوبالی موافق نبودند و تا آنجا که من متوجه شدم، اعتقادشان این بود و هست که چتر باز شده برای فعالین ملی در "جنبش فدرال دموکرات آذربایجان" با تنوع اعتقادات ایدوئولوژیک اعضای حاضر در آن، و در همکاری با اشخاصی مثل آقایان اوبالی و صالح ایلدیریم شانس زیادی برای دوام ندارد. لیکن میبینیم که حب وطن و حس مسؤولیت در قبال آن، این بیرق را هنوز افراشته نگاه داشته است. این بیرق زمانی پایین می آید و این میوه های اتحاد زمانی از بین میرود که بین فعالین ملی اختلافات اساسی و بنیادی به وجود بیاید. یعنی همان چیزی که آقای موحدی به خیال خام خویش دنبال آن است. یعنی ایشان میخواهند که مثلا فعالین ملی را به دو دسته آشتی ناپذیر صادق و وابسته، هویت طلب و تجزیه طلب تقسیم بکنند. مسلما هر استقلال طلبی هویت طلب هم هست و منظور از مبارزه ملی (و هر مبارزه سیاسی) بالاخره بایستی کسب قدرت سیاسی باشد. وگرنه در مقابل یک سیستم فاشیستی درنده که نمیشود فقط توی خانه نشست و تار زد و شعر خواند و اسمش را گذاشت مبارزه!. حالا عده ای از فعالین ملی راه حل فدرالیسم و عده ای دیگر راه استقلال را مناسب میدانند. اما در عین اینکه با هم اختلافات زیادی دارند، هرگز اختلافاتشان به آن درجه ای نمیرسد که مانع همکاریشان شود. میدانید چرا؟. چون هدف هر دو گروه واضح و مشخص است و آن رفع مظاهر ستم ملی، حفاظت از منافع ملت آذربایجان و آزاد نمودن وطن از شرایط مستعمره فعلیست وگرنه فعالین ملی ما هرگز چیزی برای خود نخواسته اند. شما میتوانید مطمئن باشید که اگر روزی فقط یک نفر از فعالین ملی متوجه شود که گوناز رسانه ای متعلق به فلان قدرت خارجیست، آن روز، آخرین روز حیات گوناز خواهد بود. مثلا من شخصا این تلویزیون را بایکوت خواهم کرد. البته مسلما هرگز چنین شرایطی پیش نخواهد آمد. به نظر بنده همه این ایرادات به گوناز ممکن است وارد باشد غیر از آن ایراداتی که شما وارد میکنید و مثلا آقای اوبالی را شومن طوطی صفت و چیزهایی از این قبیل میدانید. من برای شما یک مثال میزنم تا شاید به شما نشان دهم که فکر شما نادرست است. همان طور که استحضار دارید، گوناز در ابتدا رسانه ای صرفا متعلق به استقلال چیها بود. 5 سال پیش که گوناز تازه در TürkSat راه افتاده بود، هیچ جایی در آن برای فدرالیستها وجود نداشت و بحثها خیلی تند و احساسی دنبال میشد (همان وقتی را میگویم که حسین بی با گوناز همکاری داشت). هر کس که زنگ میزد و نظری در چهارچوب ایران ارائه میکرد بلافاصله متهم به کرد بودن یا ارمنی بودن و ... میشد. فدرالیستها یا توده ایهای خائن بودند یا "آرامیزا سیزان ساتقینلار" یا "شوونیسم حامباللاری". اما اکنون میبینیم که خدا را هزار مرتبه شکر! خط مشی گوناز چقدر تغییر کرده و این تغییر یقینا در اثر تغییر و پختگی مسؤولین این رسانه به عمل آمده. مگر 5 سال پیش میشد تصور کرد که گوناز برنامه فارسی بگذارد و مثلا آقای فرامز خان بختیار از حزب همبستگی لر و بختیاری به تشریح مصائب موجود در لرستان بپردازد؟. شما میتوانید خاطر جمع باشید که هیچ دولت اجنبی حاضر نمیشود از گلوی مردم خود بزند و پول خرج کند تا مثلا آقای دکتر جهانگیر لقایی فارس، به تشریح موبه موی مبانی اقتصاد ملی برای ترک زبانان بپردازد. این کارها تنها از یک رسانه صد در صد ملی بر می آید. مثلا احساس من پس از تماشای برنامه های بی بی سی فارسی همیشه این است که یک ساندویچ مک دونالد خوشمزه بزرگ خورده ام که کلی باهاش حال کرده ام. اما این ساندویچ چقدر برای بدنم مفید بوده است؟. یک خبر صد دفعه توسط مجریان خوش تیپ و خوشگل تکرار میشود بی آنکه چیز جدیدی به شما بدهد. بحثهای به شدت عمیق و محتاج زمان به سرعت سر و ته شان هم می آید تا اخبار ده دفعه گفته شده مجددا تکرار شوند. مشخص است که هدف این رسانه صرفا جذب مخاطب به هر طریق و حتی به قیمت تنزل سطح برنامه، تلاش برای کسل نشدن او و در نهایت همراه نمودنش برای مواقع نیاز است. هدف گوناز چیز دیگر و از جنس دیگریست. هدف گوناز یک هدف مقدس و بزرگیست که همان بازگرداندن هویت گم شده به ملتی است که شدیدا در معرض آسیمیلاسیون از جانب یک سیستم به شدت فاشیستی قدرتمند قرار دارد. به همین خاطر هم هست که این قدر مورد حب دوستان و بغض دشمنان است. مسلما وقتی شخصی عادی چون من ایرادات گوناز را میبیند، سیاسیونی که سالها زندان کشیده اند و مویشان را در بحثهای سیاسی سفید کرده اند، ایرادات خیلی بیشتری میبینند. اما این تلویزیون تنها رسانه پر بیننده ملت آذربایجان جنوبیست. باور بفرمائید که ما ملت آذربایجان بجز خودمان هیچ دوستی نداریم. این را باور کنید. اگر خودمان به داد خودمان نرسیم این سیستم فاشیستی حاکم، ملت ما را نابود خواهد کرد. ما را هر طور که اراده کند استعمار خواهد کرد. آن وقت نه بی بی سی برایمان اشک میریزد و دلش میسوزد، نه Channel One و نه هیچ رسانه دیگری در دنیا. ای کاش شما دست از تخریب بردارید. در مورد اینکه شرکت آقای اوبالی چیست و گردش مالی اش چقدر است و ... طبیعتا بنده اطلاعی ندارم و کنجکاو هم نیستم که بدانم. فقط در لابلای صحبتهای ایشان و دیگر فعالین ملی شنیده ام که ایشان صاحب شرکت هستند. مثلا چند روز پیش آقای بابک آذری در ضمن صحبتهایشان اشاره کردند که قرار بود در سوئد، شرکت آقای اوبالی و شرکت ایشان همکاری کنند که نشد. البته من باز هم نمیدانم که شرکت آقای آذری چیست. طبیعتا اشخاص زیادی چه ترک و چه غیر ترک در خارج از ایران هستند که صاحب مؤسسه و شرکت میباشند و بعضیهایشان هم کلان میلیاردر هستند که از نظر بنده اشکالی هم ندارد و امری غیر طبیعی هم نیست. در عجبم که چرا شما دست از این مسائل جزئی و کم اهمیت بر نمیدارید و به مساله اصلی توجه نمی فرمایید؟. شما در کامنت اولتان خانم گونای و آقای آراز را متهم به مزدوری الهام علیوف میکنید. البته بنده وکیل مدافع این عزیزان نیستم اما خواهر بزرگوار! شما باید بدانید که هیچ کدام از گروههای ملی دل چندان خوشی از آقای علیوف ندارند و تداوم حکومت توتالیتر ایشان را خسران و حتی خطری برای تنها حکومت مستقل آذربایجانی در جهان میدانند. شما حتی یک گروه ملی را نمیتوانید پیدا کنید که بی قید و شرط از حکومت آقای علیوف حمایت کند. اگر هم حمایتی هست، آن حمایت مصلحتی و به سبب آن است که یگانه حکومت ملی آذربایجانیان در جهان تضعیف نشود. و آن نوع تخریباتی که سایت ضد آذربایجانی بای بک و کلا رژیم جمهوری اسلامی به دنبال آن است، به ثمر ننشیند. ما در ضمن اینکه به پیشرفتهای عظیم اقتصادی جمهوری آذربایجان مثل کسب مقام نخست رشد اقتصادی جهان در طی 4 سال متوالی، انعقاد قراردادهای عظیم نفتی و گازی علی رغم سنگ اندازیهای جمهوری اسلامی، کسب مقام 23 ام جهان در زمینه محیط مناسب کسب و کار و ... با دیده تحسین واحترام مینگریم، در عین حال همیشه حق انتقاد به وضعیت آزادی بیان، عدم توفیق حکومت آذربایجان در حل مناقشه قره باغ، فساد مالی و رواج فرهنگ رشوه خوری و... را هم برای خودمان محفوظ نگه میداریم. خانم زیبا! شما کمال کم لطفی را میکنید وقتی که این اتهامهای بی پایه و اساس را میزنید. . یعنی شما این قدر مطمئن هستید که خانم گونای یا آقای آراز واقعا وجهی از سرویسهای اطلاعاتی جمهوری آذربایجان دریافت کرده اند؟. البته من از حق خودم میگذرم و هیچ دلخوری از شما خواهر بزرگترم ندارم اما دیگران را نمیدانم. خواهر ارجمند! وطن امروز به شما و نیروی شما احتیاج دارد. باور بفرمائید که با این نوع تخریبات فقط به بدخواهان این ملت خدمت میکنید. چرا کاری میکنید که در ردیف افرادی قرار بگیرید که هیچ ارزشی نه برای شما قائل هستند، نه برای فرهنگ شما و نه برای حق حیات شما. شما میبینید که یک شخصی به نام آقای علی خیلی راحت و خونسرد می آید و مثلا ثروت فرهنگی ما (موغامات آذربایجان) را به نفع خود مصادره میکند. در حالی که مشخص است اصلا اطلاعی هم از موغامات آذربایجان ندارد. ما موغامی به اسم خراسانی داریم؟. نه!. اگر صرف تشابه اسمی باشد که باید وقتی میگوییم مثلا بیات شیراز، بیات را هم در نظر بگیریم که یکی از ایلات اوغوز است. چرا این جایش سانسور میشود؟. وانگهی تا جایی که من اطلاع دارم (و شخص مطلعی هم نیستم و ادعایی هم ندارم)، کلمه موغام از مغ (همان مبلغین مذهبی) اخذ شده که در منطقه آذربایجان با موسیقی (چیزی شبیه کلیسای امروز) به ترویج مذهب (اول شامانیسم و بعدا زرتشتی) میپرداختند. ابداع و تکامل این دستگاهها هم از همان دوره شروع شده. مثلا اسم دشت مغان هم از نام مغها می آید. به همین خاطرست که قوپوز (ساز عاشیقی) مقدس است و به آن قسم میخورند. تازه موغامات ما در عین تشابه با دستگاههای فارسی (همان که به عمد ایرانی می نامندشان) تفاوتهای جدی زیادی هم دارد. آیا ما در موسیقی فارسی آراز باری یا قره باغ شیکسته سی داریم؟. صد البته که نه!. بیات شیراز در موغامات آذربایجان یک موغام بزرگ و اصلیست اما در دستگاههای فارسی یک شعبه کوچک و تفاوتهای دیگر که بررسی آنها کار کارشناسان است. اما به همین راحتی همه اینها (موسیقی ملی، قهرمانان ملی، علما و ادبا و...) در چند سطر به نفع فرهنگ حاکم مصادره میشود. من حالا ضرورتی نمیبینم که وارد بحث ترک یا آریایی بودن بابک بشوم فقط خواستم تلنگری زده باشم. اگر شما همین یکی دو روز پیش به این سایت سر زده باشید، حتما دیده اید که یک نفر به نام ناصر کرمی یک کامنت سراسر توهین و تحقیری نوشت (در قسمت صفحه شما موجود است و توصیه میکنم آنرا بخوانید اگر نخوانده اید) و در کمال تعجب مدیریت سایت هم جانب ایشان را نگه داشت و کامنت ایشان را روشنفکرانه و بر مبنای اصول دموکراسی ارزیابی کرد و بچه های ما را هم پان ترک و نمک نشناس و ناهموار و درشت گو و... معرفی نمود (کامنت آقای نویدی هم موجود است). یک قسمتی از کامنت آقای کرمی را اینجا می آورم: " 3- من برای چندین بار برابر با دمکراسی های مدرن امروز و مطابق با حقوق بشر، از جدایی شما اقلیّتِ تُرک آذری نا سازگار از جغرافیای ایران پشتیبانی کردم، که همهءِ همنوعان خود را در حومهءِ اردبیل و قسمتی از آذربایجان شرقی جمع آوری کنید. جدایی شما به جایگزینی دمکراسی و سکولاریسم و پایان دادن به ولایت علی خامنه ای در ایران کمک فراوانی خواهد کرد، از سویی شما هم به آرزوی خود رسیده اید، طرح دوّم هم این بود که یک جابجایی تاریخی بین شما و مردم کُرد ایرانی تبار کشور ترکیه صورت گیرد". آیا شما میتوانید قبول کنید که یک نفر نشسته باشد در اروپا و برای یک ملت چند میلیونی جا و مکان تعیین کند یا آنها را گویی که زرخریدشان باشد معاوضه کند؟. تازه ایشان یک مقاله ای هم دارند که باید در آرشیو مقالات ایشان (قسمت نویسندگان) موجود باشد. در آن مقاله آقای کرمی استانهای آذربایجان غربی و شرقی را برای ما در نظر میگیرند. من شخصا هیچ ارزشی برای این حرفها و قضاوتها قائل نیستم و به آنها اهمیتی هم نمیدهم و با گویندگانشان هم دهن به دهن نمیشوم. چون اینها که عوض بشو نیستند. اما فکر و رای شما برای من بی نهایت مهم است. به اندازه بقا و اضمحلال وطنم برایم مهم است. خواهر عزیز! اگر شما میخواهید که به یک جریان سیاسی حقیقتا سالم و بی آلایش تمایل پیدا کنید، بدانید که آن حرکت ملیست که متشکل از پاکترین و صادقترین جوانان آذربایجان است. جوانان حرکت ملی کسانی هستند که برای مرگ آماده اند چون سربازان بابکند. آنها کسانی هستند که میگویند "وطن منه اوغول دئسه نه غمیم؟". در پایان خاطر نشان میکنم که خدای نکرده قصد نصیحت شما را نداشتم فقط خواستم با شما درد دل کرده باشم. امیدوارم که از من نرنجیده باشید.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen