Donnerstag, 9. April 2015

ناگفته هايي از احمد كسروي:چنگيز تيمورلو

ناگفته هايي از احمد كسروي
 
http://sht.arzublog.com/post-16305.html
سيد احمد كسروي از سيدهاي شجره دار است.اين سيد مهاجر در سال ۱۲۶۹ هجري الشمسي در تبريز به دنيا آمد.از دوران جواني معتاد به ترياك بوده است.كسروي در كتاب ،زندگي من ،در صفهات ۴۴۶ و ۴۴۷ به معتاد بودن خود اعتراف ميكند.حتي نوشته است كه با ملك الشعراي بهار باهم خيلي ترياك كشيده اند.
در سال ۱۲۸۹ خوانواده كسروي به بيماري تيفوس دچار شد و مادرش از دنيا رفت وليكن احمد دچار كمخوني شده و چشمهايش كم سو گرديد و دندانهايش پوسيد و موهايش ريخت و دچار سؤ هاضمه شد.
در سال ۱۲۹۳ در تبريز به مدرسه موريال اسكول آمريكاييان رفت و در آنجا توسط معلم آمريكايي به خدمت سازمان اطلاعات و جاسوسي آمريكا درآمد و در قالب ماموريتهاي محول شده به وي براي جمع آوري اخبار و اطلاعات به باكو،تفليس،عشق آباد رفت و مطالبي كه در مورد بولشويكهاي روس جمع كرده بود به معلم آمريكايي خود داد.
خيانت كسروي به شيخ محمد خياباني :
كسروي با سرگرد ادموند (رييس اداره سياسي بريتانيا در تبريز) ديدار كرده و قرار ميشود كه از حركات شيخ محمد خياباني و دموكراتها اطلاعاتي به وي بدهد.در اين ميان مخبر السلطنه نيز از تهران به كسروي خبري ميفرستد كه اگر در فرو نشاندن قيام خياباني تلاش كند ،در آينده پست و مقام خوبي به او خواهد داد.كسروي نيز در قالب اينكه تاريخ مينويسد مكارانه به خياباني نزديك شده و مسائلي را كه بدست مي آورد به سرگرد ادموند و مخبر السلطنه ميفروشد.كسروي براي ثابت كردن چاپلوسي و آدم فروشي خودش در پيش اربابان (خارجيان و حكومت مركزي)…اقدام به ايجاد تفرقه در بين دموكراتها ميكند و در مقابل خياباني ،شاخه تنقيديون را درست كرده و به مخالفت با خيياباني ميپردازد.در گير و دار اين مساله جاسوس بودن كسروي فاش ميشود و انقلابيون تبريز دار و دسته خائن كسروي را دستگير ميكنند ولي سيد احمد لباس زن پوشيده و چادر به سر ميكند و به سائين قالا فرار ميكند ،با كمكهاي مخبر السلطنه به تهران ميرود.در سال ۱۲۹۹ كه قيام خياباني شكست ميخورد و شيخ محمد خياباني شهيد ميشود ،به پاس خدماتي كه كسروي در شكست دادن انقلابيون كرده بود به رياست دادگاه استيناف تبريز منصوب ميشود .مردم تبريز كه خائن و چاپلوس بودن ايشانرا ميدانستند شروع به اذيت كسروي ميكنند و سيد دوام نياورده و ۳ هفته بعد پست و مقام خود را ول كرده و به مازندران ميرود.
اكثر كتابهاي كسروي  موضوعاتي است كه اربابانش در مورد تحريف آنها به سيد دستور داده بودند و به خاطر آن اشتباهات و تناقضات زيادي دارند.در مقاله اي كه در روزنامه حبل المتين سوريه به چاپ رسانده است ،مردم آذربايجان را تورك ميداند ولي بعدا فارس و آذري ميداند.(كتاب كسروي در پيرامون ادبيات ..چاپ تهران سال ۱۳۶۵ صفحه :۱۴۶).
كسروي در نوشته هايش ،معترضين را مخالفان اسلام مينامد وليكن در جاي ديگري اسلام را ديني ميداند كه تاريخ مصرف آن تمام شده است.
ادعاهاي پيامبري سيد احمد كسروي :
كسروي در نوشته هايش از آوردن دين جديد سخن ميگويد .كتابي تحت عنوان ورجاوند بنياد نوشته است.(ورجاوند بنياد دو كلمه ساخته كسروي است كه به معناي كتاب مقدس ميباشد).و اين كتاب را به ياران خود تحت عنوان كتاب ديني ميدهد و ميگويد كه اين كتاب بنا به خواست خدا نوشته شده است و ائين خدا هست و جانشين دين اسلام ميباشد.
ادعاي پيامبري سيد كسروي دقيقا همزمان با ترويج وهابيت در عربستان است كه كشورهاي غربي پشتيبانان اصلي و برنامه ريزان اين مسائل بودند.
مراسم سوزاندن كتاب توسط كسروي و دوستانش :
يكي از شاخصه هاي مهم شونيزم فارس ،سوزاندن كتابهاي غير فارسي و از بين بردن فرهنگ غير فارسها است.كسروي و دوستانش (محمد علي فروغي ،سيد حسن تقيزاده )مراسمي ترتيب داده و كتاب ميسوزاندند .خود كسروي در اين باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مينويسد : …. آري ما كتاب ميسوزانيم ،آن كتابها آذربايجان را تورك مينامد و كتابهاي ديگر كه به عربي نوشته شده اند و به خدا نسبت داده ميشوند.(كتاب پژوهشگران معاصر ايران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱)..

ماجراهاي سيد كسروي و شيخ خزعل :
زماني كه حكومت عوبستان الاهواز در دست شيخ خزعل بود .رضا پالاني (پهلوي)…قبل از لشكر كشي به آنجا و كشتار ملت عرب ،كسروي را به عنوان جاسوس به الاهواز ميفرستد.وليكن شيخ خزعل از جاسوس بودن كسروي مطلع ميشود و كسروي به ناچار به خفاجيه (سوسنگرد) فرار ميكند.به هنگام ورود ارتش به الاهواز كسروي يك سخنراني كرده و رضا پالاني را اعلي حضرت شاهنشاه پهلوي سردار نامدار تاريخ ايران خطاب ميكند.بعد از آن كسروي رييس عدليه آن منطقه منصوب ميشود.هفته بعد طي مقاله اي مينويسد : ما بايد شب تا صبح در حمد و ثناي شاهنشاه پهلوي باشيم و او را دعا كنيم.(البته اين نوع چاپلوسي را از شاهنامه ياد گرفته بود).
:
سخنان كسروي در مورد شاعران:
سيد احمد در مورد شاعر بزرگ تورك مولوي ،ميگويد كه : كتابهاي مولوي مايه ضلالت و گمراهي است و سعدي را زن صفت و حافظ را ديوانه معرفي كرده است.
نظرات ساير نويسندگان و دانشمندان در مورد كسروي :
سعيد نفيسي مينويسد كه : كسروي افكاري داشت كه از جاهاي ديگر به او تلقين ميشد و كسروي نيز آن افكار را به صورت مغرضانه و غير علمي به صورت كتاب و مقاله درمي آورد.
جلال آل احمد مينويسد:كسروي روشنفكر نبود و حتي در مقابل روشنفكران ايستادگي ميكرد.
حبيب يغمايي از نويسندگان هم عصر كسروي مينويسد :به نظر من كسروي از ازادي كه شاه به او داده است استفاده كرده و به اقوام ناسزا مينويسد و اهل فن نيست و دچار اشتباهات فراواني ميشود.
وزير معارف زمان شاه در طي نامه خصوصي به شاه نوشته است :كسروي با كمال بيشرمي و بدون مجوز منطقي و اخلاقي با عبارات كج و نادرست ،ملت را در نزد خرده بينان دنيا رسوا ميكند.
نمونه اي از تحريفات كسروي :
سيد كسروي با همدستي فارس صفتي به نام علي دشتي اقدام به تهيه شجره نامه براي رضا پالاني(پهلوي) كردند كه بعدها توسط علي دشتي به رضا تقديم شد.
سيد كسروي با همدستي محمد علي فروغي(۱ ) ،طرح ساخت قبري براي فردوسي را تهيه كردند  كه به شكل قبر كوروش بود و نقشه اين بود كه بعدا ادعا كنند كه اين قبر قديمي هست و ما فقط آنرا تعمير كرديم..
مرگ سيد كسروي :
بعد از تبعيد رضا پالاني ،ديگر تاريخ مصرف كسروي نيز تمام شده بود و حكومت هم اهميتي به او نميداد .در ارديبهشت سال ۱۳۲۴ نواب صفوي به كسروي تيراندازي كرد ولي سيد مجروح شد و فرار كرد.در ۲۰ اسفند همان سال ۱۳۲۴ كسروي به همره منشي خود حدادپور در سالن دادگاه به دست دو برادر به نامهاي علي و حسين امامي ،با ضربات چاقو كشته شدند.
قبر كسروي كجاست ?
كسروي جاسوس و مكار مثل فردوسي به قبرستان شهر راه داده نشد  و به همراه منشي كشته شده خود در شمال شهر تهران در گلاب دره شمران گودالي حفر كرده و دفن كردند.

چنگيز تيمورلو

منابع :
كتاب زندگاني من ،نوشته احمد كسروي ،چاپ باهماد آزادگان
كسروي در دايره المعارف فارسي ،غلامحسين صائب جلد ۲ بخش ۱
تاريخچه باهماد آزادگان ،يسماعيل واعظ پور
در خدمت و خيانت روشنفكران ،جلال آل احمد
از ضيا تا بختيار ،مسعود بهنودي،چاپ جاويدان .سال ۱۳۷۱ ،صفحات ۱۳۹،۴۴۵،۴۴۶،۴۴۷
۱،در مورد محمد علي فروغي در سلسله مقالات بعدي توضيهات زيادي داده خواهد شد.