Dienstag, 25. September 2012

تاریخ آزربایجان>>نامه ای به طراح تضریب ایران- پاسخ به مقاله ایرج دریایی :نامه به طراح تقسیم

نامه ای به طراح تضریب ایران- پاسخ به مقاله ایرج دریایی :نامه به طراح تقسیم

نجار پیری بود که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که می خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد.
کار فرما از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار  پیرخواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد. نجار پیر قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.
وقتی کار به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه را به نجار داد و گفت: این خانه متعلق به توست. این هدیه ای است از طرف من برای تو.
نجار یکه خورد. مایه تاسف بود! اگر می دانست که خانه ای برای خودش می سازد. حتما کارش را به گونه ای دیگر انجام می داد..........این خانه ایست که شماها آخر عمری برای خود ساختید بنام...ایران بزرگ آریایی.........
 جناب آقای تورج دریایی عزیر ٬مورخ و نویسنده کتاب ایران ساسانی ٬شاید بهتر باشد بعنوان یک روزنامه نگا ر به شمایی که خود را مورخ معرفی میکنید و در مقاله نامه ای به طراح تقسیم ایران٬همانند جنگسالاران گذشته می بیرد و می زنید و فتوا میدهید.سخنی بگویم.به علت گسستگی مطالب شما سعی در تجمیع موضوع و جوابیه به صورت بخشی را دارم.درک سطحی حضرتعالی از مساله آذربایجان و ترکان موجود در فضای کنونی ایران را ناشی از تعصب شدید شما و استفاده ابزاری از علم و تاریخ جهت صیانت از منافع برخی بوده است.استفاده از ادبیات عوام همانند اینکه رهبری جمهوری اسلامی و یا عده ای زیادی از منصبداران حکومتی ترکند و حال اینکه قریب به کثیر نیستند نشان از مستسل شدن در بیان حقانیت حقوق ملیتی هست.ایده ای که تمامی آسیا را تحت قلمرو ایران بزرگ میداند و لیکن استفاده از نام آذربایجان را حرام و پرداختن بدان را مبارزه با وطن میداند.ایده ای که همانند بلندگوی جمهوری اسلامی به بیان همان مواضع از تریبون آزادی ای که در آمریکا صاحب آن است میپردازد.شمایی که از حقوق اکراد و آسوریها در آذربایجان حمایت میکنید چرا از حقوق ترکان در این محدود ه ایران حمایتی نمی نمایید.چرا تا کنون سکوت کرده بودید تا اینکه یک کنگرسمن آمریکایی لب به سخن گشود داد و بیدا به راه انداختید.حمایت و یا عدم حمایت آمریکا بطلان و یا تایید ی بر حقانیت اصول اولیه خواسته شده در حرکت آذربایجان نیست و نمیتوان به صرف ای وای آمریکا حمایت کرد و پولها را سرازیر شد ٬ابزاری جهت سرکوب اصولی باشد که سالهاست توسط افرادی مثل شما لگد مال شده است.و اما اشارات به سخنان عجولانه شما:

در مورد نام آذربایجان٬زبان ترکی و ملیت ترک:
-        حدود و مرزهای جغرافيايی سرزمين آذربايجان از ديرباز طبق اسناد باقی مانده آشوری، ايلامی، بابلی و...کاملا قابل اثبات است. طبق اين اسناد حدود اين سرزمين از جنوب کوههای قفقاز تا سرزمين کاسسی ها بوده است.ا م.اف.دياکونوف در کتاب "تاريخ ماد" خود این گونه نتيجه گيری ميکند که سرزمين تحت حاکميت آتروپات زمان حمله اسکندر کبير و بعدها حکومت جانشینا نش یعنی سلوکی ها درست منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و اين سرزمين بعدها آذربايگان ناميده شد.
طبق اسناد قديمی عربی مانند دربندنامه چاپ تفلیس در سال ۱۸۹۸، در صدر اسلام حدود جغرافيايی آتروپات از شهر دربند در داغستان امروزی(قفقاز شمالی) تا جنوب استان همدان امروزی بود.
بلعمی از وزرای عهد سامانیان كه كتاب تاریخ طبری را ترجمه و تخلیص كرده است، در مورد حدود آذربایجان چنین می‌نویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان(زنجان) بیرون شوند و آخرش به دربند خزران(داغستان) و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راه‌ها به آخر آذربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.»
دکتر رحیم رئیس‌ نیا نویسنده و محقق بزرگ آذربایجانی در كتاب  ارزشمند"‌آذربایجان در سیر تاریخ ایـران"، به نقشه‌ای اشاره كرده است كه شریف ادریسی  جغرافی‌دان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال ۵۴۹ ق كشیده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشه‌ای كه كشیده، اراضی میان كوه‌های قفقاز و كورا- را – شروان – "‌آدری آذربایجان" (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس(آراز) و كر را "‌بقیه آردی آذربایجان" و آذربایجان كنونی ایران را ((‌بلاد آذربایجان)) نامیده است.البته در برخی منابع بسیار مهم نیز در مورد حدود آذربایجان توضیح داده شده است که به چند نمونه اشاره مینماییم:

  1. آمار مالی و نظامی در ایران در سال 1128 ه.ق. و یا تفضیل عساکر فیروزی ماثر  شاه سلطان حسین صفوی از میرزا محمد حسین مستوفی .به کوشش محمد تقی دانش پژوه.مجله فرهنگ ایران زمین.جلد بیستم.تهران.1353.ص39
در این منبع به برخی موارد زیر برمیخوریم:
الف-ساحل دویم در سرزمین ایران کناره دریای قلزم است که از سمتی ملک روس و از سمتی ملک ایران است که در باب الابواب نیر گویند از اعمال آذربایجان و انتهای او مشهد سر که از اعمال  مازندران است و ساحل قلزم از کناره سه بیگلر بیگی نشین است:
چنانچه او از آذربایجان دربند و بادکوبه(باکو) و سالیان دویم از گیلان زمین,....ص404
ب-اما خلقت آذربایجان تابه اهل روم بودند رای برخی از اهل تاریخ ان است که اصل آنها ترکمان است قریب العهداند که شامل ایران شده و به مذهب تشیع داخل گردیده اند مگر قلیلی از اهل شروان وشماخی که به دستور از اهل تسن اند.ص 404-405
ج-اما سرحد مملکت روم از جانب آذربایجان  جماعه{جماعتی}از قجر افشار را در ارومی و ایروان جا داده اند.ص 406
اشاره به سکونت ترکان افشار و قاجار در ایروان:
طایفه دوم از جمله ترکان قاجار و قجراند که اعاظم این طایفه در استر آباد(گرگان) و ایروان و مرو شاهجهان می باشند.ص 413
د:آذربایجان از تبریز و مراغه تا شیروان و دربند و سالیان تمام و کمال سه صد هزار تومان مالیات و صادر که بیست و چهار لک روبیه میشود.نصف بابت مالیات نقدی به خزانه پادشاهی داخل میشود ونصف در ملک خرج میشود.ص
420

منبع دوم:
میرزا علینقی مشیر لشکر نایینی ,ماآثر الصدریه,در دفتر تاریخ:مجموعه اسناد و مدارک تاریخی به کوشش:ایرج افشار تهران,بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار(1380)ص 55-133 تاریخ رساله 1274 ص 88
رساله فوق در تمجید از صدر اعظم ها و شاهان بی کفایت قجریست و تقبیح مخالفان آنان میباشد:
-تا به حال به لطایف حیل چند ولایت آذربایجان را به ان دولت{روسیه} واگذار و هشت کرور وجه نقد از خزانه سلطانی داده یک کرور نیز بر ذمه قبول نمودند....ص 60
منبع سوم:
میرزافضل الله شیرازی ,تاریخ ذوالقرنین,تصحیح و تحقیق :ناصر افشارفر.تهران :وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی,سازمان چاپ وانتشارات:کتابخانه و موزه اسناد مجلس شورای اسلامی-1380-جلد اول
الف-شهرهای مشهور این شانزده ایالت از آذربایجان,تبریز و اردبیل و خلخال و مراغه و خوی و ارومی و ایروان و شوش و گنجه و نخجوان است.ص 14
ب:اهلش{ایران}جمعا داخل طبقه اسلام مگر ارامنه گرجستان و آذربایجان و قلیلی از طوایف مجوس یزد و کرمان.ص 16
ج:و در ازا آن همه زحمات ایالت وسیع المساحت آذربایجان را از قاپلان کوه تا دربند به عهده اهتمام ولیعهد دوران محول و احکام قضا به امضای صاحبقران قضا امضا مسجل آمد.ص 230
د:این معنی محقق است که جماعت بد  عاقبت روسیه از روزی که پای به خاک گرجستان و حدود آذر بایجان نهادند هیچ یک از ولایات را به ضرب و زور نگشادند.شهر تفلیس را گرگین خان والی-از قراری که ذکر شد در گشود و ایشپخدر ولایت گنجه را به سبب حرام زادگی نصیب بیگ شمس الدینلو و ارامنه آنجا مفتوح نمودند.قلعه شوشی را به سبب خرافت  ابراهیم خلیل خان جوانشیر تصرف نمودند و هریک از ولایات آن طرف رود ارس را به نهجی که ایراد می گردد به حیله و تزویر به دست آور{د} ند.ص 257
منبع چهارم:
میرزا محمد صادق موسوی نامی اصفهانی ,تاریخ گیتی گشا,با دو ذیل آن و مقدمه:سعید نفیسی(تهران:اقبال 1366 چاپ سوم)صحفه :430
:رود ارس که از مشاهیر رودهای کبیر است و در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر و باب الابواب بلاد  و الکای مذکور آنچه در ماورای رود مذبور واقع گردیده است مشهور به ولایات ان طرف آب که غرض از آن شیروانات و سالیان و بادکوبه و قبه و شاپوران و دربند و باب الابواب {است} ص110
منبع پنجم:
احمد بن ابی یعقوب,البلدان ترجمه:محمد ابراهیم آیتی .تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب
-پس هر کس اهنگ آذربایجان کند از زنجان بیرون رود و چهار منزل تا شهر اردبیل رهسپار گردد و وارد اردبیل نخستین شهریست که از شهرهای آذربایجان می بیند و از اردبیل تا "برزند" از  استانهای آذربایجان سه روز راه است و از "برزند"تا شهر ورثان از استانهای آذربایجان و از ورثان و از "ییلقان" تا شهر مراغه که مرکز آذربایجان بالاست و استانهای آذربایجان عبارت است از:اردبیل.برزند.برذعه.شیز.سراب.مرند.تبریز.میانه.ارومیه.خوی و سلماس.ص46
در دوران هزار ساله بعد از اتمام حاکميت اعراب، آذربايجان بعنوان يک مملکت خودگردان و مستقل در ترکيب امپراتوری های تورک غزنوی، سلجوقی، اتابکان آذربايجان، ايلخانيان، قاراقويونلو و آغ قويونلو ها، صفويه، افشار و قاجار بود. آذربايجان در بخشهای طولانی از اين دوران، مثلا دوران ايلخانيان، قارا قويونلوها و آق قويونلوها، صفويان تا زمان شاه عباس کبير و قاجار، خود مرکز قدرت بود و بر ساير قسمتهای اين امپراتوری ها حاکميت داشت.
اولين اثری که به يک زبان اروپايی در باره اراضی جغرافيايی آذربايجان نوشته شده است کتابی است به زبان روسی که توسط سرهنگ دی.بورناسف نوشته شده است.این کتاب با عنوان اوضاع سیاسی ولایات در سال ۱۷۹۳ در روسيه چاپ شده است. اين کتاب که قبل از اشغال مناطق شمالی آذربايجان توسط روسها چاپ شده است. در صفحه ۴ اين کتاب آمده است :" در وضعيت امروزی اراضی آذربايجان، از شمال که شروع کنيم به گرجستان چسبيده و در آنجا مناطق به روسیه راه دارد، در سمت مشرق به دريای خزر و ولايت گيلان ختم ميشود و در مسافتی نيم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم ميشود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است."
اسناد ذکر شده نشان ميدهد که تا اواخر قرن ۱۸ ميلادی هيچ تغيير اساسی در مرزهای جغرافيايی و ائتنيکی آذربايجان بوجود نيامده بود ولی بعد از جداشدن قفقاز از موطن اصلی خود ایران و الحاق ننگین آن به روسها توسط شاهان خائن قاجار در سال ۱۸۲۴ به مرور زمان تغييرات زيادی درآن حاصل میشود..
در باره ريشه شناسي نام آزربايجان روايات مردمي چندي موجودند. يكي از جالبترين آنها را محمد خلف تبريزي در اثر خويش برهان قاطع ثبت كرده است. اين روايت داراي عناصر زباني است كه آن را بسيار كهن مي نماياند، از جمله ذكر "آغور" به جاي "اوغوز" و كاربرد پسوند جمع توركي قديم "-ان ": "...... گويند وقتيکه آغور [اوغوز خان آن ولايت گرفت، صحرا و مرغزار اوجان - که يکي از محال ولايت آذربايجان است-  او را خوش آمد و فرمود که هر يک از مردم او يک دامن خاک بياورند و آنجا بريزند؛ و خود به نفس خود يک دامن خاک آورد و بريخت. تمامت لشگر و مردم هر يک دامني خاک بياوردند و بريختند. پشته اي عظيم برهم رسيد، نام آن پشته را آذربايگان کرد... چه آذر به لغت ترکي به معني بلند است و بايگان به معني بزرگان و محتشمان؛ و آنجا را با آن مشهور گردانيد.". در كتاب فرهنگ رشيدي تاليف رشيد الّدين متوفّاي نيز نقل ميشود اوغوز خاقان از شروان بر خاست و به اران رفت و از آنجا آمد به مغان، به اوجان آمد و در آنجا ساكن شد. نام اين مناطق را آذربايجان گذاشت".در کتاب آدربایجان ایران و قفقاز محقق ارجمند و پرتلاش آقای پرویز زارع شاهمرسی وجه تسمیه آذربایجان را به خوبی حلاجی و عیان میکند. در تركي قديم پسوند جمعي به شكل "-ه ن- " ويا "-ان- " موجود بوده است. مثلا در تركي قديم كلمه "ار " به شكل "اره ن " (مردان، جوانمردان با استفاده از اين پسوند جمع بسته شده است. محتمل است نام بعضي از اقوام نيز با استفاده از اين پسوند جمع بسته شده باشد، مانند "آزان" به معني آزها (از قوم آز) و "خازاران" به معني خزرها (نام محله اي در شهر اورومي که امروز فلکه بازارباش یا میدان جانبازان نامیده میشود.). عده اي كلمات "خيزان" و "اوغلان" در زبان توركي را نيز جمع با پسوند "ان" كلمات "خيز" (قيز) و "اوغول" دانسته اند. در روايت برهان قاطع نيز "بايگان"، احتمالا فرم جمع قديمي كلمه "بيگ-به يگ"به معني امرا و بزرگان ويا "باي " به معني ثروتمند و غني که امروزه نیز وارد فارسی شده و کاربرد هم دارد) است. با اين فرض ميتوان چنين استنتاج كرد كه يا كلمه "به يگ" نخست به شكل "به يگه ن " جمع بسته شده و سپس در اثر آنالوژي با فرم جمع "بايان "، به "بايگان " تبديل گرديده است؛ و يا كلمه "باي " نخست به شكل "بايان" جمع بسته شده و سپس با فرم جمع "به يگه "، به "بايگان" تبديل شده است.
ب- "آذر" به معني بلند در اين روايت، احتمالا مخفف و محرف "اوجايئر " به معني جاي بلند و يا فرم ديگري از "اوزه ر " توركي به معني قسمت فوقاني و روئين و بالائي است (اوزه در توركي باستان به معني فوقاني و مرتفع است).  تبديل صداي "ج" به "ز" (و "چ" به "س") در برخي از لهجه هاي توركي مانند تبديل "بنزه مك" به "بنجه مك" در بعضي لهجه هاي توركي آزربايجان، "جول" قاراچاي به "زول" در توركي بالكار (به معني راه) و تبديل "اجل" عربي به "ازل" در توركي قازان مشاهده شده است.
ج- يكي ديگر از نشانه هاي قدمت اين روايت، ذكر فرم آغور (اوقور) باستاني به جاي اوغوز متاخر است. تبديل "ر" اصلي آلتائيك به "ز" (تور-توزاق، يور-يوز، .) در زبان توركي پديده اي نو و مربوط به هزاره اخير است، "ر" اصلي كه در توركي به "ز" تغيير يافته، در زبانهاي چوواش و مجاري همچنان حفظ شده است..
ذال معجمه، الف ممدود و هويت ملي: در خط و زبان توركي معاصر حرف و صداي "ذ" (ذال معجمه) وجود ندارد. عده اي بدين سبب و نيز به منظور تاكيد بر ريشه شناسي توركي نام آزربايجان و هويت توركي اش، بر نگارش اين نام به شكل "آزربايجان" تاكيد دارند (علاوه بر نگارش، تلفظ نام آزربايجان به دو زبان توركي و فارسي نيز متفاوت است. حرف اول اين نام به توركي كه در آن صداي "آ" ممدود و يا بلند وجود ندارد، با الف كوتاه و به فارسي كه داراي صداي الف كوتاه نيست، با "آ" ي بلند و يا ممدود  ادا مي شود.

عده اي نام "آزر" را مركب از دو بخش "آز" و "ار" دانسته اند. در شماري از متون تاريخي پيش و پس از اسلام به اقوامي بنام "آز" و اسامي مشابه آن اشاراتي شده است. از جمله در سنگ نوشته هاي گوک تورك  ها. نوشته هاي تورفان، جامع التواريخ(رشیدالدین فضل الله همدانی-بانی ربع رشیدی تبریز)، مروج الذهب (مسعودی مورخ عرب)، المسالك و الممالك (ابن خردادبه)، سفرنامه ابن بطوطه مراکشی، ديوان الغات الترك  ملامحمود کاشغری (به شكل "آز كيشي"، يعني انسان آزي یا اهل سرزمین آزها)، كتاب دده قورقود هنوز آشكار نشده است اين گروههاي متعدد قومي یکی هستند . همچنين در منشا تباري اين اقوام نيز مباحثه وجود دارد. در تاريخ و روزگار معاصر در ميان ملل ترك نيز به اقوام و تيره ها و در محل سكونت و حاكميت اين اقوام در ناحيه بسيار وسيعي در اوراسيا به نامهاي جغرافيائي بيشماري مي توان برخورد كه در نام خود عنصر "آز" و مشابه آنرا داشته باشند. يكي از اين اقوام آلتائيك در پيرامون درياي خزر بنام آز، آس، آسي (آسيانيها، آسيناها، و آلانها)، ياز (در زبانهاي اسلاوي) است. اين طائفه پروتوتورك در طول تاريخ خود با اقوام اسلاويان روابط نزديك انساني داشته كه خود را از جمله به شكل ازدواج مخصوصا ميان رهبران و روساي طوائف دو طرف جلوه گر ميساخته است. گروهي طائفه ياز -ياس - يازيق  را كه در نواحي مولدواي و اوكراين فعلي در اروپای شرقی و در نزدیکی ترکان گاگاووز(گاگاو+از) مي زيسته و بر اقوام اسلاويان آن منطقه و اروپاي(ار+یوپا) شرقي حكم مي رانده اند و از اجداد مجاريان بشمار ميروند را نيز منسوب به همين طائفه پروتوتورك "آز" دانسته اند. عده اي از محققين قوم قيرقيز را نيز منسوب به قوم آز دانسته و نام قيرقيز را به شكل "قيريق+آز" (چهل آز) تقطيع كرده اند.البته به قرقیز ها چهل تیر نیز گفته میشود به علت افسانه ای که در آن هر وقت یک کودک قرقیزی متولد میشد چهل تیر کمان رها میکردند. در سنگ نوشته هاي تون يوقوق، آزها وابسته به اقوام ترك، تورگيش و قيرقيزها شمرده شده اند. در اين سنگ نوشته ها علاوه بر تركيب "آز بودون " قوم آز، مملكت آز، حتي تركيبي عينا به شكل " آز اري به معني "انسان منسوب به قوم آز" وجود دارد.
طبق معتقدان اين تئوري، آذر كه نام آذربايجان از آن ماخوذ است نام حكومت ايلي و دولت قومي تورك در منطقه شمال غرب ايران، جنوب قفقاز و شرق كشور تركيه بوده كه قرنها پيش از ميلاد مسيح بر بسياري از اقوام و قبايل ديگر آن منطقه از جمله بر اوزها حكومت ميكرده است. پانصد سال پس از سقوط دولت آزان، در اين نواحي دولت ميديها تشكيل شده است. در عهد عتيق در آزربايجان و نواحي دور و نزديك ديگر در آسيا به نامهاي جغرافي به شكل آزار مي توان برخورد كرد. از جمله شهر "آراز" بين اورميه و كركوك در عراق کنونی .ناحيه "آزار" در ايروان یا چوخورسعد . معبد "آزاري" در جنوب ماد (قرن اول) ...عده اي نامهاي ارس (آر+از)، سلماس (سالم+از) حتي آسيا را با نام اين قوم مربوط دانسته اند(آس+یوآ). نام طائفه "آز" در زبان مونقولي به شكل آزوت و در متون فارسي به شكل "آزان" جمع بسته شده ، هرچند امکان دارد كه اين شكل فرس نبوده و جمع كلمه "آز" با استفاده از پسوند جمعساز تركي باستاني "-ان" بوده باشد در منابع عربي از زبان اين قوم بنام "الاذيه" (منسوب به قوم آز) و يا "الاذريه"ياد شده است. بنابراين، ظن عده اي كه فرم "آذري" را مخفف كلمه آذربايجان دانسته اند، كاملا نادرست است. "آذري" مخفف نام آذربايجان نيست، "ي" آخر كلمه "آذري"، ياي نسبت بوده و "آذري" در زبانهاي فارسي و عربي بيگمان به معني "منسوب به آذر" است.
در این مورد شده است.لویی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی مینویسد:
«اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آذربایجان تحمیل کرده اند نادرست است و نمی تواند واقعیت داشته باشد.بلکه منطقی است گفته شود که با آمدن ترکان مهاجر ساکنان بومی تقویت شدند.»‎۱
حتی در داستان گیل گمیش» او از آذربایجان رد شده و به خزر میرود و از دریاچه ارومیه و کوههایش یاد میکند»۲
.«البته محمد شهرستانی پدر زرتشت را ازآذربایجان و مادرش (دوغدو) را از ری میداند.»۳

این هم نشان از نام آذربایجان و سنخیت نام ترکی مادر زرتشت با محل میباشد.
در کتاب آثار البلاد و الخبار والعباد ذکريا بن محمد بن محمود المکموني القزويني آمده است:« زرتشت از آذربايجان بود و چندي از مردم کناره گرفت و در کوه سبلان به سر برد و از آنجا کتابي آورد.»۴

روشن خیاوی در مصاحبه ای که با مرحوم دکتر هشترودی انجام میدهد از او در مورد زبان  ترکی آذربایجانی میپرسد:«مسله زبان یک فرضیه علمی نییست که اگر به اثبات نرسد کنارش بگدارند......اما زبانی که با انتشار رساله(آذری )کسروی بر زبانها افتاد داستان دیگری دارد...من فقط این را میدانم و خبر دارم که کسروی در اواخر عمرش از این نظر برگشته است و عده ای گفتند پشیمان شده است و برگشته است و در جایی نیز ثبت کرده است.»۵

عده اي نام "آزر" را با قوم توركي "خز ر" مرتبط دانسته اند. نمونه متاخر جالبي از اين دست، شاعر ملي و بزرگ مردمان تركمن مختوم قلی فراغی است كه در اشعار خويش از آزربايجان به شكل "خزه ربايجان" نام برده است. وي ميگويد: "من گزميشه م ائيران`ي، خزه ربايجان`ي". در فولكلور تركمني نيز از آزربايجان به شكل خزربجان و خزيربيجان ياد مي شود. از اين نمونه ها ارتباط نام آزربايجان با توركهاي باستاني خزه ر استنباط مي شود. علاوه بر اين، برخي از محققين، بر اين اعتقادند كه گاسپي و خزر هر دو نام يک واحد ائتنيك هستند که در سواحل شمال و شمال غربی دريايی که در زبانهاي گوناگون نامهای آنها را به خود گرفته، زندگی می کرده اند. اين محققين گاسپی و خزر هر دو را از ريشه گاس، خاس، خاز فوق الذكر دانسته و بر آنند که اين دو نام با افزوده شدن دو علامت جمع "پی" ايلامي و "ار" توركي به دو صورت مذکور در آمده اند. برخي از محققين نام "خيزير" پيغامبر افسانه اي شخصيت ميتولوژيك كه دربرخی نقاط آذربایجان بنام وي دو عيد مردمي برگزار مي شود (خيدير نبي بايرامي و خيديرائللئز بايرامي) را نيز مرتبط با خزه رها و در نتيجه مرتبط با نام آزربايجان دانسته اند.(لازم به ذکر است خدر نبی همان خضر(ع) است که در قران کریم به عنوان استاد در مرحله ای از زندگی موسی پیامبرمعرفی شده است که در مورد پیامبر بودن او برخی علما تشکیک دارند و گویند در معیت امام زمان مهدی ظهور خواهد کرد.در آذربایجان  گویند هرکس چهل صباح قبل از اذان صبح جلوی درب خانه خود را آب و جارو کند خضر بر وی نمایان میشود.)
كلمه و تركيب "آذري " هم به لحاظ املاء (داشتن ذال معجمه ، هم به لحاظ دستور زبان داشتن ياي نسبيت فارسي-عربي )، هم به لحاظ تلفظ (تلفظ با "آ" ممدود فارسي ) و هم به لحاظ مفهومي (ارتباط با آذر و آتش فارسي) تركيبي فارسي و غيرتوركي است.تعمیم اصطلاح اودار(مرد آتش) که بعدا بصورت اوذر یا آذر نامیده شده است بر اساس مذهب زرتشتی به
تمامی آذربایجان نادرست و خلط مبحث است.

درباب عدم وجود نام آذربایجان در عهدنامه ترکمنچای:

فصل پانزدهم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران به اين حسن اراده كه آرام و آسايش را به ممالك خود باز آورد و موجبات مكاره را كه اكنون به سبب اين جنگ و خصومت بر اهالي مملكت روي آورده و به جهت انعقاد اين عهدنامه كه به فيروزي تمام سمت انجام مي پذيرد از ايشان دور كرده، همه رعايا و ارباب مناصب آذربايجان عفو كامل و شامل مرحمت مي فرمايند و هيچ يك از ايشان بدون استثناي مراتب و طبقات به جرم عرضه ها و عملها و رفتارهاي ايشان كه در مدت جنگ يا در اوقات تصرف چند وقت قشون روسيه از ايشان ناشي شده نبايد معاقب شوند و آزار ببينند و نيز از امروز يكساله مهلت به ايشان مرحمت مي شود كه به آزادي با عيال خود از مملكت ايران به مملكت روس انتقال نمايند و اموال و اشياء خود را نقل يا بيع كنند، بدون اينكه از جانب دولت يا حكام ولايت اندك ممانعت كنند يا از اموال و اشياء منقوله يا مبيعه ايشان حقي و مزدي اخذ نمايند.
و در باب املاك ايشان پنج سال موعد مقرر مي شود كه در آن مدت بيع به حسب خواهش خود بنا گذاري در باب آنها نمايند، و از اين عفو و بخشش مستثني مي شوند كساني كه در اين مدت يكساله به سبب بعضي تقصيرها و گناههايي كه مستلزم سياست ديوانخانه باشد مستوجب عقوبت مي گردد.
در باب آلبان :
آلبانها٬ قومی بودند متشکل از طوایف مختلفی بنام(اودن ها-سودیها-ویکها-آناریک ها-گاروناییها-گلها-سیلوها-آلیادیکها-آینیانها-لیپیها-قارقارها-ساناروها و کاسپیها-که همه اقوام ترک زبان بودند).واژه آلبان برگرفته از آلپ به معنای کوهستان است..پایتخت آنها شهر قبله در آذربایجان کنونی بود.آنها ابتدا پدیده های آسمانی را میپرستیدند.مهمترین قبیله آنها گارگارها بودند که به نظر موسی خورنسی« زبانی خشن داشتند و خطی متشابه خط گرجی»۶
استرابون مي‏نويسد:
«آلبانها به 26 زبان سخن مي‏گفتند. پيشة آنان دامداري بوده و در جنگها مهارت كافي داشته‏اند. آنان واحد اندازه گيري و شمارش بيش از صد را نمي‏دانستند و در عين نداشتن سكه و پول به داد و ستد پاياپاي مي‏پرداختند. سرزمين آلباني سرسبز و چراگاههايي بسيار خوب داشت و مردم مرغداري و ماهي‏گيري نيز مي‏كردند. سرزمين آلباني بين رود كور و رشته كوههاي قفقاز قرار داشت.»
یونانیان سرزمین بومی آلبانهارا آلبانیا-گرجها(اران) وارامنه الواناک مینامند نام اران نیز یک کلمه ترکیست که از ار+آن  تشکیل یافته است که هم نماد قوم"ار" در ان است و هم نماد سرزمین"آن".ولی البانها یک قوم ترک با زبانی التصاقی بر خلاف زبان آرییاییهاکه بارها با اقوام ایرانی نیز درگیر شده اندبنا به نظر گوگاسیان اران یک کلمه ترکی است ودر منابع ترکی نیز آمده است.
حتی امروزه اهالی کشور آلبانی کشور خود را سرزمین عقاب (اشچیپیری)میدانند که با سرزمین عقاب اوستا برای ارانیها تطابق دارد.البته ریشه آلبانی نیز با آلپ که قبلا گفتیم یکیست.البته نظر مورخین بر ایلیری بودن آلبانیایی ها  میباشد.
البته در هنگام درگیری بین بیزانس و مسلمین سر قفقاز ارامنه  نسبت به آلبانها دشمنی ورزیدند.در کتاب تاریخ آلبان  موسی کالانکاتوویسکسی که در  1984 در ایروان چاپ شده است در صفحه 149 آن  دو نامه کاتولیکوس ارامنه جهت زیر فرمان رفتن کلیسای آلبان  برای ارامنه  در سال 699 هجری به خلیفه  عبدالملک نوشته شده است  اینگونه آورده شده است:
«کشورما با تمام اجزایش تابع شماست. ما نیز بمانند آلبانها به خدای واحد و عیسی معتقدیم. ولی کاتولیکوس آلبانها در بردع با امپراتور روم وارد گفتگو شد و برای او دعای خیر می‏نماید و تمام اهالی را مجبور می‏نماید که با دین او همراه شوند. شما این را آگاه باشید و از توجه دور ندارید. حتی یک بانوی بسیار محترم نیز به او پیوسته است. با استفاده از قدرت والای خود این انسانهای عصیانگر به خدا را مجازات کنید."
خلیفه در جواب نامة فریبکارانة کاتولیکوس چنین نوشت:
"مرد خدا، ائلیا کاتویکوس مردم ارمنی، نامة شما صمیمی است، من آن را خواندم و با علاقه یک خادم خود را با سپاهی بیکران می‏فرستم. آنان آلبانها را که برعلیه ما قیام کرده‏اند به دین شما بازخواهند گرداند. خادم من آنان را در برابر چشمان شما در بردع کیفر خواهد داد. نرسس و آن زن همفکرش را را زنجیر کرده و به سرای من خواهند آورد تا من آنان را برای دیگر طاغیان عبرت کنم.»۷
با حمله مسلمانان آلبانها شکست خورده و زیر نظر کلیسای گریگوری ارامنه رفتند و کاتولیکوس آلبانها برا یآنان سوگند وفاداری خورد.اینگونه ارامنه با دستمایه قراردادن مذهب شروع به الینه کردن اقوام التصاقی  زبان و ترک آلبان نمودند.حتی برخورداریان و تریگریگوریان ارمنی نیز بر تعلق سرزمینهای ارامنه به آلبانها تاکید دارند. تا سده چهارم بعد از اسلا‌م آران به دست فرمانرواى ارمنستان که از طرف خلیفه گمارده مى‌گردید، اداره مى‌شد و به همین لحاظ برخى از مولفان آران را بخشى از ارمنستان مى‌دانستندکه البته نظریست اشتباه .البته بنده نمیدانم برخی مورخین چه اصراری دارند که قبل از محمد امین رسولزاده واژه آذربایجان برای شمال رود ارس بکار گرفته نمیشده است و نمیگویند چرا این واژه انتخاب شد و از کجا آمد؟.در حالیکه هم اکنون نیز در فرهنگ آذربایجانی به دشت و منطقه صاف اران گفته میشود و این بدلیل جلگه و پست بودن منطقه شمال ارس نسبت به منطقه جنوب ارس میباشد.که البته برخی  قفقاز شناسان با آوردن واژه
اران در جملات مورخین سعی در محدود کردن آذربایجان دارند.

جناب دریایی عزیز اینها تنها نمونه ای بود که دانش اندک من آنهم نه به عنوان یک مورخ بلکه به عنوان یک انسان ترک آذربایجانی اجازه داد که به شما منتقل کنم و میدانم که تاثیر گذار نیست.زیرا ملاک شما برای حق کشی تعداد مناصب اشغال شده حکومت توسط عده ای آذربایجانی خودفروش هست ٬با پیراهن عثمان کردن برخی عقاید مشوش گذشته و تعمیم آن برای تمامی حرکت ملی آذربایجان.

اگر اهل دلی دیدی سلام من رسان بر وی
که کمتر یافتم هرجا فزونتر جستجو کردم
صابر همدانی
۱- -Louis      bazen-les    turcophones     d  iran-sarbonne      nouvelle.paris1988-editions             cnrs
ر.ک.گیل گمیش.ترجمه احمد شاملو-۲-
۳-Boyce, Mary (1975), History of Zoroastrianism, Vol. I, Leiden: Bril
آثار البلاد و الخبار والعباد ذکريا بن محمد بن محمود المکموني القزويني-۴-
۵- آذر سال 1381..شماره 269.نشریه  نوید آذربایجان.چاپ اورمیه
۶-موسی خورنسی٬تاریخ ارمنستان٬ابراهیم دهقان٬افق ٬اراک
۷-موسی کالانکاتوویسکی۱۹۸۴ ایروان٬تاریخ آلبان٬

ایمیل نویسنده: 

Donnerstag, 13. September 2012

پایه های حقوقی مطالبات ملت آذربایجان محمد بودونچو

پایه های حقوقی مطالبات ملت آذربایجان

محمد بودونچو

• امروزه انسان آذربایجانی خود را عضوی از اعضای جامعه بشری می داند. انسانی که صاحب عقل، وجدان و حیثیت است. او میداند دنیا و تاریخ این حق را به او داده است که کسی نمی تواند با استناد به تفاوت فرهنگ، زبان و ملیت اش در حق او اجحاف کند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه  ۱٣ خرداد ۱٣٨۵ -  ٣ ژوئن ۲۰۰۶

هستی صاحب حق است، انکار هویت هر هستی تلاش برای انکار حق آن هستی است، انکار حق، سرچشمه تنش و جنگ در جهان و تاریخ است، با رشد روابط و وابستگی های حاصل از توسعه جهان، دنیا به این نتیجه رسیده است که برای ادامه حیات محتاج مطلق صلح و امنیت است. لذا تعریف حق و حقوق هستی ها، پایه و اساس صلح و امنیت در هر نقطه از جهان است. آذربایجان سرزمینی با گروهی از انسانهای است که دارای اشترکات عینی از قبیل زبان، فرهنگ، سرزمین جغرافیایی، آیین مذهبی، وابستگی های اقتصادی، حافظه تاریخی مشترک و اشترکات ذهنی چون آروزوهای ملی، غرور ملی و عصبیت ملی هستند که مجموعه این اشترکات آن را به صورت یک ملت در آورده است ملتی که بر اثر پروسه تاریخی هزاران ساله بوجود آمده و تمام تعریف های حوزه سیاسی و حقوقی مرتبط با ملت از قبیل تعریف آلمانی و فرانسوی در حوزه سیاست و تفکر حقوق اصالت عیان و اصالت اراده ملت در حوزه حقوق   ملت بودن   آذربایجان را همپوشی و ثابت می کند.
آذربایجان تشکیل شده است از ملت و ملت گروهی از انسانها است پس در حوزه مطالعه خود دو هستی در پیش روی   داریم. یکی "انسان" و دیگری "ملت"، دو هستی که بنا به هویت خودشان صاحب حق اند و صاحب حق در جبهه صلح است. انسان آذربایجانی و ملت آذربایجان هر کدام دارای یک حق و حقوقی هستند. انسان آذربایجانی خود را انسان می داند. انسانی صاحب عقل، منزلت و وجدان و حیثیت برابر با تمامی انسانها نه کمتر و نه بیشتر، چنان که ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر این واقعیت مهر تایید می زند. هر انسانی طبق استاندارد های یک انسان حقوقی حق حیات دارد، حق آزادی ملی، مذهبی، صنفی و اقامتی و صاحب وجدان و حیثیت. مصلحت های فکری عقیدهای گروهی و شخصی و تقدسات یک جمع نمی تواند کوچکترین تعرض فکری و یا عملی به حقوق استاندارد شده یک انسان داشته باشد. با رشد و تکامل جامعه بین المللی در اویل قرن بیستم حقوق مدنی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انسان تعریف شد و به قولی صورت تکمیل شده اعلامیه حقوق بشر، انقلاب کبیر فرانسه و اعلامیه استقلال آمریکا جهانی شد و تمامی تابعان جامعه بین المللی در ۱۰ دسامبر ۱۹۴٨ حقوق استاندارد یک انسان را در اعلامیه جهانی حقوق بشر تعریف کردند. حقوقی   که به استناد اعلامیه استقلال آمریکا "ما این حقایق را به خودی خود مسلم می دانیم و معتقدیم که همه آدمیان برابر زاده می شوند و آفریدگارشان حقوقی به آنان داده که باز پس گرفتنی نیستند، مانند حق حیات، آزادی و جست و جوی سعادت."
امروزه انسان آذربایجانی خود را عضوی از اعضای جامعه بشری می داند. انسانی که صاحب عقل، وجدان و حیثیت است. او میداند دنیا و تاریخ این حق را به او داده است که کسی نمی تواند با استناد به تفاوت فرهنگ، زبان و ملیت اش در حق او اجحاف کند. برای همین تفکراتی چون پان فارسیسم و پان اسلامیسم را که با استناد با تقدساتی چون "امت واحده"، "تمامیت ارضی" و "تعضیف زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ایران" در فکر و عمل او را از بسیاری از حقوق مسلم خود محروم کرده و خواهان دوام محرومیت است، مردود می داند. چرا که هر جامعه انسانی بر پایه و محور انسان است و می بایستی به حیثیت و حقوق انسان احترام بگذارد. انسان آذربایجانی تاریخ دیروز و امروز خود را نقد می کند و واقعیت ها را بازگو می کند او می گوید: تفکرات تمامیت خواه اسلامی و پان فارسیسمی در طی هشتاد سال اخیر بزرگترین تبعیض ها را در حق انسان های غیرفارس در ایران روا داشته است. او می گوید: کودک ۷ ساله فارس بصورت طبیعی حق دارد با توجه به اندوخته های ۷ ساله خود به زبان خود بخواند و بنویسد، از رسانه های عمومی استفاده کند و تمام استعدادهای فکری، ذهنی و اجتماعی را برای رشد و پیشرفت خود به خدمت بگیرد. اما کودک غیرفارس ساکن ایران طی هشتاد سال از این حق محروم است، همان حرفی را که دنیا آن را تبعض نژادی در زمینه تعلیم می نامد، او می گوید با توجه به مقایسه استعدادهای طبیعی آذربایجان و مناطق فارس نشین و منابع انسانی، سرمایگذاری مادی و معنوی انجام شده طی ٨۰ سال اخیر عین بی عدالتی و تبعیض نژادی است. طبق گفته آقای مهرعلیزاده کاندیدا دوره نهم ریاست جمهوری مقدار سرمایگذاری انجام شده در کرمان در ٨ سال دوره ریاست جمهوری رفسنجانی ٣۶۰ برابر چهار استان تورک نشین است. انسان آذربایجانی طبق آموزه های دموکراتیک اسم این عمل را تبعیض نژادی می نامد چون استانهای کرد و بلوچ، عرب و لر وضعیتی مشابه مناطق تورک نشین دارد.
پایه های حقوق داخلی این اعتراضات را اصول ۹،۱۵،۱۹،۴٨ قانون اساسی و پایه های حقوق بین الملل آن را اصول   بند ۱ و ۲ ماده ۱ منشور سازمان ملل متحد،ماده های ۱-۲-۷-٨-۱٨-۱۹-۲۰-۲۱-۲۶-۲۷-۲٨ و ٣۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر- ماده ۲ و ٨ و بند "د" ماده ۱۷ و ماده های ۲۷ و ۲۹ مندرج در اعلامیه جهانی حقوق کودک- ماده ۱، بند ۱ و ٣ ماده ۲، ماده ٣ و ۴، بند ۲ ماده ۶، بند ۱ و ۲ ماده ۱۹ و ۲۲۰، ماده ۲۰ و ۲۶ و ۲۷ مندرج در کنوانسیون میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی – ماده ۱ و ۱٣ و ۱۵ مندرج در کنوانسیون میثاق بین المللی حقوق فرهنگی، اجنماعی و اقتصادی- بند ۱ ماده ۲ و ماده ۴ کنوانسیون رفع هر نوع تبعیض نژادی و ماده ۱ و ۲ و ٣ کنوانسیون‌ جلوگیری‌ از کشتار جمعی‌ و مجازات‌ می دانیم.
انسان آذربایجانی با نقد عناصر و مشخصه های هویتی خود اعتراف می کند که به علت عدم تحصیل به زبان خویش و نداشتن رسانه های گروهی به زبان خویش، عناصر هویتی اش در مقابل هویت تحمیلی دولت و نژادپرستان فارس تضعیف شده است، این ها طبق ماده یک کنوانسیون کنوانسیون‌ بین‌المللی‌ رفع‌ هر نوع‌ تبعیض‌ نژادی‌ که می گوید: "در قرارداد حاضر اصطلاح‌ "تبعیض‌ نژادی‌" اطلاق‌ می‌شود به‌ هر نوع‌ تمایز و ممنوعیت‌ یا محدودیت‌ و یا رجحانی‌ که‌ بر اساس‌ نژاد و رنگ‌ یا نسب‌ و یا منشأ ملی‌ و یا قومی‌ مبتنی‌ بوده‌ و هدف‌ یا اثر آن‌ از بین‌ بردن‌ و یا در معرض‌ تهدید و مخاطره‌ قراردادن‌ شناسایی‌ یا تمتع‌ و یا استیفاء در شرایط‌ متساوی‌ از حقوق‌ بشر و آزادی‌های‌ اساسی‌ در زمینه‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و یا در هر زمینه‌ دیگری‌ از حیات‌ عمومی‌ باشد." نژاد پرستی است، او ادعا دارد که دول ایران نژاد پرست اند چون تمهیدات آنها هدف و یا اثر محو عناصر هویتی اقوام غیرفارس را دارد. تبعیض نژادی جزء جرایم بین الملل است و عدم تبعیض نژادی جزء قواعد آمره بین المللی. امروزه ملت آذربایجان برای حقاق حقوق با تبعیض نژادی مبارزه می کند چرا که "عدم تبعیض نژادی "را جزء قواعد آمره بین المللی می داند و با استناد به ماده ۵٣ کنوانسیون ۱۹۶۹ عهدنامه ها و بند ٣ ماده ۱ منشور سازمان ملل متحد و ماده ۱ و ۲ اعلامیه   جهانی حقوق بشر طرف داران نژاد پرستی را مخالفان صلح و امنیت جهان و سعادت کل بشریت می داند. آنان با استناد به اصل ۱۹ قانون اساسی ایران که هرگونه تبعیض در تقسیم حقوق فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را بر پایه زبان ملت و رنگ محکوم می داند خواهان تقسیم بودجه فرهنگی و اجتماعی کشور برای رشد و بالندگی فرهنگ تمام ملت ها و زبان ها به صورت مساوی و به نسبت جمعیت   ملی کشور می باشند. آنها می گویند صد در صد بودجه فرهنگی و اجتماعی ایران صرف زبان و فرهنگ فارسی می شود و دیگر فرهنگ ها و زبان ها از آن محرومند.
انسان آذربایجانی می گوید بیش از پنجاه درصد مردان کار آن به دور از خانواده مشغول کسب و رزق اند، کم نیست تعداد زنانی که بیش از ۱۱ ماه سال را بدون شوهر شب و روز می کنند و کودکان بدون مهر پدری، زن آذربایجانی عیرغم شایستگی هایش درصد خیلی کمی از شاغلان زن کشور را تشکیل می دهد. هیچ مقام ارشدی از زنان اندک صاحب مناصب دولتی آذربایجانی نیست. زن آذربایجانی به خاطر دوست داشتن فرهنگ و زبان خود انگ سیاسی خورده و در گوشه های زندانها می خوابد. تابحال صدها نفر از زنان و دختران آذربایجان به خاطر تلاش برای حفظ هویت خود مجرم امنیت ملی شده اند، اما زنان فارس به خاطر دوست داشتن فرهنگ و زبان خود تشویق و تمجید می شوند. ۹۵ درصد کابینه دولت در دست فارسها است، ریاست هر سه قوه ایران فارس است، بیش از ۹۰درصد شرکت های دولتی در مناطق فارس نشین قرار دارد، فارس حق دارد آروزی اتحاد فرهنگی اقوام فارس زبان دنیا را بکند یا زبان خود را در جهان با استفاده از بودجه ایران تبلیغ کند اما غیر فارس به خاطر ابراز علاقه به فرهنگ خود هم از طرف حکومت و هم از طرف اکثر گروهای سیاسی ایران که حتی داعیه دموکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی دارند مجرم امنیتی نامیده شده و گناهی نابخشودنی   می شود و برخی از آنها همچون پرویز ورجاوند عضو ارشد نیروهای ملی – مذهبی و محمد حسین فرهنگی نماینده مجلس درخواست اعدام فعالان فرهنگی آذربایجان را از دولت می خواهند.
انسان آذربایجانی می گوید: آزادی بیان چه صیغه ای است وقتی که من حق حرف زدن ندارم، مطبوعات آزاد چه صیغه ای است وقتی که ما   مطبوعات نداریم.
و   اما حقوق ملت آذربایجان:
گفتیم هر هستی صاحب حق مخصوص خودش هست. آذربایجان ملت است، هر ملتی طبق حقوق طبیعی و منشور سازمان ملل متحد حق دارد سرنوشت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را خودش تعیین کند، "حق تعیین سرنوشت" جزء مصادیق قواعد آمره بین المللی است. آذربایجان از سال ۱۲٨۵، از زمان انقلاب مشروطیت نسبت به این حق خود تاکید داشت، تبریز ۱۱ ماه در محاصره ماند، قانون را برای کشور ایران به ارمغان آورد. متم قانون اساسی را بر استبداد تحمیل کرد، متمی که در آن قانون "انجمن ایالتی و ولایتی" به تصویب رسید تا حق تعیین سرنوشت آنها را تا حدودی تضمین کند، آذربایجان هزینه آن را داد ولی متاسفانه پیامبران پان فارسیسم و دیکتاتور بنام آنها رضاخان این حق را از ملت قانون مند آذربایجان به طور غیرقانونی غضب کرد. آذربایجان طی صد سال اخیر در انقلاب مشروطیت، قیام شیخ محمد خیابانی، حکومت ملی و حرکت خلق مسلمان بر این حق خود تاکید کرده و در هر چهار مورد نیز هزینه دادند، فرزندان آذربایجان نیز امروزه تحت هر شرایطی این حق را برای ملت آذربایجان می خواهند. و آن را حق مسلم خود می دانند.
 
نتیجه:
امروز ملت آذربایجان به همراه نخبگان خود برای احقاق حقوق خود بپا خواسته است، مرگ آپارتاید ایران را می طلبد و برای احقاق حقوق خود مبارزه می کند. متاسفانه مبارزه به حق آنها از طرف نیروهای مرتجع به خاک و خون کشیده می شود. نیروهای فکری رژیم و پان فارسیسیم و راسیسیم در داخل و خارج وحشی گرهای حکومت را تایید و یا در تلاش تغییر هویت مبارزات ملی آذربایجان هستند. اما حقیقت این است که ملت آذربایجان حقوق انسانی و ملی خود را بر پایه حقوق   بین المللی و داخلی طلب میکند. دنیا برای صلح و امنیت به این نتیجه رسیده است که با احقاق حقوق صاحبان حق "صلح و امنیت" پایدار را در جهان نهادینه خواهد کرد، حال بر مدعیان صلح و امنیت بین المللی و وجدان های آزاد است که ملت آذربایجان را در راه احقاق حقوق ملی خود همراهی کرده و سهم خود را از صلح و امنیت جهان را در این نقطه دنیا و سعادت و خوشبختی قسمتی از انسانهای جهانی بپردازند. بی شک وجدانهای آگاه چارچوب های تقدسات خود را در دفاع از حقوق انسانها خواهند شکست.
 
* عضو "شورای حقوق بشر آذربایجان"

Samstag, 1. September 2012

Guney Azerbaycan

Guney AzerbaycanDana Rohrabacher

von Araz Soleymani, Samstag, 1. September 2012 um 21:19 ·

uney AzerbaycanDana Rohrabacher

vor 17 Minuten ·
  • Iranian Azerbaijanis

    1. Introduction
    The Azerbaijani population of Iran is the largest linguistic minority group in Iran,
    comprising anywhere from 25-35% of the total population of Iran. They reside primarily in
    North and Northwest Iran, in the provinces of East Azerbaijan, West Azerbaijan and Ardabil.1
    Azerbaijanis speak a dialect of Turkic, closely related to Azerbaijani Turkic spoken in the
    Republic of Azerbaijan. Despite the fact that Iranian Azerbaijanis have shared a long history
    with Persians, Azerbaijanis face cultural, linguistic and economic discrimination along with
    other minorities in Iran.
    The roots of racism in Iran began in 1925, when the newly appointed king of Iran, Reza
    Shah, implemented a policy of cultural and linguistic homogeneity and assimilation for all
    nations of Iran. The Persian language and culture became dominant and those who spoke
    minority languages were barred from education and media in their native tongues. Members of
    ethnic and linguistic minorities in Iran were forced to feel ashamed of their mother tongues and
    culture, and from childhood, faced assaults in state-run media. Azerbaijanis in particular have
    been compared to donkeys and cockroaches. This policy of cultural hegemony continued after
    the Islamic Revolution of 1979, despite the Islamic Republic’s constitutional guarantees for
    linguistic and cultural rights.
    Currently, the Azerbaijani languages is banned in schools; Azerbaijani language journals
    and journals calling for the proliferation of Azerbaijani linguistic and cultural rights are shut
    down and their contributors are arrested; Azerbaijanis are banned from gathering at Babek Castle
    to celebrate their national hero; they are also forbidden from celebrating Sattar Khan and Bagher
    Khan, Azerbaijani heroes of the constitutional revolution of 1905; Azerbaijanis are forbidden
    from assembly during International Mother Language Day; Azerbaijanis are barred from
    political representation; they are deprived economically and face high illiteracy rates; shops with
    Azerbaijani Turkish names are effectively shut down and forced to “Persianize” the names2; and
    many of those who advocate for broader linguistic and cultural rights for Azerbaijanis are
    detained arbitrarily by the Ministry of Intelligence and Security (MOIS)3, held indefinitely and
    tortured, (on occasion murdered in custody), and released only to be tried and sentenced to heavy
    terms in Iran’s worst prisons such as the notorious Evin Prison. As a result of the
    aforementioned, the Azerbaijani rights movement is two-fold: (1) rights activists are struggling
    to promote the basic human rights of language and cultural expression and against the unlawful
    1 Significant populations also exist throughout Iran, including in the capital of Tehran. Since a formal census of
    ethnic minorities has never been conducted in Iran, the population estimation of Azerbaijanis varies greatly
    depending on the source.
    2 Abbas Lisani, a prominent Azerbaijani activist, was forced to change the name of his shop “Chanilibel”. He was
    issued a warrant on March 19 and forced to change Azerbaijani Turkic name to a Persian one or face closure of his
    shop. This is merely one case among many.
    3 Known internally as Ettelaat.
    seizure, torture and death and (2) right activists are in a constant battle for the promotion of civil
    rights against ethnic discrimination and shameful belittling of Azerbaijani language and culture.
    2. Related Events
    Iranian Azerbaijanis have increasingly called for the proliferation of cultural and
    linguistic rights since the independence of the Republic of Azerbaijan in 1991. In recent years,
    various events have contributed to the re-establishment of Azerbaijani cultural identity and the
    promotion of these rights:
    • From 2003-5 Iranian security officials increased policing efforts to monitor activities at
    the famed Babek Castle, once home to Azerbaijani national hero Babak Khorramdin. In
    June 2005, many Iranian Azerbaijanis participating in the annual gathering at the castle
    Kalayber were arrested. At least 21 were documented to have been sentenced to prison
    terms of three months to one year on charges such as "spreading propaganda against the
    regime" and "establishing organizations against the regime."
    • In May 2006, massive demonstrations took place in towns and cities in the Azerbaijani
    provinces of Iran to protest at a cartoon published on May 12, 2006 by the state-owned
    daily newspaper Iran, which was regarded as offensive to Iranian Azerbaijanis in a time
    of ethnic frustration. Hundreds to thousands were arrested during and after the
    demonstrations, some of whom were tortured in prisons. Iranian Azerbaijani sources note
    that dozens (possibly up to 50) were massacred and scores were injured, which included
    cases of blindness from anti-riot spray guns. Each year the government continues to crack
    down heavily on the anniversary of the May 2006 demonstrations. After participation in
    the riots, Abbas Lisani, a prominent Azerbaijani activist, was sentenced to 30 months in
    Yazd Prison.
    • During the UNESCO-recognized International Mother Tongue day in February 2007,
    tens to hundreds of protesters were arrested during peaceful rallies aimed at promoting
    Azerbaijani language instruction in grade schools.
    • On May 14, 2009, an internet video emerged of former president Mohammad Khatami
    telling cruel and belittling jokes about Azerbaijani Turks in Iran. After the release of the
    video, activists organized peaceful demonstrations in the cities of Tabriz, Urmia, Ardabil,
    Miyandoab and Meshginshahr. More than 35 activists were detained arbitrarily and held
    with their whereabouts unknown.
    • Roughly 100 activists were arrested in a government-sponsored fitness walk on May 22,
    2006. Protesters were arrested while chanting “Turkish language schools”. Among those
    arrested was University Professor Alireza Farshi, who had been held in arbitrary
    detention until his release on August 25 on bail of 76,000 USD.
    • In the aftermath of the Iranian post-election crisis, Iranian Azerbaijanis took to the streets
    in protest of the election results. 300 protesters were arrested in the predominantly-
    Azerbaijani city of Urmia alone. On June 15, eyewitnesses reported 3 protesters were
    killed in the city of Tabriz as well as two in Urmia. None of these deaths were reported in
    the Iranian mass media.4
    3. Constitutional Rights
    Articles 15 and 19 of the Constitution of the Islamic Republic of Iran guarantee
    educational rights for Iranian minorities. Article 15 guarantees that “the use of regional and tribal
    languages in the press and mass media, as well as for teaching of their literature in schools, is
    allowed in addition to Persian,” while Article 19 assures that “all people of Iran, whatever the
    ethnic group or tribe which they belong, enjoy equal rights; color, race, language and the like, do
    not bestow any privilege.” To date, these articles have not been respected or implemented within
    Iran. The use of Azerbaijani Turkic is forbidden in grade school and various Azerbaijani student
    journals and publications5 have been shut down. Even education in Azerbaijani music is
    restricted.6
    Education disproportionately favors the dominant ethnic group in Iran. Aside from the
    fact that that the Azerbaijani language is banned in primary and secondary schools, Azerbaijan
    provinces of Iran face the highest illiteracy rates behind Baluchistan and Kurdistan provinces.
    Those who wish to speak out against educational reform are barred from rights enjoyed by the
    dominant ethnic group, such as access to higher education. Azerbaijani activists Behzad Jiddi,
    Shahram Shogi and Ibrahim Shahbazi are currently barred from entering graduate school as a
    result of their contributions to journals favoring Azerbaijani language instruction in schools.
    Azerbaijani Turkic representation in Iranian mass media is non-existent. Persian media sources
    are also reluctant to represent minority regions of Iran as they do predominantly Persian areas.
    Adequate coverage was not given to the May 2006 demonstrations nor were Azerbaijani regions
    of Iran properly covered during the 2009 post-election crisis.
    Article 27 of the Iranian Constitution allows peaceful assembly except against Islam. For
    Azerbaijanis, this right has not been respected. In recent years, all peaceful demonstrations
    calling for the promotion of human rights for Iran’s Azerbaijani population have been violently
    suppressed, while scores have been arrested.
    4. Violations of the Universal Declaration of Human Rights
    Articles 9 through 11 of the Universal Declaration of Human Rights prevent arbitrary
    detention and unfair trial procedures for those detained. These rights are grossly violated in the
    case of Azerbaijani linguistic and cultural rights activists. In many cases, rights activists are
    detained arbitrarily by the Iranian Ministry of Intelligence (MOIS) for an indefinite period of
    4 The election protests were coupled with protests in favor of linguistic and cultural rights for Iranian Azerbaijanis.
    Since June 15, as a result of the lack of media coverage in the Azerbaijani provinces of Iran and the brutal
    crackdown in the immediate aftermath, Iranian Azerbaijanis have not participated in any protests.
    5 Azerbaijani student journals which have been shut down include Bulud, Ulus, Nasim, Araz, Ozluk, Oyanish, Sattar
    Khan, Kimlik, Yoldash, Aydin Gelecel, Gunesh, Yarpaq, Teleger, Yashil, Yol, Anayurdu, Achiq Soz, Sayan, Isil Ay and
    Khalaj.
    6 A music education center run by Hasan Demirchi was closed down on March 11, 2009 for promotion of
    Azerbaijani Turkic music.
    time. They are usually barred from visits from their families and prevented from access to
    lawyers. It is common for the judge to allow release of those detained only with heavy bail
    terms. After their release from intelligence custody, they usually face unfair trials and are given
    heavy prison terms. Azerbaijani activist Said Matinpour was arbitrarily detained on May 25,
    2007 for contributing to journals written in Azerbaijani journals and visiting Turkey for a
    conference on the Azerbaijani minority in Iran. He was released on bail of 550,000 dollars after
    278 days of arbitrary detention in the MOIS section of the notorious Evin Prison. During his
    detention he was severely tortured, given mind-altering drugs and forced to give a false
    confession of his activities. He was reported to have suffered digestive problems as well as
    severe headaches and back problems upon his release. He was finally given a trial for his charges
    in June 2009, where he was sentenced to 8-years in Evin Prison. He is currently serving out that
    term.
    Article 5 of the Universal Declaration of Human rights guarantees against cruel and
    inhuman punishment for detainees. This article has also been violated in numerous occasions
    against Azerbaijani linguistic and cultural rights activists. In many cases, Azerbaijani activists
    are arbitrarily detained by MOIS agents, tortured and forced to give false confessions. The
    methods of torture are brutal. On July 15, 2009, Azerbaijani author and human rights activist
    Hamid Valayi was severely beaten in custody and suffered injuries to his legs and head and
    many of his teeth were reportedly shattered. In February 2009, brothers Ramin Sadeghi and
    Mohammad Sadeghi faced brutal torture without a formal explanation of the cause of their
    detentions.7 The psychological and physical torture they endured included being hanged upside
    down for two days, receiving electric shock to sensitive areas of their bodies, severe beatings and
    lashings with cables, sleep deprivation and a constant barrage of insults and humiliation.
    On occasion, Azerbaijanis are tortured to death or sentenced to death by hanging or
    stoning. In June 2008, Azerbaijani activist Ferhad Mohseni Negharestan was found dead in a
    park in the predominantly-Azerbaijani city of Tabriz two weeks after he had been detained by
    Iranian security officials after an Azerbaijani rights demonstration. Government officials
    prevented an autopsy of Negharestan’s body and monitored attendance to his funeral. In July
    2009, an Azerbaijani woman named Sakineh Mohammadi was sentenced to death by stoning on
    the charge of adultery, which she has adamantly denied.
    5. Recommendations
    The plight of minorities in Iran is an issue which rarely receives attention in international
    media. Despite that fact that the Supreme Leader of Iran claims Azerbaijani roots, Azerbaijani
    linguistic and cultural rights are systematically suppressed and those who wish to speak out are
    subjected to arbitrary arrests, inhumane torture and murder. Prison sentences are
    disproportionately longer and harsher for members of minority groups than those of the
    dominant ethnicity.
    It is imperative that the UNPO urge the government of Iran:
    7 At the time, it was believed that they were arrested as a result of their activities promoting Azerbaijani linguistic
    and cultural rights. During the interrogations, they were forced to give confessions of crossing the Araz River into
    the Republic of Azerbaijan and establishing links with foreign organizations.
    • To allow education in Azerbaijani Turkic in Iranian schools and allow for
    Azerbaijani Turkic media to proliferate in Iran, as guaranteed by Articles 15 and
    19 of the Iranian Constitution;
    • To release all prisoners of conscience who have been unlawfully arrested for
    advocating broader Azerbaijani linguistic and cultural rights;
    • To cease all arrests and detentions of Azerbaijani linguistic and cultural rights
    activists who assemble peacefully and contribute to journals in favor of the
    proliferation of human rights for Azerbaijanis;
    • To allow uninterrupted peaceful assembly of Azerbaijani demonstrators in favor
    of linguistic and cultural rights as guaranteed by Article 27 of the Iranian
    Constitution;
    • To allow for interrupted instruction in the Azerbaijani Turkic language, music and
    cultural affairs and allow for shops to be named in Azerbaijani Turkic;
    • To halt all arbitrary detentions of Azerbaijani activists by Intelligence officials
    prior to trial and cease torture of activists and forced confessions as guaranteed in
    the Universal Declaration of Human Rights;
    • To allow for fair trials of activists and dismiss confessions that have been given
    under torture;
    • To allow detainees proper access to a lawyer and visits from their families as well
    as release information on the cause of detention at the immediate point of arrest;
    • To allow publication of journals, student journals and various media to be granted
    in the Azerbaijani Turkic language as well as allow coverage of issues related to
    Iranian Azerbaijani provinces in state media and the Iranian press;
    • To halt all belittling jokes, racist statements and anti-Azerbaijani propaganda in
    the media and by prominent members of the Iranian government.
    • To halt false charges of “propaganda against the regime” and “maintaining links
    to foreigners” as well as to halt accusations of pan-Turkism for Azerbaijani
    linguistic and cultural rights activists.