Freitag, 17. Dezember 2010

علت های تاریخی یک ملت – 2 کمال اردم

علت های تاریخی یک ملت – 2

کمال اردم

"اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند ". ص 136 ازکتاب "خدمات متقابل اسلام وایران" مرتضی مطهری .چاپ سال 1357 .انتشارات صدرای قم.

اینکه مطهری واکثرمورخین درقالب این سخن که "اکثرمردم ایران" بکارمی برند منظورشان تورکان این سرزمین که صاحبان اصلی این خاک می باشند قلمداد می شود .

" هرچند دراین فتوحات (فتح نواحی سند وهندوستان) نام قلج ارسلان وسبکتکین ومحمود غزنوی وامثال آنها برده می شود که تورک نزادند اما همانطورکه آفای دکترشهیدی تذکرداده اند آن تورک نزادان درآن وقت نماینده ومظهرقدرت مردم سرزمین ایران بوده اند وبه پادشاهی مسلمان براین ملت حکمرانی داشته اند." ص 435 ازهمان منبع .

ودرجای که ازایرانیان سخن به میان می آورند منظورشان ازقوم فارس است واین ادبیات " من درآوردی"که اکثرنویسندگان مانند سعید نفیسی وذبیح اله صفاوحتی بهاروغیره یعنی نویسندگان دوره رضاخانی وپسرش بکارمی برند همان تفکرات دوران حکومت امویان که

فارسیان تحت نام شعوبیه ظاهرشدند شامل می شود.

نهضت های شعوبی که همه آنان تحت نام شیعه به وقوع پیوسته است منتسب به ایرانی وتفکرات ناشی از آن را ایرانیان می دانند که همه آنان دارای نقد وبازبینی دقیق لازم هستند تا آن سلسله تفکرات آغشته به افکار رآسیستی را زدوده تا کنه وحقیقت حرکت های اجتماعی که به صورت شورش یا نهضت مذهبی خوانده می شود معلوم گردد.تا حقانیت حقوق ملی نمایان شود.چرا که هرحرکت ملی که در این سرزمین رخداده است را یا رنگ مذهبی ویا ایرانی جلوه داده می شود مجال انتشار جوهرحرکت ها از دو طیف کاملا متضاد وقلدرگرفته شده است.یک :مذهبیون که خودشان آلوده به استبدادند .دوم:راسیسم یا پان ایرانیست ها که آغشته به جعل ودروغند . این دو طیف هر دو مطلقا ضد ملتندو خلق.

هرکدام از این دو طیف درجای خود هم خطرناکند و هم ویرانگر.

حال نگاه کنید سرنوشت این ملت را(تورکان)که در پیچ وخم زمان ایندوطیف با هم متفقند ومتحد هم قسم اند وهم نظر.چنین است که من بخشی شیعه موجود را همان بقایای شعوبیه وآنرا آغشته به افکار یهود قدیم می دانم که تاریخ این سرزمین را علاوه برتحریف تبدیل را نیز انجام داده اند .

آنچه را که می گویم حاصل سی سال مطالعه وتحقیقات شخصی ام می باشم وهیچ وقت نه یهود ستیزم ونه فارس ستیز.من با هیچ ملتی مشکلی نداشته وداشته های یک ملت را نیزبه باد سخره نگرفته ودر عوض به همه ملل وبه تاریخ وفرهنگ وزبان ودین آنان احترام می گذارم به شرطی که فرهیخته گان ونخبه گانان آن ملت نیز بر ملت من احترام بگذارد وآن می شود احترام متقابل که این یکی از شاخص های انسانی وانسانیت است .اما آنچه بر ملت من می تازد وتاریخ ملتم را به سخره می گیرد یا آن را وحشی خطاب کرده ویا در گذشته تاریخ او را دستکاری ویا تحریف ویا اینکه به کلی از بین برده باشد در این صورت تکلیف چیست.نگاه کنید به تمام نوشته های خاورشناسانی که یهودی اند.به بینید در این 150ساله چه کسانی بیشترین خدمت را به جعل تاریخ این ملت دست زده اند حمایت کرده اند.

در آینده نزدیک نوشته ای بنام "عید پوریا پوریم"که درکتاب دوازدهم مورخان معروف به کتاب استیر و مشتمل بر ده فصل درتورات که در نزد یهودیان عید پاک می گیرند ارائه خواهم داد که چگونه مسیرطبیعی تاریخ را عوض کردند وبرای ما تاریخ آفریدند ودراین معاصرجهد فراوانی انجام دادند که میل دیرینه شان را تحمیل نمایند ولی با آگاهی ملل تحت ستم این سرزمین مانع کارشان شد. اشاره به این شود که آنچه را که آقای ناصرپورپیرار در این مورد گفته اند تفاوت بنیادین داریم ونوع نگاه ونتیجه متفاوت از هم هستیم.زیرا زمینه دیدمان نیزمتفاوت است.

ملک الشعرای بهاردرکتاب سه جلدی "سبک شناسی"خود درجلد اول صفحه 148و 150و 152با عنوان "شعوبیه یا آزادمردیه"چنین قلمفرسائی می فرمایند:

"لیکن درممالک ایران خاصه در پادشاهی طاهریان ولیثیان وسامانیان شعوبیه بقوت خود باقی بود ویکی از عوامل بزرگ احیائ زبان فارسی وبوجود آمدن شاهنامه وامثال آن در خراسان نتیجه تاثیرشعوبیه وآزادمردان بوده است." وبعد بطورمتناوب ادامه می دهد.

"درآخراین حزب مغلوب هواداران عرب گردید ونخستین باردیالمه ووزرای ایشان مانند ابن عمید وصاحب وشاید خود عضدالدوله بدسته طرفدارعرب پیوستند وازعربی حمایت کردند ودرنشر آن زبان مساعی بخرج دادند بعدازآنها تورکان غزنوی وسلجوقی که در دو ارمان نژادی خارخاری در دلشان پیدا نکرده سیاست خود را درحمایت از دین ونشر زبان عرب میدانستند حمایتی ازشعوبیه نکردند.بنابراین می بینیم که آثاراین طایفه بکلی از میان رفته"

دراین مباحث وقتی سخن اززبان می کنند مثلا زبان فارسی به معنای کلی یک ملت دلالت می نماید همچو تاریخ فرهنگ وهویت آن ملت .

بعد از چنین عرایضی نتیجه را اعلام می نماید:

"خلاصه حزب شعوبیه پس ازغلبه نژاد آلتائی وتورکمانان وخوارزمیان رفته رفته رو به ضعف نهاد ودر عربی وفارسی آثاری از آنان بروزنکرد واگرکارهای پیشتراین دسته از قبیل ترجمه کتب وسیرپهلوی نمی بود وشاهنامه فردوسی پیدا نمی شد ودست بدست بما نمی رسید امروزکار دشواربود ودست رسی به آثارادبی پدران خود نداشتیم."

می خواهم این مطالب را که ازتاریخ معاصر می آورم نشان دهم که راسیسم وشوونیسم فارس نه امروزبلکه ازصدها سال قبل وجود داشته وامروز به شکل مدرنیته ظاهر گشته است و الا همان تفکرات ارتجاعی خود را حامل است وهر چه از دین ویا ملیت سخن راند برای بودن وحفظ خود است همه چیزبرای آن وسیله می باشد که مقاصد شوم خود را اجرا وعملی سازد.

آنچه را که او بود ویا هست در مقاله "هستی راسیسم "گفته ام.

ما باید به این رسیده باشیم که رآسیسم یک تفکر است نه یک ملت .

اگر او ملت بود هنگام شکست خوردن از اسکندرمقدونی آن ملت چه شد؟

اگر بود بعد از آن شکست مفتضحانه کدام شورشها وانقلابات ملی ویا مردمی علیه سلوکیه رخداده است که ما بی خبریم ویا تاریخ از آن سراغ ندارد؟

براستی آن حکومت 80خورده ای سال سلوکیه را چگونه توصیف می کنند؟هیچ از آنان سخن می گویند؟ترکیب حکومتی وجمعیتی را چطور؟

هنگامی که ساسانیان دو بار در سالهای 17و21 هجری قمری درقادسیه ونهاوند مغلوب شدند وبساطشان بدست اعراب بر چیده شد.چگونه هیچ حرکتی در بین ملت ایجادنشد ؟وشاه وشوکت عظمت شما چگونه در اندک زمانی از هم پاشید ونزدیک به 1500سال است که شما هنوز هم منسجم ویا متشکل نشده اید؟اگر ملتی داشتید مطمئن باشید که حرکت وتحولاتی در این زمینه انجام می یافت وهواخواهی صورت می گرفت آیا هیچ شد؟

شما که دم از ملت ومردم کهن سخن می گوئید چطور آن ملت نسبت به بیگانه در طول تاریخ بی تفاوت است ؟

وصدها پرسش از تاریخ شما هست که به علت دوری افتادن از مطلبم از بسط آن امتناع می ورزم .

آن ملتی که اینان توصیف می کنند نه در تاریخ هست ونه در جائی که نوشته ای در آنجا باشد .آن فقط یک تفکرمی باشد که می تواند یک تورک ویا عرب ویا کرد وغیره به آن افکارخیالی منتسب باشند که بواسطه آن افکارمذبوح ملل را به بهره کشی وادار نمایند.

آیا هیچ فکر شده است که اگرمذهب شیعه را از اینان گرفته شود اینها بواسطه کدام ابزار می توانند به ملل به تازند وحق وحقوق انسانی ملتها را به یغما ببرند؟

در رژیم پهلوی اگر مجتهدین تشیع آنان را سایه خدا نمی گفتند وحافظ شیعه قلمداد نمی کردند واوبا پای پیاده به مشهد زوار نمی گشت حتی جائی که اسم خود وفرزندانش را به رضا مزین نمی کردند ملل این سرزمین را چگونه اجیر واسیر خود می کردند؟ ویا چگونه برای ملل تحت ستم تاریخ درست می کردند ؟مگر مجال کشتار بی رحمانه ملت آذربایجان جنوبی را وهم چنین حکومت ملی پیشه وری می توانستند سرنگون کنند؟ویا بعد از آن خفقان واختناق را ؟مگرملت می گذاشت ؟نه هرگز.ملت را به واسطه همان تفکرات مذبوحانه واکسینوسیون کردند وارتجاع مذهب وارتجاع راسیسم متحد شدند تا ملل را استثمارواستحمارکنند .بمانند کاهنان عهد کهن .

ملل دین پرورند وراسیسم مذهب گرا.

چه ابزاری وجوددارد که هرگاه پان فارسیسم به تزلزل می افتد به واسطه همان ابزارخود را با ما نزدیک می کند و دوباره جان می گیرد ؟به عبارتی وجه مشترک ما با پان فارسیسم در چیست ؟چرا ما تورکان هیچوقت از راسیسم نمی توانیم فاصله فکری به گیریم؟آیا راسیسم در یک مکان معلوم در این سرزمین جای گرفته است ویا اومتفرق در هر کجای این سرزمین پراکنده اند؟راس ومقر اصلی این تفکر در کجا می تواند باشد؟ وده ها پرسشی ازاین قبیل.

یک سئوال اساسی اینکه آیا راسیسم باید فارس وبه تاریخ خود وعناصرفکری برآمده از آن رامانند بودن خود پذیرا گردد ویا بر عکس اینکه راسیسم ویا پان فارسیسم غیر فارس نیز می تواند باشد؟

آیا راسیسم عرضی است یا ذاتی ؟یعنی اینکه هنگام متولد شدن آنرا با خود به دنیای خارج آورده باشد مانند خیلی از صفات ژنیتیکی بشری ویا اینکه آن نوع تفکر را باید انتخاب کند وبه پذیرد ونسبت بدان مقید وبه اجزائ اوامری آن عامل باشد ؟

یک پان فارس عین خود را تولید می کند یا اینکه انتخاب است وآن را کسی برای خود بر می گزیند؟یعنی اینکه وی مجبوراست که راسیست باشد ویا براینکه فارغ برآن است؟

اگر انتخاب می کند که این گزینه اصلح می باشد از کدامین ویژگیها ونحل ها بدان می رسد ؟

تا ما علل ایجادی آن را پیدا نکنیم همچنان در یک دور وتسلسل ابطالی همچنان سرگردان ومحیرخواهیم بود وهیچوقت روش منطقی وبار عقلانی را نخواهیم توانست شانتاژنمائیم در آن صورت است احتمال گشتن آن وجود خود به آن داستان متفق خواهیم گشت .

حال سخن از آن بود که شعوبیه درسیر تکاملی تاریخ خود شیعه را دستاویز آمال خود کرد واز آن در مقاطع تاریخی نهایت سود را برده وطوری آنرا تنظیم نمود ه است که هر چرخشی برای منافع مذهب برآمده از دل تاریخ نه "دین"خود را ارتزاق کرده است .چرخش به طرف مذهب شیعه آغشته شدن به آنان است بدین دلیل می باشد که آنان شیعه را اولین ومحکمترین جبهه وخط مقدم آن محور می دانند.امویان را جبهه عرب معرفی کردن وشیعه را ایرانی معرفی کردن از ابتکارات تاریخی آن قوم مهاجر به این سرزمین می باشد .دین را مستور کردن وفرع نشاندن ومذهب را آفتابی نمودن ازشگردهای فریبکارانه آنان می باشد .

جالب است بدانیم چنان مکر و کید آنان به مسند اغفال نشانده شده است که عده ای از محققین بظاهر ما می گویند که شیعه گی ما با آنان فرق است وما علوی ویا جعفری شیعه هستیم ولی آنان امامیه مذهبند .در حالی که آن طیف از دوستان هیچوقت از هنگامه تشکیل و درکجا توسط چه کسانی با کدام سیره تاریخی آن مذهب علوی ویا جعفری تورکی به منصه ظهور رسیده است؟

من از مراکزواشخاص محققی که در این راستا قلم ونوشته ارائه می دهند تمجید ودر حد خود از زحمات بی شمارشان سپاسگزاری می نمایم اما روشنتر عرض نمایم سخن گفتن از تاریخ مذهب شیعه کمال مواظبت را دارد که کوچکترین لغزشی در بحث ها بزرگترین خیانتها ومضرات را در بین تورکان اتفاق خواهد داشت این دیگر سخن گفتن از دموکراسی ودموکراتیک نیست که اگر سهوی بوده باشد بگویند نظر آن شخص است ولی بحث در بنیادیترین بودن ما نوشته های خاص خود را دارد که در ذیل این نوشته اشاراتی خواهد شد.

من این بحث را از صدراسلام تا اوایل تشکیل حکومت صفوی ادامه داده ودوران حکومت صفویه را در قسمت سوم این نوشتار به صورت مجزا ارائه می دهم تا حقایق تاریخی دینی ومذهبی ما معلوم گردد تا شاید خدمتی به جامعه آذربایجان جنوبی کرده باشم واین بحوث امروز از نیازهای اساسی جامعه تورکی ما می باشد که شدیدا به آن نیازمندیم .زیرا از طرفی درگذاراز سنت به سوی مدرنیته می باشیم .ما باید تکلیف نگاهمان وقرائت مان را با تاریخ ودین وجامعه معین وهویدا سازیم .اصلا یکی از شاخص های وصول به یک جامعه باز و پلورالیستی شفافیت و اشکارگی می باشد .تقیه وکتمان کاری در این عصرپیشرفته نوعی خیانت وخستگی شمرده می شود .که حرکت ملی ما شدیدا از آن بیزار وبیمناک است.

"بلافاصله پس از رحلت حضرت محمد (ص)درمسئله جانشینی آن حضرت بین مسلمین اختلاف افتاد ودو مشرب سیاسی وعقیدتی متفاوت فعالیت خود را آغاز نمودند .یک گروه عقیده داشتند که جانشین پیامبر باید از طریق بیعت (انتخابات وبا رای اکثریت)تعیین شود این گروه بعدها به "اهل سنت"مشهور شدند .گروه دیگرکه به شیعیان مشهور شدند می گفتند مسئله جانشینی پیامبرچیزی نیست که به رای گذاشته شود همانگونه که نبوت پیغمبر طبق مشییت الهی بوده در جانشینی او هم به همین صورت است .این دو گروه را می توان گروه معتقدان به "بیعت"وگروه معتقدان به"ولایت"نام نهاد." ازکتاب شیعه در تاریخ ایران "شیعه چه می گوید وچه می خواهد.مولف /دکترسید رضا نیازمند .از انتشارات حکایت قلم نوین 1383.فصل پیدایش مذهب شیعه صص 5و6.

"چهارنفرازصحابه پیامبرمشهور به اولین شیعیان علی (ع) هستند:ابوذرغفاری وسلمان فارسی وعماربن یاسرومقدادبن عمرکه آنان را "ارکان اربعه"می نامند." همان منبع ص 17.

"پس ازشهادت امام حسین (ع) شیعیان طی چند سال به چند ین فرقه تقسیم شدند که بین آنها فرقه های کیسانیه وزیدیه و امامیه وغلات ازهمه مهمتر بوده اند.

فرقه امامیه خود برپانزده گروه تقسیم شد:کاملیه / محمدیه / باقریه / ناووسیه / شمیطیه/ عماریه/اسماعیلیه/مبارکیه/موسویه/قطعیه/اثنی عشریه/هشامیه/زرایه/یونسیه/شیطانیه/"

امروزه شیعه اثنی عشری (دوازده امامی )که از شعبات فرقه های امامیه است مذهب رسمی ایران می باشد." همان منبع صص9و8

"به عقیده شیعیان دوازده امامی در سال 260قمری امام دوازدهم از نظرها غایب شد شیعیان این غیبت را غیبت صغری می نامند.غیبت صغری 70سال طول کشید و در این مدت چهار نفرنایب خاص (به نام نواب چهارگانه) یکی پس از دیگری رابط امام با شیعیان بودند که عبارتنداز:1- ابوعمروعثمان ابن سعید سمان (متوفی حدود 285) 2- فرزند او ابوجعفرمحمد بن عثمان عمری (متوفی 304) 3- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (متوفی 326) 4- ابوالحسن علی بن محمد صمیری ( متوفی 329).

پس از فوت چهارمین نایب خاص رابطه شیعیان با امام قطع گردید و دوران غیبت کبری شروع شد ." همان منبع صص 10و11.

قیامهای شیعیان چه در دوران امویان وچه در عباسیان ادامه داشته ودر هر دو دوران قیام های منسوب به شدت از طرف حکومت وقت سرکوب شده بوده است .جهت طولانی شدن مطلب فوق از ذکر قیامها اجتناب می ورزم .بهتر است برای دانستن آن قیامها به مقاله دوست ارجمندم گونای تبریزی با عنوان "کدام تشیع" مراجعه فرمایند .

"اما دیگرانی هم بودند که در لباس دفاع از تشیع تا آنجا که توانستند به زشت نمائی چهره تشیع مدد رسانیدند خواه از راه احیا افکار غالیانه و خرافی از بقایا و رسوبات عقاید فرقه های منحرف قدیم که خود را به جامعه شیعی می بستند و خواه در کسوت تجدید برخی سنن و رسوم عامیانه و جاهلانه که مدت ها به برکت مبارزات و مجاهدات سلف صالح و بزرگان شریعت متروک و مهجور بود و با ترویج و تاکید بر اقوال و اعمال تفرقه انگیز و دشمن تراش." ( ازکتاب " مکتب در فرایند تکامل و نظری برتطورمبانی فکری تشیع درسه قرن نخستین "مولف سید حسین مدرسی طباطبا ئی ترجمه از هاشم ایزد پناه .چاپ هفتم انتشارات کویرسال 88شمسی ص9)

اصل این کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده است.

"این حقیقت که کلیت نظام تشیع گرد محور شخصیت امیر مومنان علی (ع) ودر جانبداری از نظریه احقیت آن بزرگوار در رهبری جامعه اسلامی پس از پیامبر شکل گرفت مطلبی نیست که قابل خدشه و انکار باشد.این را نیز می دانیم که در همان صدر اول اسلام افراد و گروه هایی در جامعه بودند که در مورد آن حضرت نظراتی افراطی داشته و ایشان را تا سر حد الوهیت تقد یس می کردند و آنرا نیز به سایر ائمه اطهار تسری دادند."

برای روشن تر شدن موضوع پیش گرفته مجبورم استناد های زیادی از این کتاب یاد شده بیاورم چرا که به باور بنده این کتاب به دور از هر هر تعصبی نگاهی عقلانی و کاملا علمی افکنده و هر گونه شک و وهن را از آرا ارائه شده بر حذر بوده و در حوزه شیعه شناختی از هر نوشته متمایز و یگانه می باشد. آوردن مطالب فوق جهت دوستانی است که از شیعه و تشیع اطلاع نا کافی داشته وبر گفته های ناقص خودشان اصرا ر و پافشاری می نمایند. که این پافشاری ها جزخسارت چیزی را عاید نمی گرداند . بنده نظر خود را بر اساس وقایع موجود و یافته های تاریخی ارائه می دهم تا شاید بابی گشوده شود که اربابان علم و دانش تکمیل نمایند .و من از دوستانی که به این نوشته ها اعتراض داشته باشند خوشحال و انتظار واکنش و نقد خودمان از طرف آنان هستیم مرا با نقدتان به یک چالش مذهبی وتاریخی بخوانید که امروز جامعه تورک آذربایجان جنوبی منتظر چنین اوقات علمی و تحقیقی بوده و شدیدا نیازمند این تفاسیر از طرف محققین خود هست اگرشما پی نقد را منطقی بیافکنید مطمئن باشید که دوستان زیادی به این امر بس مهم وضروری شرکت خواهند کرد .اگر خودی هستیم قیام نموده وبا اتکا به ملت خود انقلابی فکری واند یشه ای را در میان نخبه گان و عالمان خود قرار دهید و حرکت ملی خودمان را پر بارتر از دیروز به نمائیم و از اسم های تو خالی که ویروس کشنده ای در فضای پاک و مطهر ملت ماست بر حذر باشیم که ملت ما به مورخ وشاعر وفیلسوف و...صادق وبا خلوص نیازمند است نه به لقب های هزارتنی که حتی بار صد کیلوئی را نیز دارا نیست .من و دیگر دوستان در کمال مردان با صادق و پاک این ملت که در عرصه علم و اندیشه سر آمد اکثر علوم انسانی هستند پرورش می یابیم و هستی خودمان را مدیون آن عالمان بی مدعا هستیم که جز غم ملت دغدغه دیگری به سر ندارند من در پیشگاه آن نام آوران سر به فرود می آورم و در مقابل آن مدعیان دروغگو و خود خواه و زیاده خواه که جز خودشان چیزی در چنته ندارند به سختی می ایستم .و این تمرین امروزی ماست که بیاموزیم چگونه در مقابل راسیسم بایستیم و ملت مان را چگونه سر افراز نما ئیم .این یک راه باریکی است که کوچکترین اشتباه موجب نابودی خود و اجتماع است . با تمام داشته ها به نبرد با سد و مسدود گنندگان رشد ملت خود هستیم که ملت مان با یادگیری از روش و سلوک نخبه گانی چون رسول زاده ها و ایلچی بیگ ها به راه خود استمرار می بخشد. و با سلاح آگاهی و دانایی جهل وجهالت را از خود خواهیم زدود و ملتی محقق و باسواد را در پیش گرفته و حربه بی سوادی و فقدان مطالعه گی را نا بود خواهیم کرده چنانکه حرکت ملی ما این شعورو فهم را در ما زنده کرده که آنوقت دیگر بساط خود باختگی و از خود بیگانگی از ما بیگانه خواهد شد.ملتی که رهبری می جوید تا او را به آرمانشهرش برساند حاکی از آن است که او سخت نیازمند مطالعه و تحقیق است .عالمان وفرهیخته گان راه را باز کنند تا کلبه های علم ونور بر طالبانش به تابد تا هر چه می خواهد خود معین و تصدیق نماید این خواستن لیدری از فشار سرسختانه راسیسم در طول تاریخ ما تورکان است.که هیچوقت نگذاشتند ما خودمان بخوانیم و به دانیم و خود انتخاب نمائیم .آفرین بر شما که ما را بدان رجعت دادید و ما را به خود متنبه وآگاه ساختید ودگر باره به خویشتن خویش ارجاع دادید.باشد که نامبردن از شما میسر نمی باشد.و با این خواستگاه بنیاد مذهب ما ساخته می شود.بگذار تکفیر گران تکفیرمان کنند این بنیاد ما را زیرا که کلبه هایشان بر سرشان فرو می ریزد. آوارشان دارشان باد کلبه هایشان گورشان.

تفکروبینش اعتقادی شیعه درتمام حوزه های اندیشه و عقلی در طول سیر تکاملی تاریخ خود توسط فقیهان ومتکلمین ومحدثین وحتی اخباریون به حد قابل درک و فهم رسیده است اما آنچه در این عصر عقلانی مهم ودارای اهمیت است کدامین تشیع می باشد .که ما در حرکت ملی خود قلمداد می کنیم .و جامعه کنونی که در حال گذر از سنت می باشد آن را با فلسفه زیستی خود منطبق ویا در صورتی تعدیل وحتی بتواند تفکر سکولاریستی خویش را در نهاد خود تعبیه نماید .بدان است آنانکه به انواع شیعه در بین اجتماع فعلی ابداع می نمایند باید از نظر ماهیتی آن را بر ملت خود تشریح وتفسیر نماید وگرنه گفتن شیعه علوی ویا جعفری دردی را دوا نمی کند .این است که مختصری از نخستین قرون تشیع گفته می شود تا مغلطه ها رخت بندند .تلاش من بر این است که ملت ( آذربایجان ) را برحقایق و واقعیتهای گذشته تاریخی خود آشنا سازم و آنچه در گذشته از لحاظ دینی ومذهبی بر او رفته است را آگاه سازم تا خود در معین ساختن باورهای دینی اش آزاد باشد وگرنه دروغ سرهم کردن و بخورد ملت دادن در این صد ساله اخیر از طرف راسیسم چشمگیر وکاملا نمایان است .

"مصادر و مآخذ قدیم شیعی و غیر شیعی که این واقعیت های تاریخی را گزارش کرده اند مواد مختلف ومتخالفی در مورد تاریخ وطبیعت اولی و اصلی مکتب تشیع به دست می دهند که در نظر بدوی می تواند به گونه های مختلف تفسیر وتحلیل شود.تفسیری که دشمنان تشیع از دیر باز مطرح می کردند آن را نوعی گرایش باطنی می دانست که با آمیخته ای از باورها وسنت های قدیم در پرستش قدیسان از فره ایزدی ایرانی و تناسخ هندی تا تجلی و حلول مسیحی و نظائر آن ترکیب شده و نظراتی مشخص در مسائلی مانند تحریف قران و سب صحابه و طبیعت فوق بشری امامان و طینت و بدا و امثال آن جزء ذاتیات لاینفک آن بود."

همان منبع ص11

"می دانیم که منابع تاریخی اسلامی معمولا تنها به نقل حکایات و منقولات گزارشگران پرداخته و نگارندگان آن با روش نقد گزارش ها آشنایی درست نداشته و یا به هر دلیل به چنین کاری نپرداخته اند و هر جا که با روش های غیر علمی و ساده اندیشانه اهل حدیث درصدد چنین کاری بر آمده و به انتخاب مسموعات و مرویات خود دست زده اند معمولا در تشخیص صحیح از سقیم و سره از نا سره به خطا رفته اند." همان منبع ص 13

من از آوردن مطالب فوق جهت آشنایی با تاریخ فکر وتشکیل آن تفکردرطول تاریخ می باشم که از نظر تایید ویا تکذیب آنان به عهده خود خوانندگان می باشد.روش انتخاب ما معمولا بر عکس روال معمول جوامع مترقی می باشد .آنا ن اول مطالعه و تحقیق می نمایند بعد از آن انتخاب خود را اعمال می کنند .ولی ما اول انتخاب می کنیم اگر بعدا حوصله ایجاد شد تحقیق می کنیم که این امر هم خیلی در میان ما نادر و اندک می باشد که این بزرگ ترین بدبختی حال حاضر ماست .ودر گذشته نیزچنین روالی معمول بوده است.

هیچ کس نباید از این امور ناراحت ویا خدای ناکرده سوء برداشت نماید اینها حقایقی هستند که ریشه اکثر عقب ماندگی ما تورکان آذربایجان جنوبی می باشد .اگر کسی منتی بزرگ بر ما بگذارد و یک آسیب شناسی اجتماعی از این رده نماید آن وقت اساس عقب ماندگیها نمایان خواهد شد .در جهالت گذاشتن جوامع کنونی ما از طرف سیستم های قدرت یک حربه ای برای آنان به شمار می رود .که اگر افراد جامعه ما روی به مطالعه و خواندن بیاورند بدانید که ظفر پیش ماست وگرنه ...

اگرتحقیق جامعه شناختی دینی از جامعه فعلی صورت گیرد آنوقت نوع برداشت افرادجامعه از دین ومذهب مشخص وبر نوع تغذیه فکری آن معلوم خواهد شد که از کجا و توسط چه طیفی نیاز مذهبی مارا بر طرف می نمایند واین گلوگاه غذایی مهمترین وپیچیده ترین شکل راسیستی را دارد جالب است بدانیم ما خود را فقط در حوزه سیاست محبوس کرده وبر نا رسائی ویا ظلمی که بر ملت تورک می رود را تحلیل ویا تحقیق نموده وآنرا به جامعه ارائه می دهیم اما غافل از اینکه اساس وشاکله جامعه کنونی یک دید مذهبی و دینی دارد یعنی افراد جامعه هنوز به آن شرایط آرمانی یک جامعه مترقی نرسیده فلذا هر چقدر از طرف عالمان تاریخی وسیاسی مسائل مورد نیاز گفته شود از طرفی فشار بی رویه مذهبی آن به نوعی خنثی ویا مورد تخطئه قرار می گیرد یعنی اینکه سرامد تحلیل دینی و مذهبی در بین افراد جامعه نداشته وبصورت سنتی خود که همانا پان فارسیسم مورد بهره بر داری می کند وجود دارد.

جهت روشنترشدن امر فوق یک مثال می اورم وقسمت اول بخش دوم مقاله فوق را خاتمه می دهم وبه آینده موکول می نمایم واین مطلب را در در بخش سوم یعنی صفویان بصورت تفصیلی ارائه خواهم داد.

تشیع امروزی ما (آذربایجان جنوبی)ریشه از دوران حکومت صفویان می باشد وما وارث آن تشیع دوران جولان علمای لبنان در حکو مت های قزلباشان می باشیم که به واسطه سران حکو مت آن وقت آن فقیهان عربی و لبنانی به این دیار دعوت شدند اصلا تشیع امروزی که در بین ما رایح می باشد نه تورکی است ونه تورکان در طول تاریخ خود از آن خبر داشتند یعنی می توان گفت که این تشیع بر ما تحمیل شده وعدول از آن را عداوت با دین را ارتقا دادند بعد از سقوط صفویان همان شعوبیه افسار گسیخته را به دست گرفته وبا ایده خود مزیین نموده تحویل فقیهان وممدوحان ونوحه خوانان اهل بیت داده وخود پان فارسیسم نظاره گر آن بوده است.نوحه های دوران صفویه را نگاه کن وبعد امروزی را .

میدانیم که در شرایط بحرانی چرخش شوونیست مذهبی به طرف پان فارسیسم می شود وخواهد بود می توان گفت که در حالت معدومیت این دو طیف عین هم خواهند شد.

بدین جهت است روزبروزنوح خوانان وطرفداران ظاهری اهل بیت طهارت گفتارشان فارسی وبه نوعی عداوت با زبان مادری خود دارد .امروز ظواهر دین که از خود دین فاصله زیادی را گرفته است متاسفانه به نام دین اطلاق می شود وپان فارسیسم نهایت استفاده را از این فرصت بدست آمده را می بردبدین جهت است ما در برخورد با آنان می گوئیم این نوع دین ویا مذهب ربطی به تورکان نیست وتورکان خودشان در طول تاریخ دین خودشان را دارند وحفظ کرده اند ومذهب ساختگی صفویان را خارج از تفکرات دینی تورکان دانسته وبه قبل از صفویان تاکید وایستادگی داریم وبه آن تمکین کرده وهیچ پروائی نداریم .

امروزپان فارسیسم از علایق مذهبی خود که همانا تشیع دوران صفوی می باشد ملت تورک را به اسیمیله مذهبی تن در داده وبه آن رونق بخشیده است بدان جهت است پان فارسیسم علاوه بر اینکه خود مذهبی ودینی نیست اما استعدادی که این مذهب ساختگی در به بند کشیدن ملت را داراست به توسل جسته است.واین سخن ماست.

کمال اردم

تبریز-7/7/89

Rechtsbündig

1 Kommentar:

  1. سلام
    من آلمانجانی فقط او قدر باجاریرام کی بیلم سیز آلمانجا باجاریرسیز.
    آز زامان وار تورک چئویرمنلری ییغیب مشترک چئویری ایشلری آپارماغی دوشونورم.
    بو ایشه قاتیلماق نظریز وارسا آرتیق دانیشا بیلریک بو حاخدا.
    سایقیلاریملا اولکر اوجقار
    http://ucqar.blogfa.com/

    AntwortenLöschen