Dienstag, 24. September 2013

ترسيم ستاره داوود بر ديواره جنبش ملي آذربايجان

ترسيم ستاره داوود بر ديواره جنبش ملي آذربايجان

بررسي انتقادي
كارزار صليبي جاري برعليه آذربايجان و جنبش ملي
 
زير نام رمز مبارزه با "پانتوركسم"


1.      قسمت اول
توضيح از مٶلف
2.      فكر نوشتن اين مقاله
3.      اهميت پرداختن به اين بحث
4.      تحديد موضوعي اين مقاله
5.      چيزي كه وجود دارد
6.      توضيحي بر تيتر اين مقاله
7.      گستالتي بنام "جهاد تورك ستيزانه"
8.      تناسب اجزاء بحث
9.      سلامت نظري جنبش ملي آذربايجان
10.  بلوغ سياسي وصلاحيت عملي
11.  چيزي ميخواهم و "چيزي" ميگويم!
12.  ستيز مستقيم  و دشمني زير ماسك
13.  عروسك "وودو"     Voodoo
14. ليست تيترهاي كل اين مقاله در وضعيت فعلي آن

Double Brace: نگاهي به مختصات جهاد ايدئولوژيك تورك ستيزانه و مكتب دشمن شناسي (دشمن يابي، دشمن تراشي٬ دشمن فرض كني و دشمن افشاكني) و تٲثير آن در اعمال خشونت از قبيل حكم 45 سال زندان بر عليه رهبران تشكيلات يئني گاموحقسمت اول اين مقاله با طرح كليات مسئله به  معرفي خطوط كلي پروژه توركستيزي با نام مستعار جهاد با پانتوركيسم دارد.

 

 


علیرضا اریبیلی:
1. توضيح از مؤلف: در زير قسمت اول از مقاله "ترسيم ستاره داوود بر ديوار جنبش ملي آذربايجان" تقديم خوانندگان سايتهاي آذربايجاني مي­شود. اين مقاله بلند ابتدا طي چندين هفته بصورت مباحث جداگانه منتشر خواهد شد. alirza.g@gmail.com

مقاله حاضر در شكل فعلي خود بالغ بر 90 صفحه  است و در فورمت پي دي اف و نيز با حذف برخي تصاوير و جزئيات صفحه بندي، با فورمت Word منتشر ميشود.   دوستان زيادي در نقد پيش از انتشار اين مقاله شركت كرده اند كه نهايت تشكر را از همه آنان دارم. پروسه نقد و بررسي اين نوشته از سوي تعدادي از دوستان ادامه دارد. نتيجه اين همفكري به همراه عكس العمل خوانندگان اين مقاله در شكل گيري متن نهايي آن تاثيرگذار خواهد بود. براي دادن شمايي از ابعاد كلي مقاله، فهرست تيترهاي مقاله در پايان قسمت اول، اضافه ميشود.
Double Brace: باشد كه مباحث اين مقاله از اعمال بد ديگران٬ زينهاري باشد به خود ما به جنبش ملي آذربايجان  كه خود از اين بديهاي آزار دهنده٬ خوبي كردن را بياموزيم و اگر تاكنون رفتار ديگري داشته ايم٬ در آن تغيير دهيم. 2.فكر نوشتن اين مقاله
از حجم و تنوعات تيترهاي اين مقاله پيداست كه فكر آن حاصل يك روز و دو هفته نيست. اما تك حادثه­اي كه باعث شد تا دست بكار روي كاغذ آوردن اين همه حرف و حديث بشوم٬ حكم سنگيني بود كه نظام اسلامي حاكم بر ايران٬ به رهبران تشكيلات يئني گاموح داد. خود اين حكم٬ به تنهايي براي تك تك اين پنج عزيز اسير و تك تك همسران فرزندان و ديگر اعضاي خانواده آنها يك فاجعه است. براي جنبش ملي آذربايجان نيز، اين احكام، هم 5 فاجعه انساني است و هم يك فاجعه بزرگ كه خود نمادي از يك واقعيت فراگيرتر در ابعاد ملي است.

از همان لحظه باخبر شدن از حكم٬ چند جمله خاص در باره يئني گاموح و رهبران گرفتار آنها  كه از سوي "دوستان" ادا شده بودند٬ در ذهنم رژه ميرفتند. اينان نه بازجو بودند٬ نه كارمند وزارت اطلاعات و نه طرفدار رژيم. يكي از اينها اتفاقا٬ زماني كه همسن اين اسيران بود٬ طعم زندان از جنس آريامهري آن را هم چشيده بود. برخي رفتارهاي عجيب در برخورد به خبر دستگيري و سپس محكوميت آنها را ميشود به حساب رقابت كودكانه گذاشت اما نه همه را. اين مقاله از اين رو٬ از لحظه شنيدن خبر اعلام حكم 45 سال زندان در روز شنبه پنجم ماه مه 2013 شروع مي­شود. ترديدي نيست كه٬ كليه اوپوزيسيون جمهوري اسلامي در داخل و خارج و باهم؛ امكان آزاد كردن اين اسيران و هيچ زنداني سياسي ديگري را ندارند. اما كينه­توزيها و بارانيدن نفرت و اتهام بر سر جنبش ملي آذربايجان  نميتواند در كل معادله بي تأثير بوده باشد. مگر "افكار عمومي" حاصل جمع و برآيند همه آنـچه همه ميگويند نيست؟ مقاله حاضر پاسخ اين پرسش و موضوعات مرتبط ديگري است كه هركدام ميتوانستند جداگانه به تحرير درآيند اما دوستاني كه اين مجموعه را از نظر گذرانيده و با نقد پيش از انتشار آن٬ موجب اصلاحات متعددي در متن آن شدند٬ مصلحت ديدند كه اين مقاله در اصل شكل "مجموعه مقالات" بخود بگيرد تا در چنين چهارچوبي٬ روابط دروني في مابين پديده­هاي مورد نقد هم بهتر نشان داده شود. اين مقاله٬ حاصل زماني است كه از پنجم ماه مه سپري شده و بمرور
آن احساس ناخوشايند اوليه٬ جاي خود را به سلسله مسائلي داده است كه شايد در كنار هم بتوانند منظره كلي­تري را از منظر مظلومان٬ ترسيم كنند و كمكي به درك بهتر و بيشتر "مخالف" از هر نوعي و در هر مقامي و از هر سويي باشد.

3.اهميت پرداختن به اين بحث

يك بحث دائمي در همچو مواردي٬ بحث لزوم يا عدم ضرورت پرداختن به اين موضوع است. طبيعي است كه جنبش ملي آذربايجان مثل هر جنبش ديگري داراي انرژي محدودي است و در تقسيم متناسب اين انرژي بايستي از اولويتبندي مناسبي برخوردار باشد. يك نگاه اصولي در قبال اين سوآل٬ پرداخت به مباحث كلي در يك پرسپكتيو طولاني بجاي وارد شدن به قال و مقال­هاي آني است. در اينصورت٬ جمعبندي مشاهدات ما طي زماني طولاني روشن مي­كند كه كدام پديده­ها از استمرار برخوردارند و كدام ماهيت آني و گذرا دارند. با اين شيوه از تبديل شدن اهل قلم جنبش ملي به طعمه­اي براي برآورده كردن نياز بيمارگونه غوغاسالاران براي جدل و مطرح شدن "من"هاي بيمار نيز جلوگيري مي­شود. براساس مشاهداتي كه زماني بسيار طولاني را در بر مي­گيرد٬ معتقدم كه در سالهاي آتي نيز ما شاهد پديده­هاي زير خواهيم بود:
1. پديده استعماري استفاده از نخبگان آذربايجاني تغيير جبهه داده در كنار "غلامان خانه­زاد" براي تكرار شعارهاي نظام حاكم. چيزي كه معروفترين نماينده آن كسروي و آخرين نمونه آن طباطبايي نام دارد.
2. جابجايي يا به عمل آمدن تنوع در رنگ پرچم جهاد ايدئولوژيك عليه آذربايجان چيزي كه ميتوان آنرا جابجا كردن بيرق راسيسم از شانه راست به شانه چپ ناميد.
3. هارموني بيشتر ميان سركوب نرم افزاري آذربايجان (در عرصه ساختن يك گفتمان نفرت عليه جنبش ملي) در داخل و خارج٬ با سركوب خشن دولتي. صدور فتواهاي تند عليه جنبش ملي با نيت شيطاني تسهيل و تشويق سركوب آن از سوي رژيم يا بدون نيتي اينچنيني.
4. برقراري تفاهم بيشتر (و نه الزاما رابطه سازماني) ميان نظام سركوبگر حاكم با عناصري از ميان نمايندگان اوپوزيسيون فارس٬ برخي از جريانات كوچك چپ و زير مجموعه آنها در حاشيه جنبش ملي براي تكرار و تطهير شعارهاي رژيم "از سوي مخالفين نظام" شبيه آن خدماتي كه حزب توده در ابتداي انقلاب براي تسهيل قتل عام نيروهاي چپ رقيب٬ به ارزانترين قيمت ممكن٬ ارزاني حاكميت اسلامي كرد. رژيم اسلامي در سيماي احمدي نژادي خود٬ قاپ تعدادي از روشنفكران و سياسيون ايراني خارج را هم ربوده بود. حال اگر اين رژيم موفق به اعمال اقتدار با سيماي متعادلي بشود٬ بايد منتظر جلسات گاه و بيگاه مشترك رژيم با نمايندگاني از اوپوزيسيون آن در داخل و خارج از كشور بود. در چنين حالتي هيچ مضرابي بهتر از تورك ستيزي و عرب ستيزي بعنوان وجه المصالحه اين مصالحه "ملي" (=آريايي) نميتواند همزمان خاطر رژيم و برخي از نمايندگان اوپوزيسيون آنرا نوازش دهد.
حتي اگر درصدي از اين پيش بيني  محتمل باشد٬ ما بايستي بموقع به آناليز اين پديده­ها بپردازيم٬ هم براي غافلگير نشدن و هم به قصد تأثيرگذاري و كم اثر كردن ضربات تا جايي كه در توان ماست. به اين دلايل٬ تعداد كم يا دامنه عمل محدود امروزي اين يا آن محفل٬ دليلي بر كوچك شماري تأثيرات تخريبي امروز و بخصوص فرداي آنها نيست. همه پديده­هايي كه ما امروز در درون٬ بيرون و حاشيه جنبش ملي آذربايجان با آنها سر وكار داريم در مقياس مينياتوري است. وقتي كه سقف شكننده رعب و وحشت حكومتي در ايران ترك بردارد٬ همه نيروهاي سياسي ايران ميتوانند٬ پوست انداخته و از مقياس مينياتوري كنوني به اندازه واقعي متناسب خودشان درآيند. در نتيجه هم نيروهاي پراكنده راست و چپ و هم سكتهاي يكي دونفري كه امروز مجبورند با امضاهاي هم قافيه با "ليبرالهاي راست ..." از خارج اعلاميه صادر كنند و نيز نحله­هاي مختلف جنبش ملي آذربايجان٬ ميتوانند در اشل واقعي به ميدان بيايند. در جبهه ناسيوناليسم فارس هم وقتي تابوي مقيد ماندن به محضورات رسمي بشكند٬ ميتوانيم با لشگري از زوار قبر كوروش و تخت جمشيد و موج سواري جريانات پوپوليست راست از جنس "پيشوا"يان پوپوليستي چون محمد مصدق٬ محمود احمدي­نژاد و نسخ مشابه روبرو شويم.
 در يك چنين فضايي، ما با سالمسازي جو ميتوانيم حوزه­هاي اخلال در  روابط درون جنبش را به مينيموم كاهش دهيم و حوزه­هاي اختلاف فكري در هر موردي را شناسايي كرده و برسميت بشناسيم٬ بدون اينكه هر اختلافي را به سطح معيار آنتاگونيستي حق و باطل ارتقا دهيم. موفقيت آمستردام پتاسيل همگرايي در جنبش ملي آذربايجان را با تمام درخشندگي­اش آشكار كرد و ما مؤظيم كه اجازه عقبگرد به قبل از  21 آذر 2009 به خود Double Brace: "پانتوركيسم" در ميان زرداخانه لغوي دولت مركزي براي سركوب توركان آذربايجان به اندازه كلمه اهانت بار "تورك خر" مؤثر است. اگر آن كلمه براي تحميل احساس خفت براي خانواده¬هاي تورك به قصد وادار كردن آنها به انتحار ملي و فرهنگي بوده و هست٬ كلمه پانتوركيسم سلاحي است براي توجيه سركوب موج جديد جنبش ملي آذربايجان... اگر يكي از اين دو سلاح براي تحقير توده ملت آذربايجان بود٬ دومي براي توجيه سركوب نخبگان و فعالين فرهنگي و سياسي آذربايجان است.ندهيم و سعي كنيم درجه همگرايي جنبش ملي از آن سطح را به حوزه عمل جبهه­اي در مقياس ملي و قابل مقايسه با "جبهه خلق" در جمهوريهاي شوروي سابق در دوره استقلال جديدشان در سالهاي 1989-1991 ارتقا دهيم.

4. تحديد موضوعي اين مقاله

قصد اين مقاله، بررسي پانتوركيسم يا اثبات وجود يا عدم وجود آن در آذربايجان جنوبي امروز را نيست و اگر هم در لابلاي مباحث اين مقاله به اين موضوع برخورد شده است٬ چيزي بيش از پرداختن ناگزير به "موضوع مربوط با مباحث اين مقاله" نبوده است. موضوع اين مقاله٬ بررسي انتقادي كارزار صليبي جاري برعليه آذربايجان و جنبش ملي زير نام رمز مبارزه با "پانتوركسم" است. بحث وجود يا عدم وجود پانتوركيسم در ميان ملت اسير آذربايجان جنوبي٬ بحث مستقل ديگري است كه استارت آن بايستي از سوي مدعيان وجود آن پديده باشد.
5. چيزي كه وجود دارد
براي فعالين جنبش ملي كه جهاد عليه پانتوركيسم را تنها اسم رمز جهاد مقدس جناحهاي رقيب حكومتي و ضد حكومتي عليه هويت توركي و ملي آذربايجان مي­دانند٬ صرف كردن وقت در باره چيزي كه مدعيان وجود آن٬ خودشان وقتي صرف نشان دادن كميت و كيفت وجود آن نمي­كنند٬ شايد كار معقولي بنظر نرسد. روشن است كه كه اثبات هر ادعايي بر عهده مدعي است و تا وقتي كه مدعيان نخواهند وارد اصل مطلب بشوند٬ نميتوان ديالوگي در اين باب آغاز كرد.

اما هدف  از بازكردن اين بحثها٬ پاسخ به هوس ورود به دنياي اجنه و اشباح موجود در دنياي توهم ديگران يا ذهنهاي دربند و پركينه آنان نيست. قصد اين مقاله٬ بررسي چيزهايي است كه وجود دارند. هم وجود دارند و هم عمل ميكنند و هم جنبش ملي آذربايجان از وجود و عملكرد آنان متأثر ميشود. جهاد عليه چيزي بنام پانتوركيسم٬ در هر سه وجه با هر سه منشأ آن٬ چيزي واقعي است. همانطور كه فرقه­هاي منتظر ظهور امام غايب و چاه جمكران و كساني كه از اين فعاليتها متمتع مي­شوند٬ هم واقعي­اند و هم قابل مشاهده.
Double Brace: احساس همدري انساني و كراهت شركت در كشتار همسايگان از سويي و از سويي ديگر٬ دشواري شناسائي محل زندگي اين مظلومان بعلت اختلاط محل زندگي آنها با همسايگان غير يهودي شان٬ ظهور يك "تقسيم كار" در پوسه پوگرومها را الزامي كرده بود. در اين "تقسيم كار" جنايتكارانه٬ عمل شناسايي و علامتگذاري منازل يهوديان از سوي همسايگان و هجوم و غارت و كشتار از سوي غير هم محل و غير همسايه صورت مي گرفت.اگر ساكنان خيالي كرات ديگر واقعي نيستند٬ در عوض٬ داستان موجودات فضايي٬ هم بيزنسي جهاني و دهها ميليارددلاري است و هم٬ زمينه­اي است براي آفرينشهاي هنري و ادبي انسان.  واقعي بودن جهاد جبهه متحد ضد پانتوركيستي، الزاما ربطي به واقعي بودن سوژه آنها ("پانتوركيسم") ندارد.  همانطور كه صرف وجود واقعي انجمن ججتيه و فرقه­هاي متنوع "منتظريون" دليلي بر وجود امام مهدي نيست٬ زير سوآل بودن وجود "پانتوركيسم" به معني شناخته شده كلمه هم دليلي بر غيرواقعي يا بي اهميت بودن جهاد ضد پانتوركيستي رژيم اسلامي و بخشهايي از اوپوزيسيون آن نيست.
مهمتر آنكه٬ اين ستيز نه با جريانات و حوادث تاريخي آغاز قرن بيستم بلكه متوجه جنبش ملي جاري آذربايجان است.  اينان با چيزي كه وجود ندارد٬ مبارزه نميكنند. اينان با جنبشي ملي و سرتاسري بنام جنبش ملي آذربايجان كه در صدد حذف امتيازات فرهنگي و اقتصادي فرهنگ و زبان حاكم به بهاي محروميت فرهنگهاي محروم است٬ مبارزه ميكنند. هدف اين مقاله، نشان دادن اين نكته مهم است كه صرفنظر از جدي بودن ادعاي وجود موجودات فضايي٬ انجمنها و سازمانهاي مشغول با اين موضوع به چه كارهايي كه به زندگي واقعي ما مربوط است٬ مشغولند.
اين مقاله ميخواهد، با انداختن نور بر تاريكي­ها و ابهامات موجود در اين بحث نشان  دهد كه، نقش اتيكت "پانتوركيسم" در ميان زرداخانه لغوي دولت مركزي براي سركوب توركان آذربايجان به اندازه كلمه اهانت بار "تورك خر" مؤثر است. اگر آن كلمه براي تحميل احساس خفت براي خانواده­هاي تورك به قصد وادار كردن آنها به انتحار ملي و فرهنگي بوده و هست٬ كلمه پانتوركيسم سلاحي است براي توجيه سركوب عليه موج جديد جنبش ملي آذربايجان. اگر "تورك خر" سلاحي با برد زماني مطالعه شده طولاني بود٬ برد زماني سلاح "پانتوركيسم" بمراتب كوتاهتر است. اگر يكي از اين دو سلاح براي تحقير توده ملت آذربايجان بود٬ دومي براي توجيه سركوب نخبگان و فعالين فرهنگي و سياسي آذربايجان است.
مقاله حاضر در نظر  دارد، مكانيزم استفاده اوپوزيسيون داخل و خارج از كشور رژيم ايران از نيروي سركوب نظام بر عليه جنبش عدالتخواهانه ملي آذربايجان را رديابي كند. دراين رابطه در جاي جاي مقاله، براي ارائه "تحليل"، پرداختن به "تجزيه" لازم آمده و گريزهايي هم به اجزاء كليتي بنام "سركوب" را ضروري بوده است. بخصوص براي روشن كردن سهم اوپوزيسيون از كليت سركوب آذربايجان٬ تفكيك كليت ماجرا به جنبه نرم افزاري و سخت افزاري همچنين دو نوع پاسيو و آكتيو آن٬ براي نشان دادن اينترآكش مؤثر مابين رژيم و بخشي از اوپوزيسيون آن در پروژه سركوب آذربايجان٬ مهم است. رابطه ساته­لايت­وار رژيم جمهوري اسلامي ايران و بخش مهي از اوپوزيسيون آن در داخل و خارج از كشور در جنبه زمينه سازي سياسي و رواني مقابله با حقوق انساني بخشي از شهروندان كشور و مكانيسمهاي تنظيم كننده اين روابط و منطق حاكم برآنها، موضوع اين مقاله است. موفقيت در تفكيك دقيق مسئوليت اجزاء متفاوت و بعضا متضاد شريك در سركوب آذربايجان٬ و نشان دادن نقاط عزيمت گوناگون هر يك از اين اجزاء دخيل٬ و نيفتادن به دام توطئه پنداري سنتي خاورميانه­اي٬ براي ارائه يك بحث موفق در موضوع اين مقاله٬ اهميت فوق العاده دارد.

6. توضيحي بر تيتر اين مقاله


اذيت و آزار يهوديان از سوي جوامع اكثريت پيرامون آنها داستاني قديم و غم انگيز است. اين يهودستيزي و يهودآزاري تاريخي "اوج و فرود"هاي خود را داشته است كه "پوگروم" يعني كشتار عمومي يهوديان در اوج اين فجايع جاي داشتند. احساس همدري انساني و كراهت شركت در كشتار همسايگان از سويي و از سويي ديگر٬ دشواري شناسائي محل زندگي اين مظلومان بعلت اختلاط محل زندگي آنها با همسايگان غير يهودي شان٬ ظهور يك "تقسيم كار" در پوسه پوگرومها را الزامي كرده بود. در اين "تقسيم كار" جنايتكارانه٬ عمل شناسايي و علامتگذاري منازل يهوديان از سوي همسايگان و هجوم و غارت و كشتار از سوي غير هم محل و غير همسايه صورت مي گرفت. نمونه جديد اين پديده در آلمان نازي بسيار اتفاق مي افتاد و در بسياري از فيلمهاي مستند٬ اين ماجرا ثبت شده است (
لينك فيلمي در مورد "شب كريستال") در اين فيلمهاي مستند كه نمونه هاي آنها هم از كشور آلمان و هم از اراضي تحت اشغال ارتش نازي ديده­ايم٬ تركيب گروههاي نيمه نظامي و نظامي ضربت و توده برانگيخته مردمان به مكانهايي حمله ميكنند كه قبلا علائمي چون ستاره داوود يا كلمه "يهودي" بر آنها نقش بسته است.
سيل اتهامات بي اساس بر عليه جنبش ملي آذربايجان بي شباهت به كاتالوگ نسبتهاي نادرست مرسوم در بين متعصبين مذهبي نيست. اتهامات متعصبين شيعه  را به ياران و خويشان پيامبر اسلام و يا پيروان آيين بهائيت را بياد بياوريد. شدت اين اتهامات و استمرار پايان Double Brace:  ناپذير رگبار اين نسبتهاي ناروا به قربانيان اين كارزارها بجاي اينكه با واقعيت قربانيان نسبتي داشته باشد، نشانگر ماهيت متعصبين مذهبي پشت اين كارزارهاست.
پرداختن به كمپين هاي موردي و جريان مستمر دادن نسبتهاي نادرست به جنبش ملي آذربايجان و دست اندركاران اين جنبش، موضوع اين مقاله است. در اين مقاله تنها اتهاماتي مورد نظر است كه بنحوي در تيز كردن داس مرگ و قوت بخشيدن به ضربات چكش سركوب رژيم ميتوانند موثر واقع شوند.

7. گستالتي بنام "جهاد تورك ستيزانه"

كلمه آلماني gestalt به معني فورم٬ شكل٬ قالب يا فيگوري٬ واحد٬ مجزا٬ مستقل٬ بسته و داراي ساختار است كه خصوصيات آن قابل تقليل به خصوصيات اجزاء تشكيل دهنده آن نيست. جهاد مورد نقد در اين مقاله نيز٬ كليتي مستقل است كه قابل تقليل به اجزاء تشكيل دهنده و خصوصيات اين اجزاء نيست. اين جهاد٬ حتي با شناسائي دقيق شناسنامه نيروهايي سهيم در اين جهاد٬ انگيزه تك تك اين نيروها و ميزان موفقيت و ناكامي اين پديده٬ معادل آنها نخواهد بود. چنانچه در ادامه اين مقاله به تفضيل آمده است٬ جهاديون مورد نظر از سه بلوك متضاد تشكيل شده­اند كه هركدام با ديگري متفاوت و حتي متضاد هستند. در اين گستالت٬ اجزائي دخيل هستند٬ كه شايد به تنهايي اهميت چنداني ندارند. اما مثل هر جزئي از هر گستالتي٬ اهميت آنها در به هم آوردن و موجوديت بخشيدن به كليت جهاد مورد بحث است. در شكل دادن به اين كليت از جمله افراد اندك شمار و پيروان ايدئولوژيهاي تاريخ مصرف سپري شده نيز دخيل هستند. وجود اين افراد عليرغم قلت عددي و بي فروغ بودن فانوس راهنماي ايدئولوژيك آنها٬ به كليت گستالت وار جهاد مورد نقد اين مقاله رنگ غيردولتي داده و چيزي به اين گستالت اضافه ميكند كه رژيم جمهوري اسلامي ايران٬ به هيچ بهايي در هيچ بازار ديگري قادر به تأمين آن نخواهد بود. اصولا آوردن نام هيچ نيروي ديگري در كنار نام رژيم جمهوري اسلامي ايران بعنوان مسئول محروميت ملل غيرفارس از حقوق انساني آنها٬ درست نيست. حتي اگر هزار نيروي سياسي مخالف با حقوق ملل غيرفارس در ايران هم در صحنه سياسي ايران فعال باشند٬ باز اين تنها و تنها رژيم حاكم است كه مسئوليت حقوقي ستم ملي اعمال شده بر ملل اسير را برعهده دارد.

با وجود واقعيت فوق و با عنايت به پيچدگيهاي نظامات حكومتي در زمان حاضر٬ براي نشان دادن ساختارهاي دخيل در نظام اعمال كننده حاكميت سياسي (خوب و بد) در كنار رژيم حاكم٬ ما با نهادها٬ ايدئولوژيها و حتي شخضيتهاي منفرد٬ سر و كار پيدا ميكنيم. لذا اشاره به وجود دو جناح ديگر در كنار رژيم حاكم در جبهه طراحان٬ مدافعان و نيروي عملياتي مجري جهاد تورك ستيزانه در ايران٬ به معني نفي مسئوليت تام و تمام حقوقي رژيم حاكم در قبال اعمال خود٬ نيست. جناح راست شامل بخشي از اوپوزيسون ناسيوناليست فارس و جناح چپ شامل نيروي بسيار محدودي از افراد و جريانات چپ٬ در عمل هيچ نسبتي با امكانات دولتي و نيروي دولتي پيش برنده جهاد مزبور ندارند. با اين وجود٬ بخاطر نقش آن دو جناح در هويت دادن به گستالت جهاد عليه آذربايجان با اتيكت جهاد علت پانتوركيسم٬ اشاره به وجود آنها و آناليز نقش و اهميت آنها در اين قشون كشي صليبي٬ حائز اهميت مي­شود. به بيان ديگر نقش اين نيروهاي كمكي را نه بر اساس نقش كمي آنها از كل ماجرا٬ بلكه در دادن وجهه غيردولتي به يك پروژه راسيستي و استعماري دولتي بايد ديد. رژيم خود از اين موجوديت مغتنم اين نيروهاي در پروژه خود آگاه است. دادن رنگ ناسيوناليستي فارسي و گاه رنگ چپ ضدامپرياليستي به كارزاراهاي تورك ستيزانه رژيم٬ مؤيد اين آگاهي رژيم از ظرايف امر است.

8. تناسب اجزاء بحث

معرفي يك اتوموبيل بندرت شامل شرح و بسط موتور احتراق داخلي مي­شود. آيا موتور٬ مهمترين جزء يك اتوموبيل نيست و آيا اينهمه ژورناليست متخصص اين رشته٬ اين نكته ساده را نمي­دانند؟ پس چرا برنامه­هاي  تلويزيوني معرفي اتوموبيل٬ بندرت وارد اين بخش اساسي از سوژه خود مي­شوند؟ جواب اين است كه در اين برنامه­ها٬ هدف تكرار دانسته­هاي قبلي بيننده نيست. تكنولوژي موتورهاي احتراق داخلي عمري صد ساله داشته و در اين مدت سير تكامل تدريجي و پيوسته­اي را هم از سر گذرانيده­اند و در اين مدت هم به اندازه كافي براي مردم غير متخصص هم، شناخته شده هستند و اگر برنامه­هاي مورد اشاره به اين اصلي­ترين اساس صنعت اتوموبيل سازي اشاره نميكنند٬ به معني ندانستن اين واقعيت يا انكار آن نيست. اين برنامه­ها به درستي به سراغ تازه­هاي سوژه خود مي­روند.
در اين مقاله نيز٬ هدف تكرار اين واقعيت مهم نيست كه رژيم جمهوري اسلامي در مقام  وارث نظام شاهنشاهي٬ ستيز با همسايگان عرب و تورك منطقه و همه فرهنگهاي غيرفارسي در داخل كشور را بعنوان بخشي از دكترين دولتي خود و بعنوان بخشي از پروژه رضاخاني-آريايي "يك كشور٬ يك درفش٬ يك زبان" قرار داده است. در اين مقاله در كنار اشارات مكرر به اين واقعيت بلامنازعه٬ به انواع جديدي از همخوانان در گروه كر سه صدايي تورك ستيزانه٬ اشارات زيادي شده است. اين نكته براي آذربايجان و جنبش ملي آن بالكل تازگي دارد. اگرچه پيوستن انترناسيوناليستهاي اسلامي حاكم به ناسيوناليسم فارس٬ بنوعي باتوجه به مصالح حكومتي رژيم حاكم قابل توجيه است٬ توجيه همخواني محافلي از انترناسيوناليستهاي پرولتاريايي در گروه كر مذكور در فوق٬ محتاج غور و تعمق بيشتري است. درنگ در اين موضوع در جايجاي اين مقاله به معني انكار نقش اساسي "موتور احتراقي" در كليتيك اتوموبيل نيست. اين نكته اخير بالكل تازه است و هر بررسي ارزشمندي مجبور به زدودن هاله ابهام از اين نكات جديد است و نه تكرار نكاتي كه حكم بديهيات موضوع را دارند.
لذا تناسب اجزء اين مقاله را نبايستي به معني استنباط نادرست مؤلف آن از عالم واقع تفسير كرد. حتي اگر صد در صد اين مقاله به فلان موضوع جانبي از بازيگران فرعي درجه سه صحنه مبارزه ملي در ايران مصروف شده باشد٬ به معني نديدن اهميت و جايگاه بازيگران درجه اول و عوامل تعيين كننده ديگر نيست.

9. سلامت نظري جنبش ملي آذربايجان

براي كسي كه با جنبش ملي آذربايجان ولو بطور سطحي آشنا مي­شود٬ واقعيت اين جنبش آنچنانكه در عالم واقع وجود دارد٬ چنان عظيم و گسترده است كه با هر محاسبه­اي ستيز رو در رو با آن نه آسان است و نه در مصلحت رژيم و نيروهاي معتقد به ادامه پروژه دولت-ملت سازي فارسي در جغرافياي كشور كثيرالملله ايران است.
ابتدا بنام تواضع بايستي گفت كه آنچه ما به اختصار "جنبش ملي آذربايجان" مي­ناميم و بعضا صفت "دموكراتيك" را هم بعنوان كلمه چهارم بدان مي افزائيم٬ تافته جدابافته از تاريخ و درجه رشد تاريخي منطقه و تحولات ديروز و امروز آن نيست. هرادعاي ديگري در اين مورد اگر چيزي بيش از يك رجزخواني سياسي باشد٬ نيازمند استدلال و ارائه شواهد لازم است. ادعاي بي عيب بودن اين جنبش همانقدر بي اساس خواهد بود كه تلاش براي سياه نمايي و ديوسازي از آن. اگر در اين مقاله به آسيب شناسي اين جنبش پرداخته نمي­شود٬ از روي بيخبري يا ادعاي منزه بودن اين جنبش از گرفتاريهاي مرسوم در عرض جغرافياي سياسي ما نيست.  اين دوري عامدانه از پرداختن به پاتالوژي جنبش٬ تنها بخاطر رعايت اصل لزوم رعايت تحديد موضوعي در مقاله نويسي است. در دنيايي كه همه چيز به همه چيز بالاخره نوعي ارتباط پيدا مي­كند٬ بدون اين مرزكشي دقيق حول موضوع مقاله و مقولات بيشمار خارج از آن٬ حاصل كار ميتواند تبديل به سخنان پراكنده معلق در حباب بزرگي از همه چيز بشود.
در آذربايجان جنوبي يك جنبش مساوات طلب كه در پي رسيدن به حقوق بشر در حوزه حقوق فردي و رسيدن به حق تعيين سرنوشت در حوزه جمعي است٬ در جريان است. اين خواسته­ها چنان روشن٬ همه گير (در سطح جنبش ملي) و داراي شعارها و اسناد سياسي مشخص است٬ كه جاي هيچ شك و شبهه اي براي عيب جوترين عيب جويان هم نگذاشته است و چنانچه در جاهاي مختلف ان مقاله اشاره شده است٬ كساني هم كه بدنبال پرونده سازي براي تخطئه جنبش ملي آذربايجان بوده­اند٬ سر از حوادث جنگ جهاني اول در جغرافياهاي ديگر درآورده­اند.
جنبش ملي آذربايجان بر سنتهاي دمكراتيك "ملت فرهنگي آذربايجان" متكي است كه در كنار همه تكاپوهاي فرهنگي٬ فكري و سياسي خود در منطقه براي آشتي منطقه با مدرنيته و ساختمان يك جامعه مدرن٬ سه تجربه عملي از ساختمان چنين جامعه­اي را دارد كه مجموع عمر آنها شامل دوره­اي 25 ساله از تاريخ 95 سال گذشته است.
 اين رقم 25 حاصل جمع دو سال حكومت جمهوري خلق آذربايجان (1918-1920) در شمال، حكومت يكساله ملي در جنوب (1945-1946) با دوران 22 ساله تاكنوني است كه از استقلال مجدد جمهوري آذربايجان سپري شده است. دستاوردها، موفقيتها و ضعفهاي اين تاريخ 25 سال در متن و بطن سنن سياسي منطقه و قبل از همه در مقايسه با دو رژيم روسي (تزاري و بولشويكي) و دور رژيم فارسي (رضاخاني-آريامهري و اسلامي) اهميت تطبيقي فوق العاده اي براي مقايسه دارد كه در ادامه مقاله به آن پرداخته خواهد شد.

احترام به حقوق فردي شهروندان و اعتقاد به حق تعيين سرنوشت ملي٬ مضمون سنت دمكراتيك مزبور٬ در شمال و جنوب بوده است. دو گرايش عمده ليبرالسم و سوسيال دمكراسي توأم با سكولاريسم و رعايت حقوق زنان٬ پايه نظري جنبشهاي 120 سال اخير آذربايجان بوده است. تبديل شدن باكو و آذربايجان شمالي به بزرگترين قطب اقتصادي و صنعتي جهان در دو دهه آخر قرن نوزدهم و ادامه شكوفايي مزبور تا پايان دو دهه اول قرن بيستم كه از اول تا به آخر با حضور توده بيشماري از مزدبگيران و شخصيتهاي فرهنگي و سياسي  از جنوب آذربايجان در جريان بود٬ "دوران صدر" اين جنب و جوش بي­نظير و اين رنسانس آذربايجاني است.
با ترمز خشن بولشويسم در مسير رشد دمكراسي و آزاديهاي فردي در آذربايجان شمالي، پتانسيل معنوي و مادي  جامعه آذربايجان شمالي در دوران استيلاي كمونيسم، تنها در برخي عرصه هاي فرهنگي ونهاد سازي در چهارچوب موانع ايدئولوژيك دولتي٬ امكان عمل يافت.  در جنوب نيز، هم حكومت ملي آذربايجان و هم تحولات ادبي و سياسي  سالهاي بعدي، متأثر از تصوير سانسور شده شمال و حسرت دوري از پاره شمالي بود.
كارنامه فوق٬ پشتوانه اعتمادساز جنبش ملي جاري آذربايجان در جنوب است. به پشتوانه اين گذشته مثبت  است كه جنبش ملي آذربايجان در موج نوين و جاري آن نيز٬ از جهت احترام به حقوق جهانشمول بشر٬ كارنامه­اي شايسته كارهاي بزرگ نسلهاي قبلي آذربايجان دارد.
جنبش ملي آذربايجان در موج جاري خود، شاهد اوج­هايي چون جنبش دانشجويي (اول اردي بهشت 1374)، شركت دكتر محمود علي چهرگاني و پيروزي وي در انتخابات پنجمين دوره مجلس شوراي اسلامي در تبريز (8 مارس 1996) و حوادث بعدي٬ قورولتاي­هاي سالانه ملي آذربايجان  در قلعه بابك، قيام ملي اول خرداد 1385 در تبريز و 24 شهر ديگر آذربايجان بعلاوه موارد بيشماري از برگزاري نمايشگاهها٬ سمينارها و مراسم فرهنگي و سياسي به مناسبتهاي مخلتف بوده است. (براي اطلاعات بيشتر در باره كانديداتوري دكتر چهرگاني در انتخابات پنجمين دوره مجلس شوراي اسلامي نگاه كنيد به اين منبع از صفحه 105 الي 127)
بلحاظ صدور اسنادي كه مورد توافق عمومي در سطح وسيع بوده و در شرايط نبود انتخابات دمكراتيك ميتوانند نمونه افكار عمومي و اراده سياسي جامعه تلقي شوند٬ نيز اسناد متعددي صادر شده است كه از ميان آنها ميتوان به صدور مانيفست "آذربايجان  سخن مي­گويد" (7تير 1382 در قلعه بابك)، و پذيرش "قطعنامه نخستين كنگره روز جهاني زبان مادري"  (تبريز 1384)، و سند مهم "بيانيه آمستردام" (21 آذر 1388) اشاره كرد. اين حوادث مهم و اسناد تاريخي در چهارچوب ارزشهاي جهاني و شناخته شده حقوق بشري٬ دمكراسي٬ سكولاريسم و برابرحقوقي كامل زن و مرد است. اين اسناد در كنار كتابخانه بزرگي از ادبيات سياسي و توليدات فرهنگي حداقل دو دهه اخير٬ مواردي تصادفي و از آسمان افتاده نيستند و بي هيچ واسطه­اي با آن گذشته مشروح در فوق مرتبط است. شخصيتهاي بزرگي چون دكتر جواد هيئت٬ دكتر محمد علي فرزانه٬ دكتر حميد نطقي٬ دكتر رضا براهني٬ دكتر محمد تقي زهتابي و بسياري از نمايندگان نسلهاي متأخرتر كه در جنبشهاي دمكراتيك پيشين آذربايجان نقش داشتند٬ در شكل گيري موج كنوني جنبش ملي آذربايجان مستقيما سهيم بوده­اند. اين جنبش در عين حال متأثر از تجربه سرنگوني نظام سلطنتي "آريا"مهري در ايران، فروپاشي عظيمترين نظام توتاليتر تاريخ بشر، استقلال دوم آذربايجان شمالي و اعتماد به نفس حاصل اين تحولات تاريخي است.

10. بلوغ سياسي وصلاحيت عملي

پايه­هاي محكم و تاريخي حضور گسترده افكار آزاديخواهانه و دمكراتيك در كل آذربايجان٬ به عرصه نظري خلاصه  نمي­شود. آذربايجان به هيچوجه لابراتوآر توليد شعارهاي دهن پركن و نظريه­هاي دور از واقعيت نبوده است.  هر سه تجربه دولتسازي مورد اشاره در فوق (1918-1920 در شمال٬ 1945-1946 در جنوب و از 1991 باينسو در شمال) قادر هستند كه بي انصافترين ناظر بيروني را هم به صلاحيت و بلوغ تاريخي ملت آذربايجان براي تعيين سرنوشت خود٬ مطمئن كنند. اين سه تجربه دولتسازي كه در فاصله زماني 95 ساله٬ به دور از هم٬ توسط متفكران و معماران مكاتب سياسي متفاوت در شرايط جهاني و منطقه­اي مجزا از هم٬  نشان داده­اند كه حكومت آذربايجانيها بر خود٬ نظامي كارآمدتر٬ انساني­تر٬ دمكراتيك­تر و مرفه­تر از حكومتهاي مسكو و تهران بوده است. هر سه تجربه حكومتي آذربايجانيها شامل درجه بالايي از احترام به حقوق اقليتها٬ زنان٬ پيروان اديان مختلف و نگاه صلح آميز به جهان در عرصه روابط بين المللي و منطقه­اي بوده است و مسلما هيچ يك از آنها نمونه يك دمكراسي پيشرفته از نوع كشورهاي اروپاي غربي نبودند. رفتار سياسي آذربايجان جنوبي در قبال پروژه قرون وسطايي ولايت فقيه خميني هم كه با سلام و صلوات كمونيستهاي ايراني و دعاي خير كمونيسم جهاني به رهبري شوروي سابق در تهران مستقر شد٬ سند ديگر بلوغ سياسي و صلاحيت تاريخي آذربايجان براي برخورداري از حق تعيين سرنوشت است.
زمينه مادي و سياسي جهاد آذربايجان ستيزانه و تورك ستيزانه زير نام رمز "جهاد عليه پانتوركيسم" نيز منظره فوق است. جنبشي دمكراتيك و مساوات طلب متكي بر اراده ملتي كه لياقت اداره امور خود به دست خود و انتخاب درست در بزنگاههاي تاريخي 120 سال گذشته را بارها نشان داده است. اين ملت و اين جنبش دست به درگاه نيروهاي خارجي براي هجوم به منطقه نيست٬ به خشونت متوسل نمي­شود٬ فعالين آن براي اولين بار در تاريخ منطقه زنداني سياسي بخاطر دفاع از محيط زيست خود زنداني شده­اند و اينك در ميان نزديك به دويست نفر زنداني سياسي آذربايجاني پنج نفر از لايق­ترين استعدادهاي جوان آن بخاطر تشكيل حزب سياسي به دور از خشونت٬ جمعا به 45 سال زندان محكوم شده­اند. ستيز با آذربايجان و جنبش ملي آذربايجان آنچنانكه هست٬ نه براي رژيم آسان است و نه موافق با مصلحت نظام اسلامي تهران.
در چنين اوضاعي٬ تعجبي ندارد كه رژيم جمهوري اسلامي ايران در بسيج افكار عمومي در داخل و خارج بر عليه چنين ملت و چنين جنبشي٬ دچار تنگي قافيه شده و از بابت توجيه سركوب آذربايجان، خود را ناگزير از بكار گيري متدهاي مذبوحانه­اي چون علم كردن كارزاري زشت زير نام مستعار "جهاد با پانتوركيسم" ميكند. ميتوان حدس زد كه رژيم در صورتي كه اين نام مستعار براي كارزار ضد انساني تورك ستيزي را با نام واقعي آن عوض ميكرد٬ نه ميتوانست براي "ستادهاي مبارزه با آذربايجان" (بجاي ستادهاي مبارزه با پانتوركيسم) جلب پرسنل اداري بكند و نه قادر ميشد از ميان اپوزيسيون راست و چپ٬ جلب حمايت بكند. ذكر يك فاكت تاريخي براي روشن كردن اهميت فوق العاده توسل رژيم به گفتمانهاي پوششي و زدن نعل وارونه٬ مفيد خواهد بود. هيچ نظام استعماري حتي ارتشهاي اشغالگر٬ بدون تكيه بر كادرهاي بومي و ميزان قابل توجهي از توان فكري و همكاري قربانيان خود٬ نميتواند قادر به ادامه استعمار يا اشغال باشد. در ميان تجربيات تاريخي موجود از همكاري اهالي استعمارزده با استعمارگران خود، تجربيات غيرقابل باوري در دست است. بعنوان مثال٬ ميزان همكاري اهالي الجزاير با نيروهاي اشغالگر سيستم استعماري فرانسه به حدي بود كه بعداز آزادي كشور٬ ده درصد اهالي مجبور به فرار از كشور خود و پناه آوردن به فرانسه شدند. روشن است كه هيچ رژيمي غيردمكراتيكي بدون توسل به گفتمانهاي پوششي٬ نميتواند قادر به كسب همدلي در چنين مقياس بالايي از ميان خود قربانيان بشود.

11. چيزي ميخواهم و "چيزي" ميگويم!

زندگي روزمره بيسوادترين اقشار جامعه انساني نيز مملو از كنايات٬ اشارات٬ متلها و استعارات و ديگر فنون ادبي و ظرافتهاي زباني است. در كشور سوئد٬ تا همين دهسال قبل (تا 15 ماه مه 2003) تبليغ تجاري/ركلام براي فروش آبجو معمولي (با ميزان الكل بالاي 4 درصد حجم) از جمله در تلويزيون ممنوع بود اما تبليغ آبجو ضعيف (با الكل معادل حداكثر 2.5 درصد حجم آن) مانعي نداشت. اين وضعيت موجب رفتار خاصي از سوي شركتهاي آبجوسازي شده بود. اين شركتها در حالي كه برخي از آنها آبجو الكل پايين توليد نميكردند٬ اين كالا را با هزينه هاي سرسام آور و به وسعت تبليغ ميكردند. علت اين رفتار عجيب٬ چندان هم عجيب نبود. كالاي "I" كه قيمت ناچيزي داشت٬ تبليغ ميشد اما هم شركت تبليغ كننده و هم مخاطبين و كل جامعه ميدانستند٬ كه هدف تبليغ كالاي "III" است. براي محصولي كه قيمت خرده فروشي هر بطري آن 15 سنت آمريكايي بود٬ صرف هزينه سرسام آور لازم براي تبليغات در كانالهاي تلويزيوني ديوانگي محض بود. اما اين شركتهاي بين المللي ديوانه نبودند٬ آنها "چيزي" ميخواستند (تبليغ آبجو دو دلاري)  به مخاطب برسانند كه بيان مستقيم آن ممنوع بود و لذا از چيز ديگري (آبجو ضعيف 15 سنتي) صحبت ميكردند كه تبليغ آن مجاز بود. همه توليد كنندگان٬ پخش كنندگان٬ مخاطبان و مقامات ناظر بر اجراي قوانين هم ترديدي در ماهيت اين بازي زيركانه شركتهاي توليد كننده آبجو٬ نداشتند.
امروز تبليغ عليه "پانتوركيسم"٬ شبيه تبليغ آبجو ضعيف تا ماه مه 2003 در سوئد است. تبليغات در مورد چيزي كه كم و كيف وجود و حضور آن در آذربايجان جنوبي روشن نيست. اما از آنجايي كه تبليغ عليه حقوق انساني ملت تورك آذربايجان بطور قطع قادر به تأمين نتيجه مورد پسند محافل تورك ستيز نيست٬ آنها بجاي تبليغ عليه حقوق بشر و حق تغيين سرنوشت آذربايجان جنوبي٬ عليه چيزي كارزار تبليغ نفرت سازمان ميدهند كه در اصل وجود و عدم وجود آن زير سوآل است.
12. ستيز مستقيم  و دشمني زير ماسك
تلاش براي يكدست كردن فرهنگي يا اتنيك جامعه از طرق مختلفي ميتواند صورت گيرد. هر روشي هم ميتواند مراحل نرم افزاري و سخت افزاري خود را داشته باشد. تناسب واقعي نيروها و اينكه استنباط نيروي مهاجم از اين تناسب چيست٬ تعيين كننده استراتژي و تاكتيك مهاجمين است. رفتار كلاسيك دول استعمارگر در دوران استعمار و استعمار نو با روش روسها در متصرفات آنها متفاوت بود و رفتار نازيها در آلمان سالهاي جنگ جهاني دوم با تاكتيك رضاخاني متفاوت بود و ...
نيرويي كه بدنبال حصول يكدستي زباني٬ فرهنگي٬ ديني يا اتنيكي در جامعه تحت كنترل و حاكميت خود است٬ با توجه به برآورد خود از تناسب نيروهاي دخيل٬ روش برخورد مستقيم يا دشمني زير ماسك را انتخاب ميكند.
محافل اسلام ستيز و خارجي ستيز٬ در برخي كشورهاي پناهنده پذير اروپايي فعالند. اين محافل چنانچه قربانيان مسلمان و پناهنده را بعنوان شهروندان رأي دهنده و مصرف كننده كالا و خدمات٬ قابل اغماض تلقي كنند٬ به هجوم در تمامي عرض خط تماس اقدام ميكنند. در اينصورت  بي هيچ ملاحظه­ و تعارفي٬ اسلام و ملتهاي خاورميانه با تمام تاريخ٬ فرهنگ و هستي مادي و معنوي خود مورد انتقاد٬ تحقير و توهين قرار مي­گيرند.
شق ديگر آن است كه نيروي مهاجم با تحليل ديگري از تناسب نيروها (بيطرف٬ اسلام ستيز و مسلمانان) عرض محدودي براي حمله در خط تماس انتخاب ميكند. در اينصورت حمله به اسلام٬ مسلمانان و ملل خاورميانه تحت لواي انتقاد از برخي موضوعات سمبليك پيش برده ميشود. موضوعاتي چون ازديان نسل سريع مسلمانان نسبت به مسيحيان اروپايي٬ حجاب٬ مسجد و مناره٬ جهاد٬ ترورريسم٬ جنگ و حتي تنازع بقا مابين تمدنها٬ سواد امامان مساجد در كشورهاي اروپايي٬ و ميزان آشنايي آنها با فرهنگ و زبان جامعه ميزبان٬ ارتباط زبان كشور ميزبان با حقوق شهروندي و دهها مسئله ديگر ميتوانند به مثابه دستاويزهاي داراي بار مطلوب اسلام ستيزانه وارد ميدان شوند. ديگر نه حمله به كل مسلمانان و كليه ملل خاورميانه بلكه به نقاطي انتخاب شده از موجوديت مادي و معنوي آنها  متمركز ميشود. همه هم ميدانند كه اين نيروهاي "راسيست لايت" در اصل همان نيروهاي "راسيست اوريژينال" هستند كه هيچ خواستي كمتر از يك اروپايي خالي از مسلمانان ندارند.

13. عروسك "وودو"     Voodoo

وضعيت فوق الذكر شباهت عجيبي به قتل آئيني در ميان برخي فرهنگهاي بدوي دارد كه طي آن براي آزار  قتل يك فرد٬ عروسكي موسوم به "وودو" از آن را آماج ضربات خود قرا ميدهند.  از اين جهت پانتوركيسم نوع دوم همان عروسك وودو است كه قرار است ضربات رژيم و محافل توركستيز ايران را به پيكر آذربايجان و جنبش ملي آن متقل كند. بسيار محتمل است كه با مستعمل شدن پانتوركيسم٬ عروسك وودو ديگري با نام و مشخصات جديد به بازار آيد.
در مورد سوئد٬ در مثال نحوه زيركانه تبليغ آبجو٬ كل ماجرا سر تبليغ يك محصول پرمصرف و پر طرفدار بود هنوز بعداز سالها ٬ويدئوكليپ كامل اين آگهي­ها بعنوان آثار هنري٬ هزاران بيننده در شبكه يوتيوب دارند (نمونه اول نمونه دوم) اما نمونه مورد بحث  در اين مقاله٬ مصداق يك تبليغ هيستريك عليه ملتي در طلب عدالت و حقوق انساني خود است. در نتيجه٬ در مورد تبليغ آبجو كم الكل در سوئد٬ اين ماجرا مورد توافق توليد كننده و مخاطب (مصرف كننده) بود و تنها قرار بود يك كلاه شرعي ملبس به جامه زيباي هنري٬ بر سر طرف سوم (سيستم قوانين محدود كننده حاكم) گذاشته شود. اما علت گذار جهاديون مورد انتقاد اين مقاله به يك شيوه انحرافي براي ستيز با هويت ملي ملت تورك آذربايجان٬ محدوديت قانوني نيست. در ايران اهانت به ملت تورك هيچ منع و محدوديت قانوني ندارد و در خارج از ايران٬ هرگونه تبليغات در اين سمت٬ با اتيكتهايي چون  فعاليت فرهنگي يا بيان شعائر ملي و ميهني يا درس تاريخ٬ مورد مرحمت بخشهايي از اوپوزيسيون فارس رژيم قرار مي­گيرد.

علت چنگ زدن سه نيروي جهادي در جبهه
نبرد مقدس عليه پانتوركيسم٬ كثرت نفوس توركان در آذربايجان٬ بقيه ايران و در وراي مرزهاي ايران است. تورك ستيزي در ايران از نوع مسلمان ستيزي در جوامع غربي نيست كه اقليتي محروم از مزاياي اجتماعي در معرض تعدي باشد. در ايران با هر حسابي توركان نه محروم از تاريخ حاكميت و تعلق و به آريستوكراسي حاكم اند و نه از بابت داشتن نخبگان علمي٬ اقتصادي٬ حكومتي٬ سياسي و ... شبيه يك اقليت مهاجر هستند. معني ديگر اين مسئله اين است كه ستيز مستقيم با ملت تورك در ايران از نوع خارجي ستيزي و مسلمان ستيزي جوامع غربي٬ خطر برگردانيدن اين جمعيت بزرگ و نخبگان آنها بر عليه نظم حاكم را به درجات غيرقابل پيش بيني بالا ميبرد. لذا هر گونه هجوم از روبرو براي نظم حاكم٬ هزينه­هاي گزافي ميتواند داشته باشد و لازم است تا فشار حمله در مواضع جانبي متمركز شود. روشن است كه انكار حق تحصيل به زبان مادري٬ به راحتي حمله به "عوامل خارجي" و "پانتوركيسم" نيست. اما هم حمله كننده و هم قرباني حمله ميدانند كه تيري كه به ظاهر٬ به آدرس پانتوركيسم از تركش رها ميشود٬ در اصل ميخواهد به جاي Double Brace:  ديگري بنشيند.
رويمهرفته اين نظر در سطح جنبش ملي آذربايجان غالب است كه كساني عليه "پانتوركيسم" پرچم بلند ميكنند٬ در اصل نيت سياه ديگري دارند و رويهمرفته هرگونه احتجاجي در پانتوركيست يابي در ميان ملت تورك آذربايجان با بدبيني نگريسته مي­شود و حتي صرف وقت براي بحث با چنين كساني كوبيدن آب در هاون تلقي مي­شود. استدلال هم اين است كه بجاي بحث با كساني كه به "چيزي"  معتقدند و جرأت تبليغ آنرا ندارند يا اينكار را مصلحت ندانسته و عليه چيز ديگري صحنه آرايي جنگي ميكنند، بهتر است با كساني وارد بحث شد كه آشكارا نظرات خود را مطرح ميكنند و حاضر به دفاع از نظرات خود هستند.

پايان قسمت اول
آدرس تماس با نويسنده مقاله: alirza.g@gmail.com


ليست تيترهاي اين مقاله در وضعيت فعلي آن

 ترسيم ستاره داوود بر ديوار جنبش ملي آذربايجان              5
فكر نوشتن اين مقاله               5
اهميت پرداختن به اين بحث  6
تحديد موضوع اين مقاله        7
چيزي كه وجود دارد              8
گستالتي بنام "جهاد تورك ستيزانه"        10
تناسب اجزاء بحث  11
سلامت نظري جنبش ملي آذربايجان      12
بلوغ سياسي وصلاحيت عملي               13
چيزي ميخواهم و "چيزي" ميگويم!      14
ستيز مستقيم  و دشمني زير ماسك         15
قسمت دوم: تكنيك حاكم بر مباحث         17
وجوه مختلف سركوب: نرم افزار و سخت افزا؛ پاسيو٬ آكتيو             17
نرم افزار پاسيو       17
نرم افزار آكتيو       17
سخت افزار سركوب جنبش ملي آذربايجان           18
استاندارد دوگانه؟    18
افكار عمومي          20
غير دمكراتيك بودن و دمكراتيك بودن افكار عمومي           21
جنگ سمانتيك         22
پانتوركيسم              23
بودن يا نبودن         24
پانتوركيسم شناسي  26
لولاي اتصال و انگيزه متفاوت              30
"پانتوركيسم" و پانتوركيسم    31
استدعا از كليه علاقه مندان و خبرگان امر مبارزه با پانتوركيسم         32
قسمت سوم: دو منبع٬ سه جزء و سه تز             33
زمينه تاريخي و ذهني ظهور تنوع در رنگ پرچم تورك ستيزي       33
بقاء بر ميت كنندگان               34
فرق با گذشته ٬ فرق با جنبش                34
دو منبع٬ سه جزء و سه تز    36
تز اول:   37
تز دوم:    37
تز سوم:   37
اينترآكشين سه جزء تورك ستيز            37
امضايي و تأسيسي  38
نيت خواني             38
پانفارسيسم               38
يك مدل توضيحي: مدل بولشويكي        39
سه نوع جهاد و سه انگيزه     43
1. جهاد اسلامي-دولتي رژيم حاكم         44
2. جهاد ناسيوناليسم فارس      44
3. جهاد تعدادي مدعي چپ بودن           45
ظرفيت محدود تفكر جنگ سردي در دفاع از حقوق ملل اسير            45
قسمت چهارم: متدولوژي و مكانيسمهاي كلي
هويت در معرض تهديد         52
زيرمجموعه هاي پروژ پانتوركسيم شناسي          53
سهم آذربايجان از گلوباليزم    53
تغييرجبهه دهندگان و سيستم پاداشدهي  54
مسئوليت حقوقي و مسئوليت اخلاقي     56
غيرمنتظره بودن اوج گيري جنبش ملي آذربايجان در پايان دهه 1980              57
No dialog!           58
مثالي از پروسه قضايي:نقش سه طرف ماجرا در جريان دادگاه           58
فرق صدور حكم تكفير با ديالوگ متمدنانه            60
واگذاري به طرف سوم          60
Outsourcing       60
سنت زشت outsourcing  سركوب مخالفان ورقباي سياسي به حاكميت در سنت سياسي ايران      61
رسانه هاي فارسي مسئول كاربست نرم افزار پاسيو            63
"تو بدي ميكن و در دجله انداز...!"       64
استاندارديزاسيون جنگ نفرت عليه جنبش ملي آذربايجان    65
انتساب جنبش ملي آذربايجان به حاكميت              66
ناسيونالسيم فارس    66
بي منطقي يا منطق فحاشي    67
كشور بزرگ بهتر است         68
خواست كشورهاي ديگر براي تجزيه ايران         68
يهوديها    68
جنگ قومي             69
يوگوسلاوي            70
دشمن سازي و حكم تكفير مدرن            70
كلوب دشمن شناسي يا اداره بهداشت!    71
زمان و مكان در تفكر جزمي 77
بار گران ساديسم و مازوخيسم در تفكر جزمي      77
صدور فتواي ارتداد"تركيست" بودن     80
شبكه سازي             81
متدهاي مرسوم       84
تعميم جز به كل و كتمان كردن مقياس  84
انتخاب گزينشي      85
دروغ محض           85
شايد واقع شد!         85
عملكرد    86
اتهامات و استدلالهاي عجيب و غريب  87
"تز مبارزه عليه فارسها"        87
قسمت پنجم: زمينه هاي سرايت متدهاي پروژه به جنبش ملي          89
شر مطلق                89
خارج كردن نتيجه از تيتر و حتي متن  90
توضيح دنيا بر اساس ساديسم يا بي شعوري مخالفين           90
نوع فرق "مديريت مخالفت سياسي" و "مبارزه با اقتدار سياسي"         91
عدم پاسخ يا بيتفاوتي دليل حقانيت         91
نتيجه گيري            92