چه بسا بسیاری از خوانندگان ندانند که اصطلاح داعش برای اولین بار توسط یکی از فعالین سیاسی مخالف رژیم سوریه به قصد تمسخر سازمان «دولت اسلامی عراق و شام» به کار رفت. این اصطلاح پس از اینکه مشخص شد اقدامات نظامی داعش به جای حمایت از قیام چند ساله‌ی مردم سوریه علیه یکی از مستبدترین دیکتاتورهای جهان، به نفع رژیم تمام می‌شود شیوع یافت. بر همین سیاق، یکی از طنزنویسان عراقی اصطلاح «ماعش» را بر «ميليشاهای ايران در عراق و شام» به کار برده است. استدلال او این است که این سازمان اسلامی، بازوی نظامی ایران برای هدف قراردادن جنبش‌های انقلابی در عراق و سوریه و در خدمت دو مزدور ایران در منطقه یعنی رژیم‌های بغداد و دمشق است.

گذشته از شوخی طنزنویسان که در هر حال حاکی از واقعیت بسیار تلخی در عراق و سوریه است، سخن از داعش امروزه تمام مباحث دیگر را تحت الشعاع قرار داده است. داعش در سوریه در وهله‌ی اول مخالفین بشار اسد، مانند الجبهة الإسلامية، جيش المجاهدين، ائتلاف ملی سوريه و جيش الحر را هدف عملیات خود قرار می‌دهد و در عراق نیز تلاش می‌کند چنان درگیر شود که مشخص نیست در خدمت اهالی الأنبار است یا دولت نوري المالكي که به شکنجه و اذیت و آزار مردم الأنبار می‌پردازد.
قصد دارم در اینجا حقایقی در مورد سازمان القاعده که پس از اشغال عراق وارد این کشور شد بیان کنم. من به عنوان یک روزنامه‌نگار این حقایق را لمس کرده‌ و ضروری می‌دانم به آنها پرداخته شود، زیرا این سازمان با پوشش تبلیغاتی رسانه‌های غربی و عربی تلاش می‌کند فرش را از زیر پای عشایر انقلابی الأنبار بکشد. این رسانه‌ها کاری جز بزرگ‌نمایی اقدامات سازمان القاعده ندارند. برخی از آن‌ها حتی یک بار هم از مبارزه‌ی عشایر الأنبار با نیروهای نوري المالكي تمجید نکرده‌اند. القاعده برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ وارد عراق و به‌طور مشخص مناطق کردنشین این کشور شد. از کردستان وارد موصل و سپس در سراسر عراق منتشر شدند. بیشتر نیروهای‌شان، به سوی مناطق سنی‌نشین رفتند، زیرا می‌توانستند خود را با جنبش مقاومت مردم عراق علیه اشغالگران هماهنگ کنند. این سازمان پیش از بیعت رهبرشان، ابومصعب الزرقاوي با أسامه بن لادن و انتخاب نام سازمان «القاعده در سرزمین بین النهرین»، به سازمان «التوحيد و الجهاد» معروف بود.
علی‌رغم اهمیت پرداختن به تاریخ القاعده در عراق، سخن را کوتاه می‌کنم. فقط این را بگویم که در خلال مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۰۸ با شيخ حارث الضاري، دبیرکل اتحادیه علمای مسلمین داشتم و در نشریه ارزشمند «العرب» منتشر شد از او در مورد القاعده پرسیدم. او در پاسخ گفت: «القاعده در دو سال اول، بدون تردید، سازمانی جهادی بود، اما پس از آن دیگران در آن نفوذ کردند و از کنترل خارج شد.» در این راستا می‌توان به برخی اسناد سازمان اطلاعات عراق که پس از سقوط صدام، توسط آمریکا تاسیس شد اشاره کرد. این اسناد در زمان فرماندهی عبدالله الشهواني منتشر شد. همین امر به استعفای او انجامید. بر اساس اسناد مذکور عناصر القاعده در پادگان‌های ایران در مرز ایران و عراق نزدیک استان دیالی آموزش می‌بینند. علاوه بر این، به جناح ایرانی و سوری در رهبری القاعده که بعدها به القاعده‌ی ایران و القاعده‌ی سوریه معروف شدند نیز اشاره شده است.
القاعده‌ی عراق در چندین جبهه، درگیری‌های شدیدی داشته است. یکی از آن‌ها، جبهه‌ی سنی‌ها بود که پناهگاه سازمان محسوب می‌شد. آنها پلیس محلی مناطق سنی‌نشین را ترور می‌کردند یا شخصیت‌هایی که در روند سیاسی کشور شرکت داشتند و هم‌چنین علما و شیوخی را که با سازمان هماهنگ نبودند هدف قرار می‌دادند. به‌ عنوان مثال، در سال ۲۰۰۵ دعوتگر دینی اهل موصل، عمر الصيدلي را کشتند. به ترورها ادامه دادند تا نوبت به إياد العزي رسید، درحالی‌ که او اولین تحصن کننده در مقابل درب زندان ابوغریب برای آزادی زندانیان و شخصیتی بود که جایگاه بارزی در میدان نبرد و مقاومت و در محافل و منابر دینی داشت. سپس نوبت به قهرمان مساجد بغداد، شيخ مهند العزاوی شد. لیست مقتولین، طولانی است. تمام آن‌ها به اتهام شرکت در روند سیاسی کشور ترور شدند.
زمانی که زمین زیر پای نیروهای آمریکایی به آتش کشیده بود و جنبش مقاومت آنها را در هم می‌کوبیدند، الزرقاوي کشته شد و جانشین‌ا‌ش، أبوبكر البغدادي خود را امیرالمومنین ولایت عراق معرفی کرد و از همه جنگجویان سنی خواست که با او بیعت کنند. به محض مخالفت گروه‌ها با درخواست او، با آن‌ها درگیر شد. در این زمینه می‌توان به نبرد القاعده با الجيش الإسلامی و گردان انقلاب بیستم وابسته به اتحادیه علمای مسلمین اشاره کرد که منجر به قتل شيخ ظاهر الضاری یکی از فرماندهان این گردان شد.
تردیدی نیست که در میان نیروهای داعش یا ماعش افراد مخلصی هم وجود دارند که قادرند در هر نبردی معادله‌ها را به هم بریزند، اما این تفکر که هیچ‌کس جز خود را قبول ندارند (این غیر خودی‌ها، هم‌مذهبی‌ خوشان هستند) فقط به نفع دشمنان‌شان تمام می‌شود. من شک ندارم که ایران و برخی طرف‌های عربی، منطقه‌ای و بین‌المللی در داعش نفوذ کرده‌اند تا هر وقت لازم باشد بتوانند در جهت منافع خود، فتیله‌ی آن را بکشند؛ امری که بسیاری از افراد مخلص سازمان، متوجه آن نیستند.
سخن پایانی‌ام خطاب به اهالی الأنبار است که اجازه ندهند جز عشایر خوشنام، کسی پرچم آنها را در مبارزه با المالکی در دست بگیرد و نگذارند دشمن از هیچ شکافی برای نفوذ در میان شما استفاده کند. اولین و خطرناک‌ترین نفوذ می‌تواند توسط عناصر داعش صورت گیرد.
 منبع- ایران در جهان
عنوان اصلی مطلب:
من داعش إلى ماعش