Dienstag, 24. August 2010

ممنوع كردن خط لاتين تركي كمدي ـ تراژيكي ديگر از قوميتگرايي فارسي مهران بهاري


ممنوع كردن خط لاتين تركي
كمدي ـ تراژيكي ديگر از قوميتگرايي فارسي

مهران بهاري
٢٠٠٣

http://sozumuz.blogspot.com/



سؤزوموز


در ايران عده اي از همكشوريان فارس مدام از خطر قوميتگرايي سخن ميرانند و در نكوهش و دلسرد كردن حتي ترسانيدن جوانان و مردم از آن نوشته هاست كه چاپ و پخش ميكنند. اما در همه اينها نكته اي به عمد فراموش ميشود: اينكه از مساله سازترين و مخربترين قوميتگرايي و يا در واقع تنها قوميتگرايي عملا موجود در كشور يعني قوميتگرايي فارسي سخني به ميان آورند. در اينگونه تبليغات به عوض پرداختن به قوميتگرايي فارسي واقعا موجود، با مساله هويتجوئي و بازگشت به خويشتن ايرانيان و برابري خواهي ملتهاي غيرفارس ساكن در ايران برخورد امنيتي ميشود. حقيقت اين است كه در سده اخير قوميتگرائي افراطي فارسي ـ كه اكنون در تار و پود موسسات آموزشي و فرهنگي و سياسي دولت رخنه و جا خوش كرده است ـ خود يكي از سنگينترين بارها بر گرده مردم شوربخت و از اصليترين مشكلات ايران عميقا توسعه نيافته بوده است.

كار اين تبليغات و تدبيرات ـ كه همه كمابيش به آن عادت كرده ايم ـ گاهي اوقات از حد زير پا گذاشتن حقوق بشري فردي و شهروندي و حقوق گروهي ملتهاي ساكن در ايران و توهين و بي احترامي به تك تك آنها نيز فراتر رفته و در كمال تاسف به آبروريزي و حتي به نوعي مسخره بازي و حماقت كشيده ميشود. نمونه اي كه من در اينجا به آن اشاره ميكنم در رابطه با بدعت ممنوع كردن كاربرد الفباي تركي لاتين توسط كميته اي موسوم به ناظر در يكي از نشريات دانشجوئي يكي از دانشگاههاي آزربايجان (اورميه) است. خبر چنين است:

خبر: "استفاده از الفباي لاتين در نشريات ممنوع شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، طبق آخرين مصوبه كميته ناظر بر نشريات دانشجويي دانشگاه اروميه، استفاده از الفباي لاتين به دليل نامفهوم بودن كلمات براي اغلب مخاطبان و همچنين براي اعضا كميته ناظر بر نشريات، ممنوع است".

چه كسي چه چيزي را با چه صلاحيتي ممنوع ميكند؟

١ـ صحبت از الفباي لاتين كدام زبان ميرود؟ آيا يك الفبا و زبان خاصي مورد نظر است يا الفباي لاتين همه زبانها همزمان قدغن ميشود؟ آيا كاربرد الفباهاي لاتين زبانهاي انگليسي و فرانسوي و ايتاليايي و لهستاني و اسپانيايي و ..... هم به نظر كميته ناظر ممنوع است؟ در اين صورت تكليف صدها و هزارها نوشته كه تماما و يا بخشي از آنها هر روز در ايران به الفباهاي متنوع لاتيني نشر و پخش ميشود چه خواهد شد؟ آيا دولت و شايد كميته ناظر در صدد ممنوع اعلام كردن نوشته ها به اين زبان و خطها هم است؟

٢ـ و يا اينكه اين ممنوعيت منحصر به الفباي لاتين زبان تركي است؟ به نظر ميرسد كه مطلب از اين قرار است. در اين صورت بايد پرسيد قوميتگرايان فارس حاكم بر كميته ناظر بر نشريات يك دانشگاه آزربايجاني، با چه صلاحيت و به چه جراتي صرفا خط رسمي زبان ملتي يعني تركي آزربايجاني را، آنهم در موطن خود قدغن اعلام ميكنند؟ كميته ناظر بر مطبوعات در يك دانشگاه آزربايجاني چه دشمني و كينه اي با زبان تركي و الفباي آن و با فرهنگ آزربايجاني سرزميني كه در آن مشغول بكار است دارد؟

٣ـ اساسا بايد پرسيد كميته ناظر با چه صلاحيتي ميخواهد و يا ميتواند كاربرد الفباي خاصي در نشريات را ممنوع اعلام كند؟

٤ـ كميته ادعا مي كند دليل ممنوعيت الفباي لاتين اين است كه "الفباي لاتين براي اغلب مخاطبان نامفهوم است". اولا نشريات مذكور نشريات دانشجوئي هستند و در ايران بعيد است دانشجوئي يافت شود كه با الفباي لاتين آشنائي نداشته باشد. البته بسيار محتمل است كه اعضا كميته ناظر خودشان با الفباي لاتين آشنا نباشند. ولي در صورت صحت اين گمان، آيا ناآشنائي اعضا كميته با الفباي لاتين قابل تعميم به همه قشر دانشجو است؟ آيا جهالت و بيسوادي اعضا كميته ميتواند معذرتي براي محروم نمودن ديگران از بيان آزاد افكارشان باشد؟

٥ـ نشريات دانشجوئي به تعبيري نشرياتي تخصصي اند. در نشريات تخصصي در ايران همه روزه صدها و هزارها كلمه و متن به الفباهاي ناآشنا براي عموم، از زبانهاي مرده و خارجي تا علائم قراردادي چاپ ميشود. بنا به فتواي من درآوردي كميته، آيا اينها هم ممنوع است؟

٦ـ در نوشته هائي كه به هر زباني مخصوصا زبانهاي غيرفارسي رايج در ايران چاپ ميشوند رسم است كه تلفظ صحيح كلمات را با علائم قراردادي كه اكثرا همه منشا لاتيني دارند نشان دهند. از آنجائيكه الفباي لاتين تركي فونتيك است، اين الفبا خودبخود تلفظ صحيح و دقيق كلمات تركي را هم بدست ميدهد. بنابراين ممنوع كردن كاربرد الفباي لاتين تركي يعني ممنوع كردن كاربرد خط آوانگار براي نشان دادن تلفظ دقيق و صحيح كلمات تركي، اين هم يعني ممنوع كردن حق آموختن و آموزش زبان تركي.

٧ـ اگر دولت ايران به الفباي لاتيني تركي آزربايجاني اعتراضي دارد، ميتواند به لحاظ قانوني الفباي مناسب عربي براي اين زبان را تصويب نمايد (و قبل از آن البته بايد اقدام به تاسيس فرهنگستان زبان، ادبيات و تاريخ تركي در ايران بكند) و تا زمانيكه اينكار را نكرده است، تنها الفباي مشروع و رسمي تركي آزربايجاني در سطح كره خاكي، الفباي لاتيني تركي آزربايجاني است. كميته ناظر نميتواند كاربرد الفباي رسمي و مشروع يك زبان را در نشريات دانشجوئي، خيره سرانه ممنوع اعلام كند.

٨ـ افتضاح اساسي تصميم كميته ناظر در اين است كه اين ممنوع كردن طالباني در محيط دانشگاه كه قاعدتا محل نوجوئي، نوآوري، ابتكار، تتبع، جستجو و ايجاد ابزارهاي دقيق، مدرن و عملي است صورت ميپذيرد. و چه الفبايي دقيقتر، مدرنتر و عمليتر از الفباي لاتين براي نگارش زبان تركي؟ همچو ممنوعيتها و تدبيرهائي علاوه بر آنكه موجب تشويق محققان و دانشجويان نميشوند، بلكه باعث تضعيف روحيه تتبع و ابتكار در محيطهاي علمي نيز ميگردند كه اين هم در مخالفت با اصل سوم قانون اساسي خود جمهوري اسلامي ايران است.

٩ـ ممنوع نمودن الفباهاي زبانهاي ملل غيرفارس ساكن در ايران مانند الفباي تركي علاوه بر زائل نمودن حقوق شهروندان و ملتهاي مذكور، از آنجائيكه اين زبان، زبان رسمي دولت همسايه آزربايجان نيز هست، به معني ممنوع كردن كاربرد زبان و الفباي كشوري دوست و همسايه ميباشد. اين اقدام سبكسرانه قوميتگرايان فارس البته كه باعث افزايش كدروت و تيرگي روابط با كشور دوست و همسايه آزربايجان خواهد شد.

١٠ ـ وانگاه اگر صرف نامفهوم بودن كلمات براي اغلب مخاطبان ميتواند دستاويزي براي ممنوع اعلام كردن زبان و خطي باشد، پس كميته ناظر بايد قبل از همه زبان و خط فارسي در ايران را ممنوع اعلام كند. زيرا كه اين زبان و خط آن، براي اغلب مردم ايران ـ كه آنرا به اجبار در مدارس فرا ميگيرند ـ با همه كلماتش نامفهوم است.

قانون اساسي جمهوري اسلامي در اين باره چه ميگويد:

اصل ١٥: "زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه‏هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است".

١ـ طبق اين اصل تنها "اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي" ميبايست با زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران يعني فارسي باشد. بنابر اين هيچگونه محدوديتي در چاپ و نشر به زبان و خطهاي غيرفارسي در مواردي به جز "اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي" ـ كه طبق اين اصل رسمي شمرده ميشوند ـ وجود ندارد. و از آنجائيكه نشريات دانشجوئي نه اسناد و مكاتبات و متون رسمي و نه كتب درسي اند، كاربرد زبان و خطوط غيرفارسي در آنها آزاد است.

٢ـ آنچه كه از اين اصل فهميده ميشود اين است كه كار برد زبان (و لابد) خطوط اين زبانها به طور مطلق ممنوع اعلام نشده است. يعني در حاليكه چاپ، صدور و نگارش "كل" اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي به غير خط فارسي ممنوع ميشود، كار برد خطوط غير فارسي براي نگارش كلمات، جملات، پاراگرافها و يا بخشهايي از نوشته جات فوق يعني نگارش "جزء" محدوديتي ندارد. بنابراين هيچ اشكالي در چاپ نوشته اي و يا بخشي از نوشته اي حتي در اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي به زبان و خط غيرفارسي وجود ندارد.

٣ـ اين اصل اساسا در باره زبانهاي رايج محلي و قومي در ايران (در واقع بومي، منطقه اي) است. بنابراين در باره زبانها و خطوط خارجي كلا ساكت است. از آنجائيكه خطوط لاتيني تركي فعلا در ايران رسمي و دولتي نيستند ميتوانند به عنوان خطوطي خارجي (در جمهوري آزربايجان، تركيه و تركمنستان) قبول شوند. كاربرد خطوط خارجي در اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي و البته كه نشريات دانشجوئي طبق اين اصل، ممنوع نيست و محدوديتي هم ندارد. بنابراين خط لاتيني تركي به عنوان خطوط زبانهاي خارجي در ايران ميتواند آزادانه در همه نوشته جات رسمي و غيررسمي (مانند نشريات دانشجوئي) بكار رود.

٤ـ اين اصل در حاليكه در جمله اول مشخصا هم در باره "زبان" و هم در باره "خط" فارسي (كه آنها را مشترك و رسمي اعلام ميكند) نظر داده است، در جمله بعدي تنها در باره "زبانهاي" محلي و قومي و نه در باره "خطوط" زبانهاي محلي و قومي سخن ميگويد و در باره "خطوط" زبانهاي بومي و منطقه اي رايج در ايران و اينكه كجا ميتوانند بكار روند و يا بكار نروند ساكت است. بنابراين نشريات دانشجوئي همه خطوط زبانهاي بومي و منطقه اي رايج در ايران را ميتوانند آزادانه بكار برند.

٥ـ اين اصل در باره زبانهاي "محلي و قومي" است. تركها در ايران "قوم" نيستند (علاوه بر آنكه در هيچ جاي قانون اساسي چيزي بنام "قوم" تعريف هم نشده است). همچنين زبان تركي در ايران زبان "محلي" نيست بلكه زباني سراسري است (باز علاوه بر آنكه در هيچ جاي قانون اساسي چيزي بنام "محلي" بودن تعريف نشده است).

٦ـ به علت آنكه در ايران هيچگونه مرجع قانوني و رسمي و دولتي براي پرداختن به مسائل زبان تركي وجود ندارد، در سطح دنيا فعلا تنها مراجع صلاحيت دار علمي و حقوقي، قانوني، رسمي براي تصميم گيري در باره زبان و خط تركي آزربايجاني مراكز علمي، آكادميها، دولت و مجلس جمهوريهاي آزربايجان و تركيه است. طبق پيشنهاد مراكز علمي و تصويب اين مجالس و اين دولتها نيز، الفباي زبان تركي قانونا و رسما لاتيني است. بنابراين كميته ناظر حتي دولت ايران، صلاحيت ممنوع كردن تنها الفباي قانوني و رسمي زبان تركي را ندارد.

مسئله خط زبان تركي و اشكالات اصل ١٥ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران:

اسناد من به اصل ١٥ قانون اساسي جمهوري اسلامي به معني بي نقص بودن اين اصل نيست. بلكه براي نشان دادن عدم احترام و رعايت قانون اساسي خود جمهوري اسلامي از سوي مقامات اين دولت است. وگرنه، اصل ١٥ قانون اساسي كه در آن صحبت از خط و زبان ميرود، داراي نواقص و ابهامات بسيار بنيادين بوده و نافي هويت و حقوق و منافع ملي خلق ترك و آزربايجان است. اين اصل دلبخواهانه زبان و خط فارسي را به مقام خط و زبان رسمي و مشترك مردم ايران ارتقاء و زبانهاي ديگر ملتهاي ساكن در ايران را به زبانهاي محلي و قومي تنزل داده است. به نظر اينجانب اين اصل قانون اساسي، از اولين اصولي است كه با گسترش آگاهي و نهادينه شدن آزادي در كشور مطلقا لغو و از اساس عوض خواهد شد:

١ـ عمده ترين اشتباه موجود در اين اصل اين است كه نميگويد "زبان و خطوط همه ملتهاي ساكن در ايران در مقابل قانون برابرند و آزادي كاربرد آنها در اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي از طرف قانون تضمين ميشود".

٢ـ طبق اين اصل همه زبانهاي رايج در ايران و خطوط آنها به جز فارسي غيررسمي اند. اين اصل با رسمي كردن تنها يك زبان و تنها يك خط (قوم فارس) و تحميل آنها به ملتهاي ديگر عملا شهروندان ايراني را به هموطنان درجه يك (فارس) و درجه دو (غيرفارس) تقسيم ميكند، سنگ پايه تبعيض دولتي و آپارتايد رسمي ملي در ايران را ميگذارد و آنرا تائيد ميكند.

٣ـ اين اصل همه زبانها و خطوط غيرفارسي را غير رسمي ميشمارد. يعني پلوراليسم زباني و خطي ملل ساكن در ايران را به رسميت نميشناسد. و به اين ترتيب عملا راه را براي نابود شدن و كردن آنها باز و هموار ميكند، همچنين فاجعه يكسانسازي ملي و زباني و خطي و نسل كشي زباني و زبان كشي دولتي و سيستماتيك در ايران را خوش آمد ميگويد.

٤ـ در دنياي معاصر متمدن، هيچ مقامي حق غيررسمي اعلام كردن زبان و خط ملتها را ندارد، مخصوصا دولتها كه موظف به شناختن رسمي زبانها و خطوط ملتهاي باشنده در كشورشان و حفظ آنها هستند. ذهنيت حاكم بر اين اصل فوق العاده غيرمدني و واپس گرايانه و علاوه بر اينها در ضديت با قبول تكثرگرايي و پلوراليسم ملي، زباني و فرهنگي و روند جهاني سازي است.

٥ـ به لحاظ تكنيكي اين اصل در حاليكه در باره زبانهاي قومي و محلي نظر ميدهد، مسئله خطوط اين زبانها را فراموش كرده است.

٦ـ اين اصل در باره دو سري از زبانها يعني زبان "رسمي" (فارسي) و زبانهاي "محلي و قومي" سخن گفته است، اما زبان "سراسري" تركي را، كه نه زبان رسمي و نه زبان محلي ـ قومي است، بلاتكيلف گذارده است.

٧ـ اين اصل به مسئله عرصه هاي كاربرد زبانها (در موسسات دولتي؟ در موسسات خصوصي؟) اشاره اي نكرده است. معلوم نيست آيا كاربرد زبان و خطوط تركي فقط در كتب درسي مدارس دولتي ممنوع است و يا در كتب درسي مدارس خصوصي هم ممنوع است؟

٨ـ اين اصل بدرستي بين زبانها و خطوط گروههاي ملي غيرمسلمان و مسلمان فرقي نگذارده است. بنابراين طبق اين اصل كاربرد مثلا خط ارمني (كه خط رسمي جمهوري ارمنستان است) در كتب درسي ميبايد ممنوع باشد. حال آنكه همه شاهديم كه در عمل ارمنيان ساكن در ايران از خط ارمني هم در كتب درسي و هم در نشرياتشان استفاده ميكنند. به نظر ميرسد در ايران و در عمل اين اصل از طرف مقامات فارس و فارسگرا صرفا براي اعمال فشار بر ملتهاي مسلمان غيرفارس و در راس آنها تركها بكار ميرود. به همه حال همانطور كه ارمنيها در ايران ميتوانند از الفباي ارمني جمهوري ارمنستان استفاده كنند، تركها هم ميتوانند از الفباي تركي جمهوري آزربايجان استفاده كنند. يعني الفباي تركي در ايران همانقدر غيررسمي است كه الفباي ارمني، و ميتوان از الفباي تركي به همان آزادي استفاده نمود كه از الفباي ارمني.

٩ـ اين اصل با صراحت، ديگر اصول قانون اساسي را هم نقض ميكند. مثلا اصل ٩ را كه ميگويد: "هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند." آزادي ملل ساكن در ايران در كاربرد زبان و خطوطشان چه در عرصه هاي رسمي و دولتي و چه در عرصه هاي غيررسمي و غيردولتي بايد در قانون اساسي قبول و تضمين شود.

١٠ ـ آنچه كه قانون اساسي آنرا خط فارسي" مينامد در حقيقت خط عربي است كه با اضافه نمودن حروفي مانند چ، گ، پ، ژ براي نيازهاي زبان فارسي اصلاح شده و به دليل اين اصلاحات، "خط فارسي" (به واقع خط فارسي ـ عربي) نام گرفته است. همانگونه كه خط عربي با افزودن حروفي مانند گ، چ، پ، ژ همچنين ئ، ؤ، ۆ، ێ، وْ، ڭ و ... مطابق نيازهاي زبان تركي اصلاح گرديده و خط حاصل "خط تركي" (خط تركي ـ عربي) ناميده ميشود. طبق اين اصل قانون اساسي، فارسها در حاليكه مي توانند از خط فارسي-عربي استفاده كنند، تركها از حق استفاده از خط تركي-عربي محرومند. حال آنكه اگر زبان فارسي حق دارد كه خط عربي اصلاح شده براي نيازهاي زبان خود يعني خط فارسي ـ عربي را بكار برد، البته كه زبان تركي هم حق دارد كه خط عربي اصلاح شده براي نيازهاي زبان تركي يعني خط تركي ـ عربي را بكار برد. مجبور كردن تركان به كار برد خط ناقص و نامناسب فارسي براي زبان تركي، حتي براي ديگر زبانهاي رايج در ايران مانند بلوچي و كردي، نقض آشكار و گستاخانه حقوق فرهنگي ملتهاي غيرفارس ساكن در ايران است.

حقيقت چيست:

به نظر مي رسد دلايل واقعي ممنوع كردن الفباي لاتين تركي از طرف كميته ناظر، همان دلايلي است كه باعث شده است كه اين خط از طرف تركها قبول شود:

يك ـ الفباي لاتين تركي آوانگار است و به بهترين، دقيقترين و صحيحترين شكلي همه آواهاي زبان تركي را ميتواند ثبت كند. با اين خط ميتوان قوانين و نظم دستوري حيرت انگيز زبان تركي را با عرياني تمام نشان داد. اين خصوصيتهاي خط لاتيني تركي باعث ميشود كه آموزش و آموختن زبان تركي تبديل به امري بينهايت ساده و آسان گردد. با خط لاتيني ميتوان زبان تركي را با سرعت فوق العاده و بدون هيچ زحمتي ياد گرفت.

دو ـ با آموختن و دانستن خط لاتيني تركي ميتوان به گنجينه ادبيات كلاسيك، متون ادبي و منابع مدرن تركي كه به خط لاتين در خارج كشور چاپ و نشر شده و ميشوند دست يافت.

سه ـ تسلط بر خط لاتيني تركي باعث تقويت پيوند و ارتباط بين توركهاي ايران و همزبانان و همتبارانشان در جمهوريهاي آزربايجان،تركمنستان و تركيه ميشود.

چهار ـ خط لاتيني تركي برتري غيرقابل انكاري بر خط عربي در عرصه هاي ارتباطات و كامپيوتري دارد كه اين هم به روند ادغام با دنيا و فرهنگ مدرن بسيار ياري ميرساند.

پنج- اتخاذ خط لاتيني تركي و مقبوليت و گسترش آن در ميان تركان ساكن در ايران، مانند خود زبان تركي به عنوان مولفه هاي هويت ملي تركي، در تناقض ريشه اي با پروژه ايجاد ملت ايران و هويت ملي ايراني كه خط و زبان فارسي از اركان آن است مي باشد.

.....

به علت اين و ديگر مزيتهاي اساسي است كه خط لاتيني تركي عملا به يكي از سودمندترين وسيله هاي تركهاي ايران براي پي بردن به هويت مليشان تبديل شده است. و اين همان چيزي است كه قوميتگرايان افراطي فارسي چندان طالب آن نيستند.

به هر تقدير ممنوع نمودن الفباي لاتين تركي اقدامي زشت در محروم كردن ملت ترك ساكن در ايران از يكي ديگر از اساسيترين حقوق ملي و زباني خود ميباشد. به همين نيز دليل همه نهادها و انجمنهاي تركي و آزربايجاني در ايران به هر طريق ممكن ميبايست به اين اقدام ضد بشري اعتراض كنند و همچنين اعتراض خود را به همه مراجع ذيصلاح داخلي و خارجي و از جمله تشكيلات حقوق بشري منعكس نمايند. زيرا عمده ترين عاملي كه منجر شده است ملتها و زبانهاي غيرفارسي به وضعيت اسفبار امروزيشان بيافتند كمخواهي و كرختي خودشان بوده است.

اسلام و خط لاتين

مفيد است ياد آوري شود كه ممنوع نمودن خط لاتين كوچكترين ربطي به اسلام ندارد. علاوه بر آنكه خط بسياري از ملتهاي مسلمان غيرعربي است، بسياري از مقامات ديني ملت ترك و وطن آزربايجاني هم مانند آيت الله اورميه اي حاجي ميرزا فضل الله مجتهد، حكم به جواز خط لاتين براي زبان تركي داده اند كه ميتواند براي تركهاي مقيد به حكم مقامات ديني داراي اهميت باشد. در زير فتواي تاريخي اين روحاني ترك آزربايجاني در باره الفباي لاتين تركي آورده مي شود:

فتواي ميرزا فضل الله مجتهد اورميه اي ـ جريده اختر، سال ١٢٩٧ ، شماره ٢٢ .

"تغيير در خط كتب يا اختيار خطي جديدي مطلق جايز است بلا اشكال. بلكه هر گاه موجب تسهيل تعليم و تعلم و تصحيح قرائت بشود راجح خواهد بود. اگر كسي توهم بكند كه اين تغيير تشبه به اهل خارجه است و جائز نيست، اين توهم ضعيف است كه اينگونه تشبيهات حرام نيست و الا استعمال سماور بايد جائز نباشد."

گرچه يه هو!!!


آرديني اوخويون- Ardını Oxuyun!
2 گؤروش-قاتقي-اؤنه ري

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen