Donnerstag, 30. Dezember 2010

چقدر از تاريخچه فاشيسم در ايران اطلاع داريم؟- اورمولو تايماز

چقدر از تاريخچه فاشيسم در ايران اطلاع داريم؟- اورمولو تايماز

پنج‌شنبه ۹ دی ۱٣٨۹ - ٣۰ دسامبر ۲۰۱۰

مقاله خواندني آقاي رضا مرادي غياث آبادي با عنوان( چقدر فاشيست هستيم؟) را خواندم و با خود گفتم چقدر فاشيسم ايراني را مي شناسيم ؟ با اينكه سالهاست فاشيسم در ايران به طور رسمي و غير رسمي فعاليت مي كند و حداقل چهار ، پنج حزب رسماً فاشيست بوده اند و ده ها حزب و تشكل سياسي رسمي و غير رسمي مواضع و عملكرد فاشيستي داشته و دارند ما چقدر از تاريخچه فاشيسم در ايران اطلاع داريم ؟ تلوزيون هاي صداي آمريكا و بي بي سي ، پارس ، رنگارنگ و تلوزيون ملي ايران( وابسته به مجاهدين خلق) سالانه صدها ساعت برنامه هاي فاشيستي مستقيم و غير مستقيم دارند ، صدها ساعت مصاحبه و برنامه تلوزيوني با داريوش همايون ، عليرضا نوري زاده ، محمدي ، ناصر انقطاع ، مشيري ، پارسا و ....پخش مي شود. در داخل ايران تيم ملي فوتبال كشور را كه بايد بار ملي و نقطه اشتراك تمام مردم و ملل ساكن در ايران را داشته باشد ستارگان پارسي ميخوانند و اخيرا نيز به آن نام شاهزاده پارسي داده اند. در يك سخنراني بالاترين مقام اجرايي كشور سي چهل بار كلمه ملت ايران تكرار ميشود ، آن ديگري پيغمبر اسلام را ايراني ميخواند(!) و در اثر اعتراضات حرف خود را پس مي گيرد و ميگويد من منظورم اين بود كه حضرت ابراهيم ايراني بوده است (!) پشت اسكناس پنج هزار توماني حديث جعل مي كنند. در كتاب هاي درسي ترك ها را چادر نشين و وحشي مي نويسند . خيابان ها را به نام فردوسي پيغمبر تحقير و نژاد پرستي نام گذاري مي كنند و .... با چنين اوضاع و احوالي ما چقدر فاشيسم ايراني را مي شناسيم ؟ حداقل چقدر از تاريخچه احزاب فاشيستي ايران اطلاع داريم ؟

با اين مقدمه كوتاه و علم بر اينكه تاريخ فاشيسم و افكار فاشيستي در ايران از خراسان و با نهضت شعوبيه قرن هاست كه شروع شده است ، مروري كوتاه بر تاريخچه احزاب فاشيستي در محدوده زماني حدود هشتاد سال اخير داشته باشيم :

حزب سومكا:

سومِکا که کوتاه ‌شدهٔ حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران است نام حزبی با عقاید ناسیونال سوسیالیسمی بود که در طول جنگ جهانی دوم در ایران پایه گذاری شد.رهبر این حزب داوود منشی‌زاده بود.او و تنی چند از سران این حزب تا پیش از شکست آلمان نازی عضو حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بودند.اما پس از شکست آلمان نازی به ایران بازگشتند.

.

داوود منشی‌زاده استاد ادبیات دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ بود. وی همچنین به دلیل همکاری با نیروهای اس اس در نبرد برلین زخمی شد.داوود منشی‌زاده عامل موثری در ارتباط بین آلمان نازی و ایران بود.حزب سومکا علاوه بر عضوگیری از دانشگاه‌های ایران دوام زیادی نداشت، گفته می‌شود رضاشاه نیز در یک دوره به این حزب کمک مالی کرده است.

گروه به طور عمده از ملی‌گرایان تشکیل شده بود.اما بسیاری از رفتارهای اعضای حزب از حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان برگرفته شده بود ، مانند سلام به سبک حزب نازی.نشان سواستیکا و رنگ‌های سیاه و سفید به عنوان رنگ‌ها و نشان حزب برگزیده شده بودند، با این حال اعضای حزب به شاه نیز احترام می گذاشتند.

ایدئولوژی سومکا برپایه همان شعارهای نازی‌ها بود.حزب در ایران و در مرحله اول بر ضد متفقین اشغالگر فعالیت می‌کرد ولی هدف اصلی حزب برضد ایدئولوژی کمونیسم بود.سرانجام این حزب در برابر رژیم پهلوی ایستاد و رهبرش به بیرون از کشور رفت. پس از آن چندی یک دگرگونی بنیادی در حزب صورت گرفت و اعضای باقی مانده به همراهی با نیروهای بهرام آریانا پرداختند و بر ضد جمهوری اسلامی فعالیت کردند.نفرت از اعراب، و یهودی‌ها و کمونیست‌ها و جذب روشنفکران از ویژگی‌های حزب سومکا بود.

منشي زاده در سال 1293در تهران بدنيا آمد و پسر يك قزاق از اهالي چوقور سعد (ايروان فعلي) بود.در 1939به آلمان رفت و در آنجا سعي مي كرد ايران و افغانستان را به هم ملحق كند. در همانجا به حزب نازي پيوست و تا آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم در ارتش آلمان خدمت كرد و در روزهاي آخر جنگ در برلن زخمي و مدت 2سال بستري شد. در سال 1329به ايران برگشت و با همكاري يك كرد به نام امير مكري حزب سومكا را تاسيس كرد. عضويت در اين حزب با سوگند ويژه در حاليكه فرد جعبه اي كه محتوي خاك ايران است را در دست داشت انجام مي گرفت. ارگان اين حزب نامه سومكا بود كه با مجله مردان آهنين و سپس شير شرق همكاري مي كرد. نويسنده عمده ان نشريات داريوش همايون (وزير اطلاعات بختيار )بود.

حزب پان ايرانيست:

حزب پان ایرانیست تشکیلاتی است که هدف خود را مبارزه با استکبار، استبداد، استعمار و نژادپرستی (!!!)می‌داند. پایه‌های ایدئولوژیک این تشکیلات در ۱۵ شهریور ۱۳۲۰ گذاشته شد و در سال ۱۳۳۰ وارد مرحله حزبی و سیاسی شد. این سازمان در دوره‌های گوناگون مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) مرکز اصلی حزب به خارج از کشور منتقل شد و هم اکنون در داخل و خارج از ایران به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور بنیانگذاری گردید .

افراد این مکتب در سال‌های ۱۳۲۰ به هنگام ورود نیروهای انگلیسی به ایران و در سال‌های ۱۳۲۴ و ۲۵ به هنگام اشغال آذربایجان بدست ارتش سرخ با تشکیل گروه‌های ضربت و زیرزمینی به مبارزه علیه بیگانگان پرداخته بودند. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی مکتب پان ایرانیسم به مرحله نوینی گام گذاشت و حزب پان ایرانیست تشکیل گردید. اندامان حزب پان‌ایرانیست تا سال ۵۷ به گونه آشکار و نهان در میدان سیاسی و فرهنگی ایرانزمین حضور داشتند و چه در مجلس شورای ملی (دوره‌های ۲۲ و ۲۵) و چه در کابینه‌های وقت حضور داشتند؛ محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از اندیشمندان و سیاستمدارانی هستند که به پایداری پایه‌های تئوریک نهضت پرداختند.

پس از دستگیریهای اندامان و اعدام دکتر عاملی تهرانی ، کادر مرکزی حزب پان‌ایرانیست در سال ۱۳۵۹ به برون مرز انتقال یافت، و لیکن محسن پزشکپور در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و حزب کوششهای خود را از سرگرفت. در بهمن ۱۳۷۶ با ادامه ی فعالیتها, کنگره هفتم حزب تشکیل شد. در سال ۱۳۸۱ کنگره ی نهم حزب برگزار گردید و اعضای شورای مرکزی برای مدت سه سال انتخاب شدند پس از آن در سال ۱۳۸۴ با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی, کنگره ی دهم حزب ناکام ماند و فشار بر اندامان روزبه روز بیشتر شد و متعاقبا تعدادی از اعضا با احکام بازداشت و حبسهای طویل المدت مواجه شدند. تا تابستان ۱۳۸۹ حزب کماکان با همان کنگره ی قبل و با انجام تغییراتی در کادر رهبری به فعالیتهای خود ادامه می داد در شهریور ماه ۱۳۸۹ رضا کرمانی و حسین شهریاری اعضای بجا مانده از کنگره ی قبلی که به ترتیب در شرایط بازداشت موقت و زندانی زندان گوهردشت بودند, با انتشار بیانیه ای ادامه ی فعالیتهای کنگره نهم را مطابق با ماده ۱۰ اساسنامه ی حزب پان ایرانیست شهریور۱۳۸۱ به مصلحت ندانسته و خواستار تشکیل شورای موقت رهبری در برونمرز شدند. متعاقبا بیش از صد تن از از اعضا با صدور بیانیه ای در شهریور ۱۳۸۹ اختتام دوران کنگره ی مصوب ۱۳۸۱ را اعلام کردند. و حزب پان ایرانیست از آن تاریخ کماکان برای تشکیل کنگره ی موقت خود در تبعید تلاش می کند. در طول تمام سالهای پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) ,علاوه بر آن دسته اندامان و هواداران حزب پان ایرانیست که در بیشتر شهرهای بزرگ ایران فعالیت دارند ,بسیاری از ایشان در پایتختهای اروپایی و برخی شهرهای کانادا، استرالیا وآمریکا به کوشندگیهای خود ادامه می‌دهند. ارگان حزب پان‌ایرانیست حاکمیت ملت است. از فروردین ۱۳۷۷ نشریه داخلی حزب پان‌ایرانیست به نام «ضد استعمار» منتشر شد و از شماره ۴۴ به «حاکمیت ملت» تغییر نام داد.

سايت فاشيستي آينده روشن وابسته به حزب پان ايرانيست چنين مي نويسد:

اعضاي مکتب پان ایرانیسم همگی جوان و نوجوان بودند و پیش از آن هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشتند. به اقتضای روح جوانی هر تند بادی سبب جدایی و شاخه شاخه شدن در رده های آنان میشد. داریوش فروهر به همراه عده ای "حزب ملت ایران بر بنیاد مکتب پان ایرانیسم "را تشکیل داد. عده ای "سازمان پان ایرانیست یا پرچمداران"، را تشکیل دادند که محمد مهرداد و ناصر انقطاع از این گروه بودند. گروهی همانند پرویز ورجاوند عاشق مصدق بودند و به جبهه ملی پیوستند. محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند. داریوش همایون هم زمانی با حزب بود زمانی با دایوش فروهر زمانی با حزب سوسیالیست ملی (سومکا) و زمانی هم با رستاخیز .... .بنابر این پان ایرانیسم همچون درختی است که شاخه های گوناگون دارد گذر بسیاری از افراد به دانشگاه ِ آن افتاده.حتی ما در ایران گروه ها و جمعیت هایی داریم که در عمل پان ایرانست هستند ولیکن بنا به دلایلی و مصالحی تمایلی ندارند که با این نام خوانده شود ولی به هر حال جوهر آرمان پان ایرانیسم را که وحدت سرزمین هایی ایرانی به ویژه پیوند مجدد با 17 شهر قفقاز مباشد را در دل و جان پاک آنان نیز ریشه دارد. پان ایرانیست ها در عین صیانت از آرمان های خود، هیچگاه انحصارگر نبوده و آرمان ایران بزرگ را منحصر به خود ندانسته و نمی دانند. بطور کلی هر فرد ضد استعمار و ضد استبداد و ضد استثمار ،هر شخص ضد فرماسونری و ضد جهان وطنی و هر شخص آرمانخواه و مهین پرستی از دید ما در رده ها (صفوف) ما جای دارد، حتی اگر این آرمانها آمیخته با ارزش های دینی باشد،حتی اگر آمیخته با با دلبستگی های دیگر _در حدی که سایر آرمانها را نقض نکند_ باشد.

باید گفت پان ایرانیسم دارای معنایی است که قدمت آن به فردای انعقاد قرارداد های ننگین تاریخ ایران میرسد ولیکن اقدام به انطباق این درون مایه با واگویه (لفظ) پان ایرانیسم حادثه ای است نسبتا جدید که گذشته آن به دهه ی 20 می رسد.پان ایرانیسم به معنای اتحاد و یکپارچگی ایران است و پان لفظی است جا افتاده در ادبیات سیاسی جهان که به معنای همه یا اتحاد می باشد.از دید پان ایرانست ها ایرانیان باید در سرزمین حقیقی خود که ایران زمین با ایران بزرگ نام دارد زندگی کنند در نتیجه تجزیه سرزمین های ایرانی به واحد های ساختگی توسط استعمار عملی بود بر ضد حاکمیت ملی ما. از این جهت پان ایرانیست ها می گویند بایستی با سرزمین های پیش از دوران تجزیه پیوند ها و مناسباتی استوار در جهت نزدیکی دولتها و ملتها و برداشتن مرزها (همچون اتحادیه اروپا) انجام داد.برای نمونه پان ایرانیست ها معتقدند که باید با تاجیکستان که ناحیه ای ایرانی نژاد،ایرانی زبان و ایرانی فرهنگ و ایراندوست است روابطی داشت در راستای تقویت پیوندهای گذشته و مردم دوشنبه از دید ما با یک شهروند اصفهانی یا تبریزی و مشهدی تفاوتی ندارد و هر دو هم مهین ما هستند.حال برخی به خاطر داشتن چنین باورهایی انسان های تهی و بی مایه ما را فاشیست می دانند! چرا که فقط از حقوق غصب شده این ملت دفاع میکنیم! زیرا نمی خواهیم مردم کرد یا شیعه یا قفقازی دچار خون ریزی و جنگ و برادر کشی شوند و یا در زیر ستم حکومت های ستمگری چون رژیم صدام یا آنکارا باشند.نهضت پان ایرانیسم نهضتی است ضد استعمار و ضد فراماسونری و ضد بهره کشی ...

احزاب ديگر:

بتدريج احزاب ديگري با شالوده پان ايرانيسم و خط فكري حزب مذكور بوجود آمدند كه موسسين و اعضاء آنها كم و بيش از اين حزب بيرون آمده بودند مانند حزب مردم ايران(داريوش فروهر) ، حزب ايرانيان ، حزب مردم ، حزب ايران نوين(حسنعلي منصور) .

حزب رستاخيز:

حزب رستاخیز ملت ایران معروف به «حزب رستاخیز»، به دستور محمدرضاشاه پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ تشکیل شد. همه احزاب مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. اندکی بعد عضویت در این حزب اجباری اعلام شد و شاه در سخنان خود گفت: «هر کسی باید جزو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن بکند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند، جایشان در زندان است.» دولت اعلام نمود برای هر ایرانی که خواستار شرکت در حزب نیست گذرنامه صادر می‌شود و به خارج فرستاده خواهد شد. دبیرکلی حزب جدید در ابتدا به عهده ایرعباس هویدا نخست ‏وزیر وقت و رئیس حزب ایران نوین نهاده شد. بعدها رهبری این حزب به عهده جمشید آموزگار گذارده شد که اندکی بعد به نخست ‏وزیری برگزیده شد. اما عملکرد جمشید آموزگار در حزب که به ایجاد جناح پیشرو انجامید خود از موانع ضعف حزب گشت و به جای آنکه حزب باعث یکرنگی و ثبات در جامعه گردد، خود از عوامل اصلی تشتت آرا و ایجاد اختلاف بین دولتمندان سیاسی گشت. در این بین درگیری جناحهای پیشرو، سازنده و لیبرال بر شدت این جریان افزود.

طيف ديگري از پان ايرانيست ها مثل آيت الله طالقاني ، بازرگان ، ورجاوند و تعدادي از چپ ها جبهه ملي را بوجود آوردند كه از شكم آن مخلوق ناميموني بنام مجاهدين خلق ايران بوجود آمد كه آن هم با انشعاب هاي خونين احزاب زيرزميني چپ گرايي را بيرون داد كه از حوصله اين بحث خارج است.

همبستگي فاشيسم ايراني و تروريسم كرد:

از آنجا كه فارس ها در ايران اقليت مي باشند طبيعي است كه بايستي بدنبال متحد و همدست براي خود بگردند تا از نظر عده بتوانند با دشمنان طبيعي خود يعني ترك ها و عرب هاي ايران به رقابت برخواسته و برآنان چيره شوند. بنابراين در وهله اول با شعار هر جا كرد باشد آنجا ايران است و كردها آريايي هستند و يا كردها آريايي ترين ايرانيها ! و غيره به جلب اكراد و خويشاوندان آنها يعني لرها ، لك ها و بختياري ها پرداختند و احزاب مختلف كردي چه در ايران و چه در خارج ايران عليرغم اينكه قطعاً جدايي طلبمي باشند با شعارهاي دهان پر كن و فريبنده و با استادي هرچه تمام تر از نيروي تبليغاتي فاشيست هاي ايراني استفاده و به دست اندازي به خاك آزربايجان پرداخته و سعي در رسيدن به اهداف خود دارند. پان ايرانيست ها هم با اينكه كاملاً از اين موضوع اطلاع دارند ولي از آنجا كه مي دانند سد راه آنها ترك ها و عرب ها هستند به همكاري با اكراد ادامه ميدهند و اين دليل ساده و روشن رسانه هاي فارسي زبان داخلي و خارجي در پررنگ جلوه دادن مسائل كردستان و بايكوت خبري آزربايجان مي باشد..

در اينجا به عنوان نمونه نامه ملا مصطفي بارزاني سردسته اكراد عراق و پدر مسعود بارزاني رييس اقليم خودمختار كردستان عراق به محسن پزشكپور را جهت تنوير افكار عمومي مي آوريم:

رهبر حزب پان ایرانیست!

جناب آقای محسن پزشکپور رهبر گرامی پارت قهرمان پان ایرانیست چه بجاست در آستانه پنجمین کنگره حزب پر افتخاری که نشان داد جدائی های ظاهری میان تیره های یک نژاد نمی تواند پیوندهای ناگسستنی تاریخی نژاد و فرهنگی آنان را از میان بردارد پاکیزه ترین درودهای خودم و خالصانه ترین سلام پارت دموکرات کردستان حزب برادر و همه رزمندگان آزادی بخش کردستان این سوی به ویژه پیش مرگان وظیفه و قهرمان رستاخیز را به پیشگاه کنگره ی سرافراز حزب برادر و همه رزمندگان و مردان آزاده ای که در سنگر حزب شکست ناپذیر پان ایرانیست گرد آمده اند گسیل دارم. شما و حزب پر افتخار و روزنامه زرین برگ خاک و خون نه تنها در سخت ترین شرایط از رستاخیز آزادی طلب موثرترین و شدید ترین پشتیبانی را نموده اید بلکه در هر فرصت افتخارات تاریخی هم نژادان ما را چون همسایه ای بزرگ بازگو نمودید. شما به همگان آموخته اید که تیره ی کرد بنیان گذار شاهنشاهی سربلند ماد است و در کنار سواران دلاور شاهنشاهی با خود آتش فرهنگ درخشان آرین نژادان را در دل تاریک دنیای آن زمان روشن نگهداشت. به راستی در آن زمان که همه ی تیره های نژاد ما در پهنه نیاخاک خود یگانگی داشتند. جهان پیرامون ما به ویژه آریایی زبان ها در آرامش و صفای زندگی در کار ساختن و آفرینش بودند. مردان آزاده و بلند بالای نژاد ما هر یورشی که از باختر آهنگ ویرانی آسیای پرشکوه را داشت با شکست دمسازشان می کردند. نبردهای هفتصد ساله ایران و روم نشان از این قهرمانی هاست که نگذاشت آئین بردگی پرور روم از پنجه پولادین سرزمین آرین های آسیای به سوی خاورمیانه راه بگشاید. پس به جاست که ما و شما همه به خود ببالیم و چون گذشته با نبردهای هماهنگ راه را دنبال کنیم. در خاتمه دست شما و همه رزمندگان سنگر گرفته در حزب پان ایرانیست را صمیمانه می فشارم. در آینده نیز به کمک های معنوی و گرمی بخش شما امیدورام و سربلند می باشم و درودهای آرین ها را از این سوی مرز و مکتب سیاسی کمیته ی مرکزی پارت دموکرات کردستان عراق به سوی کنگره پنجم حزب برادر پان ایرانیست می فرستم.

رهبر رستاخیز و رئیس پارت دموکرات کردستان عراق - ملا مصطفی بارزانی

به پايان آمد اين دفتر حكايت همچنان باقيست...

زمستان 1389

Dienstag, 28. Dezember 2010

لابی پان فارسیزم در اروپا و امریکا

لابی پان فارسیزم در اروپا و امریکا Küçült Büyüt
لابی پان فارسیزم در اروپا و امریکا

لابی گری امروزه به هنر دیپلماسی در جهان پر رمز و راز سیاست تبدیل شده است و هر کشور و گروهی که بتواند لابی قوی داشته باشد در جهان سیاست دست بالا خواهد داشت. لابی می تواند تهدیدها را به فرصت برای یک کشور و گروهی تبدیل کند و نبود آن می تواند همه فرصتها را بسوزاند. بعضی از افراد وقتی اسم لابی و لابیگری را می شنوند در ذهنشان یک سیاستمدار و یا وجود یک نماینده از گروهی در مجلس فلان کشورتداعی می شود اگر چه این نظر هم متین است ولی همه قضایا و مراحل لابی را شامل نمی شود. امروزه علاوه بر لابیگری سیاسی و حفظ منافع سیاسی یک کشور یا یک گروه، لابیگری فرهنگی و اقتصادی هم از اولویت خاصی برخودار شده است و می توان گفت لابی پان فارسیزم بیشترین تکیه را به لابی فرهنگی و سیاسی معطوف کرده اند متاسفانه در این راه هم موفقیتهای زیادی بدست آورده اند.

لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا با نفوذ در مراکز سیاسی، تحقیقاتی و دانشگاهی و همچنین در رادیو و تلویزیونها توانسته است جایگاه محکمی برای خود ایجاد و خود را به عنوان مرجع درباره مسائل ایران و خاورمیانه مطرح کنند و توانسته اند ذهن بسیاری از سیاستمداران، محققین، خبرنگاران و آژانس های خبری را بر اساس منافع پان فارسیزم توجیه و هدایت کنند.

بیشتر مراکز شرق شناسی در اروپا و آمریکا در اختیار عناصر پان فارسیست می باشد و تمامی تولیدات فکری و قلمی آنها هم بر اساس منافع فارسها میباشد از جمله تحریف تاریخ”ممالک محروسه” بی توجهی به داشته های فرهنگی “ملل غیر فارس” در ایران و تلاش برای حذف فرهنگ و زبان آنها از مراکز شرق شناسی و ایران شناسی را می توان قسمتی کوچک از سعی و تلاش آنها برای زدودن فرهنگ، زبان و تحریف تاریخ این ملل دانست.

در بعد سیاسی هم تمام تلاش آنها بر تحریف اخبار و بایکوت اخبار “ملل غیر فارس” از سوی خبرنگاران پان فارس می باشد همچنین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران از دیگر تلاشهای لابی پان فارسیزم می باشد.

مراکز لابی گری پان فارسیزم

اروپا

کانون توحید: بزرگترین مرکز لابی گری پان فارسیزم در اروپا “کانون توحید” در لندن می باشد که از گذشته در دست گروههای مذهبی پان فارسیزم بوده است از جمله در قبل از انقلاب ۵۷ دکتر شریعتی هم در این مرکز سخنرانی می کرد و حالا هم بیشتر در اختیار اصلاح طلبان حکومتی است. اصلاح طلبان حکومتی تقریبا می توان گفت در اروپا بزرگترین لابی گری پان فارسیزم را هدایت می کنند. وزیر ارشاد خاتمی آقای مهاجرانی هم که حالا لندن نشین شده است در این مرکز گاهی سخنرانی می کند.

انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور: این انجمن که شبیه “دفتر تحکیم وحدت” در داخل می باشد در اروپا و آمریکا فعال می باشد و تقریبا تحت تسلط طرفداران اصلاح طلبان حکومتی است. بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت که از کشور های اروپائی بورس تحصیلی گرفته اند فعلا در راس این تشکل قرار دارند سعید رضوی فقیه که قبلا در داخل کشور عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت بود در راس این انجمن می باشد.

رادیو زمانه: رادیو زمانه هم با پول یکی از موسسات هلندی تامین می شود و از طرف روزنامه نگاران و خبرنگاران اصلاح طلب که از ایران رفته اند اداره می شود. این رادیو هم از کانونهای لابی گری گروههای پان فارسیزم شده است این رادیو که برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران باز شده است تمامی اخبار و حوادث مناطق “ملل غیر فارس” در ایران را بایکوت می کند و فقط بر اساس منافع ملی فارسها حرکت می کند.

سایت روز آنلاین: یکی از فعالترین سایتهای سیاسی گروههای پان فارس می باشد که پول این سایت هم از طرف موسسات خارجی تامین می شود و اکثر نویسندگان این سایت حقوق می گیرند و سردبیر سایت هم مسعود بهنود رونامه نگار پان فارس است. این گروه خبرنگاران تقریبا لابی اصلاح طلبان حکومتی در اروپا و آمریکا می باشند. اینها علاوه بر کار خبرنگاری لابی گری اصلاح طلبان حکومتی را هم، بیشتر در اروپا انجام می دهند

رادیو فردا: اگر چه پول این رادیو از طرف رادیو صدای آمریکا تامین می شود ولی در اصل محل تجمع روزنامه نگاران پان فارس است که نمایندگی گروه های میانه رو داخل حکومت یعنی اصلاح طلبان و گروههای ناسیونالیست فارس را انجام می دهند. این رادیو در خدمت اهداف گروههای پان فارس می باشد و تقریبا اخبار خود را بر اساس منافع ملی فارسها تنظیم می کند اخبار آذربایجان در این رادیو یا تحریف می شود یا بایکوت می شود.

بی.بی.سی. فارسی: این رادیو هم تقریبا مثل رادیو فردا کار می کند و گاهی ناسیونالیست تر از رادیو فردا هم می شود. اخبار این رادیو و سایت رادیو هم در خدمت منافع فارسها است اخبار مناطق “ملل غیر فارس” در این رایو هم تقریبا بایکوت یا تحریف می شود. این رادیو بیشتر اخبار ارامنه را در ایران پوشش می دهد.

لابی پان فارسیزم در اروپا علاوه بر این گروههای خبری و غیره از سوی مراکز دانشگاهی و افراد منفرد هم هدایت می شود مراکز فرهنگی در تمام کشورهای اروپا که با نام ایران باز می شوند تقریبا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برند. مثلا در هلند در یکی از مراکز شرق شناسی دکتر تورج اتابکی که کتاب”آذربایجان و قومیت ” را نوشته است دقیقا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برد و صدها دانشگاه و مراکز فرهنگی هم همین گونه است.

آمریکا

شورای روابط خارجی آمریکا: این یک مرکز غیر انتفاعی و غیر دولتی آمریکا است که برای سیاست خارجی آمریکا خط و مشی تعریف و تبیین می کند و بیشتر اعضای آن از وزیران سابق و دیپلماتهای کهنه کار و سیاستمداران نامدار می باشند و علاوه بر آن اساتید دانشگاه هم عضو این موسسه می باشند. از ایران دکتر هوشنگ امیر احمدی در این شورا عضویت دارد و لابی گری اصلاح طلبان و ناسیونالیستهای فارس را انجام میدهد. دکتر ابراهیم یزدی(دبیر کل نهضت آزادی فارس) هم با این موسسه روابط خوبی در گذشته داشته است. و می توان گفت رابط جمهوری اسلامی با بخشی از جناح های سیاسی آمریکا بوده است. دکتر یزدی هر وقت برای معالجه به آمریکا می رود بدان که پیامی بین حکومت ایران و آمریکا رد وبدل می شود. همچنین ایشان به گفته بعضی از سایتها رابط حکومت با برخی از نمایندگان و حامیان گروههای تروریست اسلامی” اخوان المسلمین” و “حماس” و “حزب الله” در غرب و آمریکا می باشد.

شورای روابط ایران و آمریکا: این هم یک موسسه غیر دولتی است که توسط گروه های پان فارس ایجاد شده است. رئیس این موسسه تریتا پارسی پور می باشد که در تلویزیون انگلیسی زبان الجزیره هم گاهی مصاحبه انجام می دهد و دقیقا مدافع سیاست اتمی اصلاح طلبان و رفسنجانی است.

مرکز مطالعات هوور دردانشگاه استنفورد: مسئول بخش ایران شناسی این مرکز توسط دکتر عباس میلانی هدایت می شود که کتاب” معمای هویدا” را نوشته است و گاهی هم برای روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطلب تهیه می کند و مدافع سیاست دوره خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی است. ایشان با اینکه در گدشته از گروههای چپ بوده است ولی حالا مدافع جمهوری اسلامی و خصوصا اصلاح طلبان است. و همچنین از حامیان تورهای گنجی در آمریکا و اروپا بوده است و ترتیب دهنده بسیاری از دیدارهای گنجی در آمریکا با افراد دانشگاهی بوده است.

انجمن ایرانیان یهودی: یکی از مراکز لابی گری پان فارسیزم در آمریکا است این گروه روابط خوبی با دولت آمریکا دارد. و بیشتر طرفدار سلطنت طلبان می باشند. از اعضای فعال آن هما سرشار روزنامه نگار قبل از انقلاب می باشد.

رادیو و تلویزیون صدای آمریکا: یکی از مراکز تجمع افراد پان فارس می باشد. که تماما منافع فارسها در ایران را مدافع می کند. این رادیو و تلویزیون اخبار آذربایجان را بایکوت می کند و پیشبرنده اهداف فارسها می باشد.

نگهبان حقوق بشر در آمریکا: یکی از مراکز پی گیر اهداف فارسها در آمریکا تحت عنوان حقوق بشر می باشد نماینده بخش خاورمیانه ای آنرا خانم الهه هیکس(شریفی نیا) از اهل اصفهان برعهده دارد که دوست نزدیک خانم شیرن عبادی می باشد تابحال بیانه ای درباره نقض حقوق بشر در آذربایجان جنوبی صادر نکرده است. خانم شریفی نیا شدیدا پان فارس می باشد و به حقوق بشر فارس فقط اعتقاد دارد! مثل شیرین عبادی! تلاش خانم شریفی نیا و اصلاح طلبان حکومتی در برنده جایزه نوبل حقوق بشر شدن خانم عبادی بی تاثیر نبود.

بنیاد دانشنامه ایرانیکا: بنیاد ایرانیکا در بخش ایران شناسی دانشگاه کلمبیا تاسیس شده است. این بنیاد توسط احسان یار شاطر اداره میشود که برای تحریف فرهنگ وتاریخ ممالک محروسه ایران ایجاد شده است. تقریبا تمامی مقالات آن درباره تاریخ، زیان، موسیقی و فرهنگ آذربایجان جعلی و تحریف شده است.

علاوه بر این مراکز صدها مرکز مطالعاتی و فرهنگی هم در آمریکا تحت نفوذ لابی پان فارسیزم می باشد. مراکز و انجمنهای بهاییان و زرتشتیان در آمریکا و همچنین ارامنه و گروه های سلطنت طلب و ناسیونالیستهای جبهه ملی فارس هم مدافع و پیشبرنده منافع فارسها در آمریکا می باشند. در چند هفته گذشته هاله اسنفندیاری(از مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون وابسته به انجمن “جامعه باز”) که همسرش یهودی است، کیان تاجبخش، علی شاکری که از آمریکا به ایران آمده بودند به عنوان جاسوس آمریکا دستگیر شدند که همگی اینها لابی اصلاح طلبان حکومتی در مراکز مطالعاتی و دانشگاهی آمریکا بودند. و طرفدار سرسخت حاکمیت فارسها هستند و هیچ حقی به “ملل غیر فارس” قایل نیستند.

هدف کوتاه مدت و بلند مدت لابی فارس

هدف کوتاه مدت لابی پان فارسیزم در اروپا و آمریکا تلاش به ترغیب آمریکا برای مذاکره با ایران و ترساندن جامعه بین المللی از قدرت پوشالی ایران و ترغیب آمریکا به عدم حمله نظامی به ایران و تلقین این نکته به غرب که در صورت جنگ مشکلات غرب ده برابر عراق در ایران خواهد بود و اینکه قدرت ایران در منطقه خصوصا در بین گروه های تروریستی حزب الله و حماس، طالبان بیشتر است و می تواند منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد.متاسفانه لابی پان فارسیزم با این ذهنیت و در تلقین و شایعه این نکات در غرب تابحال تا حدودی موفق عمل کرده است.

هدف بلند مدت پان فارسیزم هم تلاش برای حفظ تسلط فرهنگ و زبان فارسی بر ملل غیر فارس ایران و حفظ قدرت سیاسی قوم فارس با محوریت سیستم سیاسی فارسی در ایران می باشد. مبارزه با فدرالیسم با هر شکل و نوع و مبارزه با عدم تمرکز قدرت و همچنین جلوگیری از شکل گیری حرکتهای ملی در مبان ملل غیر فارس در ایران می باشد همچنین شناساندن ایران به عنوان کشور فارسها به غرب و خفه کردن خواستها و مطالبات سیاسی و فرهنگی ملل غیر فارس در بلند مدت جزء اهداف لابی پان فارسیزم می باشد

موقعیت فعالین آذربایجان جنوبی در لابی گری

موقعیت فعالین آذربایجان در لابی گری در اروپا و آمریکا نگران کننده است چرا که ورود افراد ناآشنا به سیاست و روابط بین الملل به موقعیت لابی گری برای آذربایجان جنوبی و حضور گروه های ناوارد و رهبران غیر حرفه ای موقعیت لابی گری بر فعالین آذربایجان جنوبی را سخت کرده است. علاوه بر اینها گروه رقیب پان فارس که از موقعیت بهتری برخوردار است تمامی موقعیت های لابی گری آذربایجان جنوبی در آمریکا و اروپا را خراب کرده است.

تقریبا ۲ سال قبل که مرکز آمریکن اینترپرایز یک کنفرانسی درباره فدرالیسم در ایران برگزار کرد لابی پان فارسیزم تلاش خود را دو چندان کرد تا موقیعت لابی گری را از ما بگیرد. علاوه بر آن گروه رقیب به لابی گرهای فرهنگی آذربایجان جنوبی می تازد و فرصت ابراز وجود را می گیرد در قضیه مقالات استاد براهنی اینها احترام استاد را شکستند با اینکه دکتر براهنی به ادبیات فارسی این همه خدمت کرده است ولی به خاطر چند مقاله ایشان در دفاع از زبان ترکی، ایشان را تحمل نکردند چرا که می گفت زبان مادری غیر فارس ها باید در ایران تدریس شود یا استاد ماشاء الله رزمی که یک مقاله درباره ریشه های ترک ستیزی نوشته بود باز او را هم تحمل نکردند.

تقریبا لابی پان فارسیزم در اروپاو آمریکا بر تمامی موقعیت های ما می تازد چون کورش وار با آریا تازی خود، بر حقوق حقه ما حمله می کنند وبر شخصیتهای ملی و فرهنگی ما می تازند.

فعالین ملی ما باید در کنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که در عرصه فرهنگی موفق نشویم نخواهیم توانست در عرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم. آنوقت می توانیم لابی گری آذربایجان جنوبی را انجام دهیم.

صرف ایجاد حزب با چند نفر نمی تواند برای آذربایجان جنوبی ثمری داشته باشد باید مراکز فرهنگی و حقوق بشری خود را تقویت کنیم مراکز رسانه ای و اینترنتی خود را تقویت کنیم. افرادی که به کار سیاسی علاقه ندارند به کار فرهنگی تشویق کنیم مثلا آذربایجان جنوبی یک “کتایخانه ملی” ندارد کتابخانه ملی یعنی جائی که تمامی کتابها و نوشته جات درباره آذربایجان جنوبی در آنجا موجود باید باشد یک حزب یا گروهی اگر می خواهد برای آذربایجان جنوبی خدمت کند بیاید یک کتابخانه ملی اینترنتی ایجاد کند تا همه محققین استفاده کنند.

این همه نشریات دانشجوئی و غیر دانشجوئی هم چاپ شده و هیچ کس یکجا اینها را ندارد باید فکری به اینها شود باید میراث فرهنگی و تاریخی خود را یکجا داشته باشیم. اگر نتوانیم اینکارها را بکنیم نخواهیم توانست در لابی گری سیاسی هم موفق شویم. فارسها با پول دولت آمریکا”دایره المعارف ایرانیکا” چاپ می کنند ما هم باید از این کارهای فرهنگی انجام دهیم.

همچنین باید محققینی که درباره آذربایجان جنوبی تحقیق می کنند تشویق کنیم براندا شافر لرزه بر اندام پان فارسیزم انداخته است و تازه گی ها دکتر ژیل ریو هم از فرانسه، تحقیقات خوبی درباره آذربایجان جنوبی انجام داده که توسط دانشجویان ترجمه شده و در کتاب”چالش هویت درآذربایجان” چاپ شده است باید با اینها بیشتر همراهی شود تا آذربایجان جنوبی را بیشتر بشناسانند.

در آخر باید خاطر نشان شود که این گروه ها بیشتر خارج از سیستم حکومتی به لابی گری به نفع فارسها مشغول هستند و سیستم لابی گری حکومت هم جای خود دارد. همچنین در این نوشته آنطور که باید و شاید تمامی گروه های لابی فارس به علت عدم دسترسی به اطلاعاتی کافی درباره آنها نیامده است لطفا دوستانی که در اروپا و آمریکا هستند چهره ناپیدای لابی پان فارسیزم را برای ما آشکار کنند

araz sulduzlu | 18-ژوئن-2010, 10:31

Montag, 27. Dezember 2010

گزارش جدید مجلس عوام کانادا:ایرانِ احمدی نژاد تهدیدی برای صلح و حقوق بشر

2010.12.27

علیرضا جوانبخت قولونجو

گزارش جدید مجلس عوام کانادا:ایرانِ احمدی نژاد تهدیدی برای صلح و حقوق بشر

در مقدمه این گزارش آمده است: بعد از انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن 2009 در ایران، کانادا و جامعه بین المللی با نگرانی شاهد سرکوب معترضین به نتیجه این انتخابات بودند. این رویدادها نمونه ای دیگر از سابقه بد مقامات ایران در احترام به حقوق بشر بود. همچنین حوادث مربوط به روزهای انتخابات از وجود تنشهای کم سابقه داخلی در این کشور حکایت می کرد.


گزارش جدید مجلس عوام کانادا در ماه جاری میلادی (دسامبر 2010) در مورد ایران و با تیتر "ایرانِ احمدی نژاد تهدیدی برای صلح، حقوق بشر و حقوق بین الملل" منتشر شده است. در این گزارشِ تقریبا نود صفحه¬ای ضمن درج اظهارات شهود و کارشناسان و نتایج بررسی های کمیته حقوق بشر پارلمان کانادا در رابطه با موارد نقض حقوق بشر شامل حقوق اقلیت-های مذهبی و زبانی، فعالان سیاسی، دانشجویان، مخالفان دولت، روزنامه نگاران، زنان و اقلیت¬های جنسی، به نقش ایران در تهدید صلح و امنیت جهانی هم توجه شده است. کمیته همچنین پیشنهاداتی در 24 بند به دولت کانادا ارائه کرده است.

در مقدمه این گزارش آمده است: "بعد از انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن 2009 در ایران، کانادا و جامعه بین المللی با نگرانی شاهد سرکوب معترضین به نتیجه این انتخابات بودند. این رویدادها نمونه ای دیگر از سابقه بد مقامات ایران در احترام به حقوق بشر بود. همچنین حوادث مربوط به روزهای انتخابات از وجود تنشهای کم سابقه داخلی در این کشور حکایت می کرد."

در ادامه گزارش، به سابقه و تاریخچه حساسیت کانادا به مسائل حقوق بشر در ایران پرداخته شده است: "اعتراضات سال گذشته در ایران، برخورد شدید مقامات ایرانی با معترضین و عکس العمل جامعه بین المللی، موجب تمرکز بیشتر ‘کمیته فرعی حقوق بشر جهانی مجلس عوام کانادا’ به عنوان زیر مجموعه ای از ‘کمیته امور خارجی و توسعه بین المللی’ این مجلس بر وضعیت حقوق بشر در ایران شد. این کمیته فرعی در پارلمان سی و نهم با برگزاری جلسات و تهیه گزارش در مورد جامعه بهائی ایران، تحقیقات در خصوص سابقه بد ایران در رابطه با احترام به حقوق بشر جهانی را آغاز کرده بود."

طبق آنچه که در گزارش مجلس عوام کانادا آمده، کمیته مذکور در فاصله زمانی مابین 10 مارس و 29 اکتبر 2009 شانزده جلسه با حضور شهودی که شامل متخصصین، فعالان حقوق بشر از سازمان های غیر دولتی، آکادمسین ها و حقوقدانها بوده اند، برگزار کرده است. با توجه به ارزیابی های کمیته از جلسات مذکور، "حکومت ایران سابقه ای طولانی در نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر بر علیه مردم خود دارد. این نقض همه جانبه حقوق بشر مواردی مانند سلب حق زندگی، نقض آزادی شهروندان و تبعیض بر اساس مذهب، جنسیت، نژاد و قومیت، زبان، گرایش جنسی و عقاید سیاسی را در بر می گیرد." بر طبق این ارزیابی "در بسیاری از موارد، حکومت ایران حتی قوانین داخلی خود را نیز زیر پا می گزارد."

اظهارات شهود

بخش اول گزارش به اظهارات شهود در مورد نقض حقوق بشر در ایران پرداخته است. اظهارات شیرین عبادی حقوقدان ایرانی، فاخته زمانی رئیس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران (آداپ)، احمد باطبی سخنگوی گروه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شریف بهروز عضو حزب دمکرات کردستان ایران، رؤیا برومند مدیر اجرائی بنیاد عبدالرحمن برومند، عباس میلانی مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، مجتبی مهدوی استاد علوم سیاسی دانشگاه آلبرتا، پیام اخوان استاد دانشگاه مک گیل و عده ای دیگر از اساتید دانشگاه و نمایندگان سازمان های مختلف حقوق بشری و تحقیقاتی به عنوان شهود مورد توجه قرار گرفته است.

اقلیت¬های مذهبی

در خصوص وضعیت اقلیت های مذهبی، بر مسائل و مشکلات بهائیان که علیرغم پیروان مذاهب اهل کتاب حتی به عنوان اقلیت مذهبی به رسمیت شناخته نشده اند، تأکید بیشتری گشته و به نقل از جفری مک لارن از وزارت امور خارجه کانادا قید شده است که "بهائیان در بدترین وضعیت ممکن هستند و حتی آن دسته از ایرانیان اصطلاح طلب که به لزوم اصلاح سیاست های آن کشور معتقدند در مورد بهائیان نگاه مبهمی دارند."

طبق اظهارات شهود، "پیروان مذاهب اهل کتاب مانند مسیحیان و یهودی ها - با اینکه بر خلاف بهائی ها به صورت رسمی شناسایی شده و از حقوق رسمی برخوردارند - ولی از امنیت همه جانبه برخوردار نیستند. رفتارهای تبعیض آمیز بر علیه آنها به صورت عادی در آمده است و یهودیان در معرض تحقیر و رفتارهای اهانت آمیز قرار دارند."

در خصوص وضعیت اقلیت های مذهبی دیگر به گفته های شریف بهروز عضو حزب دمکرات کردستان ایران در مورد ساخته شدن مساجد بیشمار برای شیعیان در مناطق سنی نشین استناد شده است که با تشویق حکومت صورت می گیرد. آقای بهروز همچنین به ممنوعیت ساخت مسجد برای سنی¬های شهر تهران با یک میلیون جمعیت سنی مذهب اشاره کرده است.

برخی از شهود دیدار کننده با اعضای مجلس به سرخوردگی های عمیق ناشی از آزار و اذیت اقلیت های اتنیکی و مذهبی توسط حکومت اشاره کرده اند. عباس میلانی مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، گفته است: "برخی از عناصر افراطی شیعه از باز کردن زخم های کهنه و به راه انداختن جنگ شیعه و سنی ابایی ندارند."

با توجه به اظهارات دکتر میلانی، همه اقلیت ها از جمله بلوچها، کردها، ترک¬ها، ترکمن ها و اعراب که در ایران زندگی می کنند، به یک شکل و یا با تفاوتهایی از حقوق خود محروم بوده اند؛ سهم عادلانه از بودجه دولتی، حق ترویج فرهنگ و حق تدریس زبانشان، همه نادیده گرفته شده است و مناطق محل زندگی آنها تحت کنترل بالقوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارد.

اقلیت های اتنیکی و محرومیت از تحصیل به زبان مادری

شریف بهروز در گفتگو با کمیته تفحص "اشاره قانون اساسی ایران به حقوق مساوی برای تمام اتنیک های ساکن این کشور و تعهدات حقوقی - بین المللی این کشور" را فریبکارانه ارزیابی کرده است.

بنا به گزارش مجلس عوام کانادا، کمیته بررسی در مورد سختی هایی که آذربایجانی ها، بلوچ ها و کردهای ساکن ایران تجربه کرده اند، به سخنان شهود گوش داده است. گفته های جو استورک معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان دیده بان حقوق بشر حاکی از آن است که، اقلیت های اتنیکی تبعیض و محدودیت در فعالیت های فرهنگی و سیاسی را تحمل کرده، تحت ظلم و آزار و اذیت بوده و در برخی موارد به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محاکمه می شوند.

بنا به اظهارات فاخته زمانی رئیس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان، در دیدار با کمیته بررسی، آذربایجانیها علیرغم جمعیت بالایی که دارند، از تحصیل به زبان مادری و امکان ترویج فرهنگ و تاریخ خود محروم هستند. خانم زمانی موارد متعددی از دستگیری ها، بازداشت ها، مجازات و شکنجه آذربایجانی هایی راتوضیح داده است که از راههای مسالمت آمیز به مطالبه و دفاع از حقوق زبان خود می پردازند.

فاخته زمانی ضمن اشاره به احکام متعدد اعدام در بلوچستان، از اعزام قاضی ویژه که بر اساس اعترافات تحت شکنجه و محاکمه 10 الی 15 دقیقه ای در سلول متهمان با پرسیدن چند سؤال بدون حضور دادستان و وکیل مدافع، حکم اعدام صادر می کنند، خبر داده است. به گفته او صدها بلوچ در نوبت اعدام قرار دارند.

خانم زمانی همچنین، همانند دکتر میلانی، به محرومیت و در حاشیه نگهداشته شدن مناطق زندگی اتنیک ها اشاره کرده است. به گفته او خصوصاً در مناطق دور از مرکز اخبار موارد نقض حقوق بشر در بسیاری از موارد گزارش نشده و مورد توجه قرار نمی گیرند. منابع خبری کم و دسترسی به رسانه ها محدود است.

در مورد جمعیت کرد ساکن ایران، کمیته تحقیق، گزارش هایی در مورد شرایط دشوار زندگی در طی 8 سال جنگ با عراق، ممنوع بودن تحصیل به زبان کردی و پدیده ای به نام "گزینش" و تبعیض شغلی و موارد دیگر دریافت کرده است.

در گزارش همچنین به مسائل دیگری از جمله بد رفتاری علیه قسمتی از جامعه اکثریت شیعه و مجازات اعدام برای نوجوانان پرداخته شده است.

نتایج بررسی کمیته تحقیق

در بخش تحقیقات کمیته فرعی به مواردی مانند عدم پایبندی ایران به تهعدات خود در رابطه با رعایت حقوق بشر، وظایف حکومت ایران، نقش کانادا در رابطه با بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، حمایت کانادا از ایرانی ها برای رسیدن به جامعه ای آزاد و دارای عدالت، هدف قرار دادن افراد حقیقی صاحب منصب در ایران که مسئول نقض حقوق بشر هستند و لغو مصونیت های دولتی در مورد مقامات ایران که حقوق بشر را نقض می کنند، پرداخته شده است.

پیامدهای هسته ای شدن ایران

در خصوص ایران و صلح و امنیت بین المللی هم اظهارات شهود شامل موارد زیر توسط نمایندگان پارلمان شنیده شده است:

- ایران و حمایت از گروههای تروریستی

- تشویق به نسل کشی از طرف مقامات ایرانی (در گزارش مجلس عوام کانادا از سخنان احمدی نژاد و سایر مقامات ایرانی در مورد لزوم از بین رفتن اسرائیل با عنوان "تحریک به نسل کشی" یاد شده است.)

- ایران و جاه طلبی برای دستیابی به قدرت هسته ای

- پیامدهای یک ایران صاحب قدرت هسته ای: رابطه بین توانمندی های هسته ای ایران و حقوق بشر جهانی، امکان عملی کردن سخنان در زمینه نسل کشی، قدرت بالقوه در بی ثبات کردن منطقه

در قسمت تحقیقات کمیته در خصوص ایران و صلح و امنیت بین المللی، تعهدات ایران در قبال صلح جهانی، پیامدها برای کانادا، مسئولیت کانادا در خصوص حفاظت و پیشگیری، لزوم توجه به برنامه هسته ای ایران و رابطه برنامه هسته ای ایران با مقاصد نسل کشی بررسی شده است.

در گزارش مجلس عوام کانادا مسائل نقض حقوق بشر در ایران پس از انتخابات مورد کند و کاو قرار گرفته است.

این کمیته همچنین در ارزیابیهای خود اشاره می کند که؛ حکومت ایران فعالان حقوق بشر و روزنامه نگارانی را که اقدام به گزارش موارد نقض حقوق بشر می کنند زندانی و شکنجه کرده و بعضاً آنها را به قتل می رساند. این کشور از طرفی فعالیت گروههای مدافع حقوق بشر داخلی را ممنوع می کند و از طرف دیگر سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر هم سالهاست که اجازه ورود به خاک ایران را نداشته اند.

پیشنهادات کمیته به دولت کانادا

کمیته مذکور برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران پیشنهادهایی در 24 بند به دولت کانادا ارائه کرده است. در برخی از این پیشنهادات از دولت کانادا خواسته شده است؛ ضمن ادامه و افزایش حمایت معنوی از سازمان های مدافع حقوق بشر ایرانی و کانادایی فعال در مسائل ایران، این گروهها را– در صورت امکان – از حمایت های مالی نیز برخوردار سازد، از حرکتهای دمکراتیک در ایران حمایت های معنوی و دیپلوماتیک به عمل بیاورد، از حکومت ایران بخواهد اجازه فعالیت سازمان های مدافع حقوق بشر بین المللی در درون این کشور را صادر و محدودیت و فشارها بر روی گروههای داخلی مدافع حقوق بشر را میان بردارد، برای ایجاد کرسی تحقیقاتی در خصوص روابط مابین ایران و کانادا و مسائل حقوق بشر ایران در یک دانشگاه کانادایی امکانات مالی اختصاص دهد، رادیو بین المللی کانادا را در خصوص پخش برنامه به زبان فارسی تشویق کند، پیشگیری های لازم را انجام دهد که دفاتر، رسانه ها و مراکز وزارت امور خارجه ایران برای تهدید و محدود کردن دیاسپورای ایرانی امکان استفاده از امکانات خود در کانادا را نداشته باشند، روابط در سطوح بالا را کاهش داده و دولت از این امر در جهت وادار کردن ایران به بهبود وضعیت حقوق بشر استفاده کند.

همچنین کمیته به دولت کانادا پیشنهاد کرده است که مطابق با مسئولیت های کانادا تحت ماده یک کنوانسیون نسل کشی و ممنوعیت تحریک به نسل کشی طبق ماده 3 این کنوانسیون از شورای امنیت سازمان ملل بخواهد تا پرونده رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و آن دسته از مقامات ایرانی را که مستقیماً و در ملأ عام به تشویق نسل کشی ]علیه اسرائیل و یهودی ها [می پردازند، برای انجام تحقیقات و پیگرد قانونی به دادگاه جرائم بین المللی ارجاع دهد.

نسل کشی در هشت مرحله

به گفته پروفسور استنتون رئیس سازمان بین المللی پژوهشگران نسل کشی، که نتیجه تحقیقات خود در زمینه اقدام به نسل کشی را در اختیار کمیته بررسی قرار داده است، نسل کشی در یک فرایند هشت مرحله ای صورت می گیرد. این پژوهشگر معتقد است که 6 مرحله از این مراحل هشت گانه در ایران به وقوع پیوسته است. دسته بندی انسانها به صورت "ما" و "آنها"، نمادسازی و مارک زنی، معرفی "آنها" به صورت موجوداتی فاقد صفات انسانی، سازماندهی گروههای تروریستی، ایجاد تضاد و قطب های مختلف، آغاز عملیات، نابود کردن و "انکار" عنوانهای مراحل هشت گانه پروفسور استنتون هستند.

کمیته به نقل از این محقق اشاره کرده است که این دسته بندی انسانها به صورت "ما" و "آنها" در مورد ساکنان خود کشور ایران هم صورت گرفته و جوامعی مانند "بهایی ها و آذربایجانی ها" و گروههای دیگری که از حقوق سیاسی معمول هم برخوردار نیستند جزء دسته "آنها" به حساب آمده اند.

منبع:

http://www2.parl.gc.ca/Content/HOC/Committee/403/FAAE/Reports/RP4835870/403_FAAE_Rpt03_PDF/403_FAAE_Rpt03-e.pdf

برگرفته از : ایران گلوبال

Sonntag, 26. Dezember 2010

زیر سوال رفتن همزمان تقدس چپ وتقدس پان-فارسیسم- سعید عماری

زیر سوال رفتن همزمان تقدس چپ وتقدس پان-فارسیسم- سعید عماری

يکشنبه ۵ دی ۱٣٨۹ - ۲۶ دسامبر ۲۰۱۰

اؤیرنجی

www.oyrenci.com

نگرشی دیگر به اندیشه تسلط فرهنگ فارس و حذف سایر خلقهای ساکن در ایران تنها حربهء حفظ اصالت فارسی

نقطهء آغاز: نگرشی کوتاه به اندیشهء "فیلسوف" بزرگ ایرانی تقی ارانی

دلیل آغاز این نوشته با نگرشی به اندیشهء ارانی - با نهایت تاسف - و تجربهء مکرر اندیشهء مشابه در محافل گوناگون روشنفکری ایرانی است. اندیشه ای که حد اقل یک صد سال پیشینه دارد.

سالیان سال است که در مورد تسلط فرهنگ فارسی - شیوه های پیشبرد آن – شخصیتها و تشکیلاتهای فعال - مقالاتی صدها تحریر شده است. ضرورت تحریر دیگر چیست؟

آنچه سبب تحریر این نوشته شد عدم تجربهء وجود تحلیل اندیشهء ارانی (یکی از پیشتازان فاشیزم فرهنگ فارسی در دوره ای) در زیر زره بین اجزاء آنچه او و دیگران ضرورت تحمیل برسایر خلقها میدانسته و هنوز میدانند - است

ارانی در مقالهء "آذربایجان یا یک مسئلهء حیاتی در ایران" چنین مینویسد:

"از مدتی به این طرف روزنامه های عثمانی مقداری از صفحات انتشارات خود را صرف فحاشی به ایران و ایرانیان نموده از وقاحتی که مخصوص ملل بی تمدن وحشی است خودداری نمی کنند. البته اشخاص مطلع و فکور به این یاوه سرایی های آنها وقعی نگذاشته، بلکه اظهارات آنها را با یک خنده سرد تمسخر آمیزی تلقی خواهند نمود، زیرا شب پره گر نور آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد. ولی نظر به اینکه ممکن است بعضی از روی جهل و نادانی ادعاهای باطل آنها را صحیح پندارند، ما خود را وجدانا مسئول می دانیم که از بیان حقیقت خودداری ننموده و در جواب بعضی از مقالات آنها عقائد خود را به معرض اطلاعات عموم بگذاریم. "

آذربایجان، چنانکه از اسمش پیدا و آشکار است، مظهر آتش مقدسی است...که نظیر آن در ملل دیگر کمتر مشاهده می شود...مثلا قدیمیترین مقنن اخلاقی که برای تذهیب اخلاق هیئت جامعه بشر قانون وضع نموده و هنگامی که تمام ملل دنیا به حالت توحش بوده اند،مردم را به داشتن عقائد و رفتار پاک دعوت کرده زرتشت بوده است....قوانینی آورده که اساس آنها امروز در قرن بیستم هم می توانند پیشوای اخلاقی یک ملت متمدن باشد.بدبختانه پس از حمله وحشیان مشرق ... در قسمت عمده آذربایجان اهالی زبان خود را فراموش نموده...

ترکی زبان بودن بعضی از قسمت های ایران باعث اشتباه برخی مردمان بی اطلاع شده،بدون اینکه این قبیل اشخاص قدری صفحات تاریخ را ورق زده از حقیقت مطلع شوند،فورا ادعا می کنند که این قوم ترک و هم نژاد ما هستند.ما در جواب این مدعیان باطل باید سوال کنیم آیا وقتی که مغول ها به ایران و آسیای صغیر حمله کردند تمام این نواحی خالی از سکنه بود و فقط قوم مغول زن و بچه خود را از مغولستان آورده و در آنجاها سکنی گزیدند

ابتدا باید این اصل را بدون بحث اساس قرار داد که ارانی خود را جزو افراد مطلع و فکور میداند و آنان که در مورد ترک زبان بودن منطقه ادعایی دارند را مدعیان باطل خطاب میکند. تکرار میشود که این ذهنییت در میان قشر مدعی روشنفکر هنوز شیوع دارد. برای مثال چندی پیش در رادیو یک انجمن ایرانی در جنوب سوِید مدعی ادبی چنین میگوید: حکومت مرکزی در اطراف خود ظفیلیهایی (میتوانندمثلا" کرد ها – ترکها باشند) جهت دفاع کشور در مقابل حملات وحشیها (میتوانندمثلا" اعراب – مغولها – باشند) داشت. جالب توجه این است که این انجمن دفاع از حقوق بشر را یکی از مواد اساسنامه خود ثبت کرده است.

نکته دیگری که فقط ارزش یک اشاره کوچک دارد این سوال ارانی ها است: تمام این نواحی خالی از سکنه بود و فقط قوم مغول زن و بچه خود را از مغولستان آورده و در آنجاها سکنی گزیدند. اگر این روشنفکران این حق را به ما نیز عنایت نمایند که سوال کنیم: تمام این نواحی خالی از سکنه بود و فقط قوم قبل از مغول زن و بچه خود را هندوستان/و یا هر کجا آبادی آورده و در آنجاها سکنی گزیدند؟ یا اینکه قبائل ماقبل قوم مغول مثل قارچ از زمین روییده بودند.

بعد ار این پیش درآمد به دو جزء تفکر ارانی و ارانیهای زمان و نژاد پرستی فارسی شایع هم در ایران و هم درخارج از ایران میپردازم.

عقائد و رفتار پاک دعوت کرده زرتشت و وحشیان مشرق: در این بخش چندین مورد از صدها قوانین زرتشت جهت روشنایی این عقیدهای پاک و پدیده وحشیان معرفی میشود. جهت این هدف از کتاب "اوستا" به تحریر جلیل دوستخواه جلد 2 بعنوان منشاء مراجعه استفاده میشود زیرا که ارانی و ارانیان، باسوادان و بیسوادان زمان هم، بعد از انقلاب و فاجعات حاکمیت فعلی باز پس گرایی کرده و به اوستا مراجعه میکنند، البته بدون اینکه کتاب اوستا را خوانده باشند. و اکثرا شاهد هستیم که، بیشتر مغازه ها نوشتار هایی مثل "پندار، گفتار و کردار نیک" عقاب اهورا مزدا و سایره را در فرمهای مختلف میفروشند که بسیاری از خانه ها را تزین کرده است.

۱- هیچ یک از مردمان نباید خود به تنهایی مرده ای را به دخمه برد. کسی که از این حکم سرپیچی کنند، جای این کس بی آب و گیاه ترین، تهیترین و خشکترین جای این زمین است که... این کس باید سی گام از آب و آتش دور باشد... ناگوار ترین خوراک و فرسوده ترین جامه به او بدهند... آنگاه او را در آنجا رها کنند که بزید تا به روزگار پیری یا فرسودگی یا فرتوتی برسد... سپس مزدا پرستان باید مردی توانا، زورمند و چیره دست را فرمان دهند تا بر سر کوه، پو ست از تن وی برکشد و سر از تن او برگیرد. آنگاه مردار او را نزد آزرمندترین مردار خور اهورا مزدا، نزد غرابان آزمند بفکنند...

. ۲- کسی که مردار انسان یا سگی را به خاک بسپارد و آن را بمدت شش ماه در نیاورد - جریمهء او "پانصد ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و پانصد ضربهء تازیانه با سروشو چرن" است. مجارات این کار دو برابر (یعنی هزار ضربهء تازیانه از هر نوع) است اگر مردار بمدت یک سال در خاک بماند. (این مجازات با زمان در خاک ماندن جسد ارتباط دارد)

۳- کسی که پیمان لفظی را بشکند – گناه او نزدیکترین خیشاوندان را بدهکار تاوانی "سیصد برابر" بهای آن پیمان. (چون در دین زرتشت - اهورا مزدا - شش نوع پیمان مختلف وجود داشت و پیمان لفظی سبکترین آنها است - پس مجازات شکستن پیمان مستحکمتر مجازات سنگینتری به بر داشت مثلا" ششصد یا هفتصد ... برابر). در بخش دوم مجازات این پیمانشکنیها با "سیصد ضربهء تازیانه" شروع شده تا هزار ضربهء تازیانه ادامه پیدا میکند)

۴ - هر گاه گروهی از مردمان در یک جا بر فرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم خوابیده باشند، دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا... ناگهان یکی بمیرد،... گند و پلیدی تا دهمین شخص را میآلاید ... (درجه آلایش به نسبت اهمییت شخص و موجود مرده کمتر یا زیادتر میشود. مثال، اگر سخن از سگ ولگرد یا خانگی باشد آلودگی کمتر یا بیشتر میشود....)

۵- درچه هنگامی میتوان آتش را به خانه ی که کسی در ان مرده است با آورد؟ در زمستان نه شب در تابستاند یک ماه... مجازات سرپیچی از این حکم دویست ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و دویست ضربهء تازیانه با سروشو چرن است

۶- مردی که همسری دارد برتر از کسی ست که همسری ندارد و پسرانی پدید نمیآورد، کسی که خانه دارد، برتر از کسی است که بی خانه است، کسی که دارایی دارد، برتر از کسی است که هیچ ندارد... و از میان دو کس، آن یک که خود را با گشت سیر کند، بیش از آن که چنین نکند، از منش نیک سرشار شود. گرسنه، مرده ایی بیش نیست. سیر به ارزش یک اسپرن، به ارزش یک گوسفند، به ارزش یک ورزاو، به ارزش یک آدمی بر گرسنه برتری دارد.

۷- هر گاه در خانه مزدا پرستان زن آبستنی پس از بار داری یک یا دو یا سه ... نه یا ده ماهه کودکی مرده بزاید، مزدا پرستان آن زن را باید کجا برند؟ در جایی که، در آن خانه زرتشتی که زمین ان بی آب و گیاهترین جا باشد... سی گام از آتش و سی گام از آب دور باشد .... نخستین خوراکی که به او میدهند "گمیز"(= پیشاب یا شاش گاو نر) آمیخته با خاکستر است تا که گور درون زهدان او شسته شود...تن و جامه خود را با " گمیز " (= پیشاب یا شاش گاو نر) و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود... بمدت نه شب باید تنها بماند سپس جامه خود را با " گمیز "بشوید و پاک کند. .

۸ - زمینی که بر آن سگان یا مردمان مرده باشند تا مدتی نباید کشت شود. مجازات سرپیچی از این حکم دویست ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و دویست ضربهء تازیانه با سروشو چرن است...

۹- ای اهورا مزدا پیکر مردگان را به کجا باید برد و در کجا گذشت؟ اهورا مزدا میگوید: بر فراز کوه، در جایی که همیشه سگان و پرندگان مردار خوار بسر برند...مزدا پرستان پاها و موهای مرده را با مفرغ و سنگ و سرب در زمین استوار کنند، مبادا که سگان و پرندگان مردا خوار استخوانها را بر گیرند و در آب یا در پای درختان بندازند... مجازات سرپیچی از این حکم دویست ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و دویست ضربهء تازیانه با سروشو چرن است... (توصیه میشود در مورد قوانین و شیوه های برخورد با مردگان به فرگرد هفت از صفحهء ۷۲۹ به بعد مراجعه کنید. احکام متعدد است ودر این مقاله هدف باز نویسی کتاب مذکور نیست. در مورد اهمیت سگان مگسان در این مراسمات چند کلی حکم وجود دارد)

۱۰- در مورد پاک کردن ظروفی که با مردار سگان یا مردمان در تماس بوده حکم چنین است که، این ظروف اگر زرین باشند ابتدا باید یک بار با "گمیز"، یک بار با خاک و یک بار با آب شسته شود، اگر سیمین باشند دو بار، اگر برنجی باشند سه بار، آهنین چهار، سنگین شش بار شسته شود

۱۱- نسو کشان (مرده کشان) بعد از نقل مکان دادن یک مردهء انسان یا سگ باید گیسو و تن خود را با یشاب گوسفند یا گاو نر بشو یند و پاک کنند، و با پیشاب مرد یا زنی که نزدیکترین کسان مرده بودند.

۱۲- مجازات کسی که انسانیت کرده و بر روی مرده جامه ای چرمی بیندازد که تا قوزک پا را بپوشاند ۴۰۰ ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و ۴۰۰ ضربهء تازیانه با سروشو چرن است، اگر تا ساق پا را بپوشاند ۶۰۰ ضربهء تازیانه از هر نوع آن است و ....

۱۳- در فرگرد سیزده از صفحهء ۸۰۱ به بعد از اهمیت و احکام در مورد یک سری از جانوران سخن آمده مثلا:

- مجازات کسی که خار پشتی را بکشد ۱۰۰۰ ضربه تازیانه با اسپههء اشترا و ۱۰۰۰ ضربهء تازیانه با سروشو چرن است.

- اگر کسی سگ آبی را بکشد مجازات سنگینی باید متحمل شود و بعلاوه او باید ۱۰۰۰۰ مار خزنده، ۱۰۰۰۰ مار سگنمار، ۱۰۰۰۰ سنگپشت، ۱۰۰۰۰ قورباغه و ۱۰۰۰۰ مور دانه کش را بکشد. (تصور کنید که ۱۰ نفر اشتباهی کردند و ۱۰ تا سگ آبی کشتند). شاید به همین دلیل درفرهنگ فارسی سرودن شعر "میازار موری که دانه کش است..." ضرورت داشت.

- مجازات زدن سگی که از سه نرینه مایه گرفته باشد۷۰۰ ضربهء تازیانه با اسپههء اشترا و ۷۰۰ ضربهء تازیانه با سروشو چرن است

۱۴- در مورد زن موارد زیادی ثبت شده است؛ در مورد زنی که در دوران خونریزی ماهانه است، در فردگرد ۱۶ بخش ۱ ذکر میشود :

- باید راه او را از هر گونه گل و بوته پاک کرد، و در جایی که او باید بماند خاک خشک بر زمین بپاشند و برای او ساختمانی بر پای دارند که همچند یک دوم، یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم بلندی خانه، از خانه بلندتر باشد تا مبادا نگاه او بر آتش بیفتد،

- و او را ۱۵ گام دور از آتش، ۱۵ گام دور ازآب، ۱۵ گام دور از دسته های برسم مخصوص آیین، ۳ گام دور از اشون نگاه داشت

-کسی که به چنین زنی خوراک میدهد باید سه گام از او دور با یستد

- و خوراک را در ظرفهای برنجین یا سربین یا فلزی کم بهای دیگر بدهد

- و تنها به اندازه ۲ دینار نان و به اندازه ۱ دینار شیربا تا مبادا نیرو بگیرد

- باید سه گودال در زمین بکنند و بر سر دو گودال زن دشتان را با "گمیز"(= پیشاب یا شاش گاو نر) و بر سر سومین گودال با آب بشویند.

اینها فقط چند نمونه از صدها احکام دین زرتشت است..

با این احکامی که صادر شده است جای سوال از ارانیهای زمان این است که، از کدام عقائد و رفتار پاکی دین زرتشت سخن گفته و کدام اخلاقیات را به هیئت جامعه بشر اهدا کرده است؟

آیا جای سوال نیست که پرسیده شود، چه انسانهایی نیاز دارند که مغول، عرب، ترک و دیگران را وحشی خطاب کنند؟

تا چندین هزار سال دیگر در رویای مزخرفات پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک لول زده و مرده پرستی کرده و با آرزوها زندگی کرد؟

تا چندین هزار سال دیگر باید اعراب را سوسمار خور، مغول را وحشی، ترک را خر خطاب کرد و خود را بهتر از دیگران دانست؟ در حالی که مثالهای بالایی زبان گویا و فقط چند نمونه از آن مدنیت انسانهای مدنی و متمدن است. شاید نوشیدن ادرار گاو نر مخلوت با خاکستر و یا شست شو زن با ادرار گاو نر از مدنیت و تمدن والاتربشری محسوب میشد وفقط مغول ها وحشی بودند و عربها سوسمار خور و ترکها خر بودند؟!

ما به توصیۀ ارانی گوش کرده ونه صفحات تاریخ را، بلکه صفحات کتاب مقدس، که منشأ اصلی و راهنمای انسان جهت رشد فکری و فرهنگی برای رسیدن به تمدن و فرهنگ والاتر از مغولها است، را ورق زدیم. ما صفحات تاریخ، که پر از آرزوها و تا حدی سرشار از مزخرفات است، را نیز ورق خواهیم زد و تقدس تاریخی ملتی که مدنییت را به جهانیاین ارمغان آوردند را هر چند کوتاه معرفی خواهیم کرد.