Mittwoch, 21. Juli 2010

جنگ تحمیلی سولدوز( نقده

از وقوع جنگ چالدران در سال 1514 میلادی بین دو امپراتوری اسلامی و ترک صفوی و عثمانی که به شکست صفوی ها و اشغال آذربایجان به دست عثمانی ها منتهی شد ، مناطق غربی آذربایجان روی صلح و آرامش را به خود ندیده است، در نتیجه جنگ های مذهبی بین این دو امپراتوری بزرگ شرق ، عشایر کرد مکری از سرزمین های عثمانی در عراق امروزی و از منطقه « شهرزور » به آذربایجان روی آورده و در نتیجه خلاء قدرت به وجود آمده در این مناطق اشغالی ، ناحیه " دریاس" در مهاباد امروزی را از دست طوایف ترک شیعی قزلباش « چابقلو » خارج کرده و سپس محالات دول ، آختاچی ، ایل تیمور و سولدوز را ضمیمه دریاس نمودند . با مهاجرت دیگر طوایف و عشایر کرد عثمانی مانند دهبکری به "بوکان ( بی کندی ) و سقز" و اتحادیه بلباس (مرکب از طوایف کردزبان پیران ، مامش ، زرزا و منگور) به مناطق" پیرانشهر ( خانا ) ، اشنویه ( اوشنو ) ، سردشت و روستاهای جنوبی سولدوز" و جنگ و غارت های صورت گرفته ، منطقه جنوب غرب آذربایجان به تدریج کردنشین گشته است .
تهاجمات و غارت های" شیخ عبیدالله شمدینلی (نهری)" و" حمزه آقا منگور" و" اسماعیل آقا سمیتقو" علیه مردم ترک آذربایجان هرچند با انگیزه های مذهبی و ضد شیعی انجام گرفته اند ، ولی در طی زمان به تضعیف عنصر ترکی و شیعی در غرب آذربایجان و تقویت عنصر کردی با انگیزه های قوی مذهبی انجامیده است ؛ با این حال قیام ها و تهاجمات عشایر کرد که در گذشته با انگیزه های مذهبی و با حمایت دولت عثمانی و بعدها با حمایت روسیه ، انگلیس و فرانسه صورت میگرفت در عصر حاضر و با تشکیل جمعیت" ژ. کاف ( تجدید حیات کرد )" در مهاباد پس از شهریور 1320 و بنیان گذاری حزب دموکرات کردستان به دست قاضی محمد در سال 1324 در همان شهر ، رنگ قومی و ناسیونالیستی به خود گرفت و شهر مهاباد ( سویوق بولاق ) را به مرکز ناسیونالیسم کردی در آذربایجان و فراتر ار آن در ایران تبدیل نمود . در واقع تشکیل حزب دموکرات کردی با نام کردستان ایران در شهر مهاباد و در آذربایجان ، نهالی بود که برای تجزیه مناطق غربی و جنوب غرب آذربایجان در آینده کاشته می شد که خود ما نیز در کاشت و پرورش این درخت چندان بی تقصیر نبودیم .
اولین اثرات تشکیل این حزب، در سال 1324 و در تشکیل دفاتر حزب دموکرات کردستان در تمامی شهرهای آذربایجان غربی از شمال تا جنوب و مرکز آن نمودار گردید و اهداف توسعه طلبانه این حزب را آشکار ساخت. دومین موردی که سیاست های توسعه طلبانه و جدایی خواهانه این حزب و رهبران آن را بر ملا کرد، تشکیل حکومتی در" مهاباد یکی از ولایات ایالت آذربایجان" و در پیش گرفتن سیاستی جداگانه و در تعارض با حکومت ملی آذربایجان بود که امروزه ناسیونالیستهای کرد آگاهانه و به زیرکی از" جمهوری مهاباد" با نام "جمهوری کردستان" نام می برند و عده ای از ماها نیز ناآگاهانه این اصطلاح را- که خلاف حقیقت و نیز منافی تمامیت آذربایجان است - تکرار میکنیم .
به دنبال تهاجم وحشیانه محمد رضاشاه پهلوی به آذربایجان و ساقط نمودن" حکومت ملی آذربایجان" در 21 اذر 1325 ، " جمهوری کردهای مهاباد" نیز به تبع آن فرو پاشید و اکثر اعضای فعال ان بر عکس فرقه دموکرات اذربایجان توانستند ازاین تصفیه خونین جان سالم به در برده و به صورت مخفی در احزاب چپ به حیات و فعالیت خود ادامه دهند .
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ،حزب دموکرات کردهای آذربایجان به رهبری سیاسی عبدالرحمن قاسملو – تحصیلکرده بلوک شرق – و رهبری مذهبی شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد ، تجدید حبات دوباره ای یافته و به بسیج گسترده کردهای آذربایجان پرداخت اولین اقدام این حزب – که نفوذ گسترده ای در میان کردهای آذربایجان تا سقز داشته و دارد – خلع سلح و غارت پادگان ارتش در مهاباد در اول اسفند 57 یعنی 8 روزپس از پیروزی انقلاب بود . با غارت 18 تانک ، 36 توپ سنگین و هزاران قطعه سلاح و مهمات پادگان مهاباد ، اعضا و هواداران این حزب ، مبارزه مسلحانه بی سابقه ای را با حکومت تازه تاسیس جمهوری اسلامی ، با شعار «خود مختاری برای [ به اصطلاح ] کردستان » آغاز کردند. این مبارزه برای خودمختاری به اصطلاح کردستان نه در شهرهای سنندج و مریوان و کرمانشاه بلکه در اراضی تاریخی و جغرافیای آذربایجان شروع گردید .
بعد از این که نتوانستند در 27 اسفند 57 ، پادگان بزرگ نظامی سنندج را خلع سلاح و غارت کنند باز متوجه آذربایجان شده و شهر استراتژیک و مهم نقده را انتخاب می نمایند . این شهر برعکس 5 شهر همجواز در جنوب غرب آذربایجان غربی ، اکثرا ترک نشین بوده و عامل اتصال دهنده شهرها ی مزبور به یکدیگر و مرکزاستان- اورمیه- میباشد. اگر کسی بخواهد از شهر مهاباد یا بوکان به شهرهای مرزی اشنویه یا پیرانشهر برود ، باید از شهر نقده عبور کند و بالعکس . علاوه بر این نقده بر سر راه 3 پادگان مهم نظامی جلدیان ( با 21 کیلومتر فاصله ) ، پسوه ( حدودا با 35 کیلومتر فاصله ) و پیرانشهر ( با 45 کیلومتر فاصله ) و تنها مرز و گمرک تاریخی آذربایجان با کشور عراق ( مرز تمرچین ) قرار دارد که مرز مزبور فعال ترین بازارچه صادرات و واردات استان آذربایجان غربی است و متصل به شهرهای شمال عراق از قبیل اربیل و کرکوک و از آنجا به بغداد و کربلا بوده و سالهای متمادی محل عبور اجداد ترک های آذربایجان که برای زیارت کربلای معلی و عتبات عالیات عازم عراق می شدند بوده است .
با این حساب احزاب کردی و در راس انها حزب دموکرات برای محاصره این سه پادگان مهم و ارتباط با شهرهای مرزی پیرانشهر و اشنویه و تماس مستقیم با شمال عراق باید بر شهر نقده و منطقه سولدوز مسلط شده و مردم را قتل عام می کردند . زیرا مردم نقده علاوه بر این که به طور طبیعی مانع ارتباط آنها با یکدیگر بودند بلکه به صورت داوطلبانه و با نام « مجاهد و جوانمرد » از این 3 پادگان که در نتیجه سقوط رژیم پهلوی خالی شده بود محافظت و پاسداری می کردند . حزب دموکرات بدین منظور در روز جمعه 31 فروردین 58 تظاهرات مسلحانه 20 هزار نفری را در شهر نقده که در آن زمان جمعیتش حدود 20 هزار نفر میشد ، بر پا می نماید و به درخواست بزرگان و ریش سفیدان شهر از جمله قهرمان سرفراز" کربلایی عظیم معبودی" و روحانی آزاده " حاج میرزا ابراهیم محرر" که خواهان انجام این تظاهرات مسلحانه در جای دیگر و یا بیرون شهر نقده بودند توجهی نمی کند .
همچنان که انتظار می رفت این تظاهرات که به منظور ایجاد رعب و وحشت و فراری دادن مردم و درمرحله بعدی برای قتل عام مردم ترک نقده صورت می گرفت، به درگیری انجامید . ترکان نقده به رهبریت ملی مرحوم " کربلایی حاج عظیم معبودی" – که تمام سرمایه و دارایی خود را صرف خرید اسلحه و دفاع از اهالی کرده بود – توانستند با معدود سلاح های جنگی و شکاری در مدت سه روزتمام ، مهاجمین را شکست داده و پراکنده سازند . روز چهارم مقاومت، مجاهد نستوه آذربایجان" ملاحسنی " مسلح و سوار بر تانک به همراه ارتش وارد نقده شده و مهاجمین را که در اطراف این شهر سنگر گرفته بودند مجبور به فرار می نمایند .
جنگ تحمیلی نقده عواقب زیانباری بر مردم این منطقه و ترکهای غرب آذربایجان به بار آورد و باعث تضعیف عنصر قومی ترک در این ناحیه شد و روند مهاجرت به این مناطق را که در گذشته عموما از شرق آذربایجان صورت می گرفت تغییر داده و برعکس نمود . در نتیجه این جنگ ، و ناامنی سالهای بعد که تقریبا تا سال 73 ادامه داشت ، اکثر روستاهای ترک نشین نقده خالی از جمعیت گردیده و ترکان ساکن در روستاهای دوقومی نیز به علت آزار و اذیت حزب دموکرات و هوادارانش و نداشتن امنیت جانی و مالی مجبور به مهاجرت از آنها شدند . اکثر سرمایه داران ، تحصیلکردگان ، نخبگان و صاحبان زمین منطقه سولدوز به اورمیه ، تهران ، کرج ، اسلامشهر و تبریز مهاجرت کردند . علاوه بر این از مهمترین عوارض این جنگ این بود که شهرستان نقده برای مردم کشور و حتی آذربایجان خودمان ، با نام کردستان شناخته شود که هنوز هم وقتی از نقده و سولدوز سخنی به میان می آید حتی در میان مردم تبریز میگویند " نقده کردستان است"؟!!
دومین نتیجه زیانبار جنگ تحمیلی نقده بر مردم آذربایجان و ترکیب قومی آن – که اتفاقا بسیار مهم بوده و تاکنون مورد غفلت فعالین و افکار عمومی آذربایجان قرار گرفته – "تصفیه قومی و مذهبی شهر پیرانشهر ( خانا )" بود. پیرانشهر قبل از انقلاب شهری عموما ترک نشین و شیعه مذهب بود و اکثرا بازار و تجارت و انجمن شهر و شهرداری آن در اختیار ترکها قرار داشت . با وقوع انقلاب ، حزب دموکرات ساکنان ترک پیرانشهر را با تهدیدهای مستقیم و آزار و اذیت مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر کرده و این شهر را از لحاظ مذهبی و قومی یکدست نمودند . در مقابل ، اقلیت کرد نقده که در نتیجه این جنگ خانمانسوز به خاطر ترس از عملکرد خود و انتقام ترکها ، از نقده فرار کرده بودند به خانه و زندگی خویش بازگردانده شدند بدون این که کسی یا گروهی و یا دولت در پی بازگرداندن اکثریت ترک به خانه و زندگی خویش در پیرانشهر باشد و یا دست کم ،جمعیت ترک پیرانشهر به شهر نقده و اقلیت کرد نقده به پیرانشهر برگردانده شده و جایگزین یکدیگر شوند .
در خاتمه باید گفت که عاملین جنگ نقده هرچند به آرزوی خود در اشغال نظامی شهر نقده نرسیدند ولی توانستند با مظلوم نمایی ، واقعیات را تحریف کرده و این منطقه را به عنوان کردستان و یا مناطق کردنشین به مردم کشور شناسانده و استان آذربایجان غربی را در اکثر کتب ، مجلات و هفته نامه های منتشره خویش با نام های ساختگی " مناطق کردنشین ، کردستان شمالی ، مکریان و کردستان مکریان" معرفی نمایند . با این که طبق آمار سرشماری عمومی سال 1375 از 2 میلیون و 500 هزار نفر جمعیت شهرستانهای 14 گانه آذربایجان غربی فقط 576 هزار نفر ( 23 درصد ) در 5 شهرستان اکثرا کردنشین جنوب غرب آذربایجان (مهاباد ،بوکان، پیرانشهر ، سردشت و اشنویه ) ساکن هستند ولی فعالین سیاسی و فرهنگی کرد ، جمعیت اقلیت کرد استان را بیشتر از ترکها نشان می دهند .
در نتیجه فعالیت های منظم تشکیلاتی آنان و عدم هوشیاری و ضعف شعور ملی در بین ساکنان ترک این ناحیه آنها توانستند برای اولین بار در تاریخ به نام "حزب مشارکت ایران اسلامی " در 2 دوره اخیر از بین 3 نماینده اورمیه یک نماینده کرد شکاک به مجلس بفرستند و در دوره دوم شوراها نیز برای اولین بار در تاریخ 2 کرسی از 9 کرسی شورای اسلامی شهر اورمیه را به خود اختصاص دهند . هرچند که در دو دوره انتخابات شورای اسلامی شهر نقده نتوانستند حتی یک نفر کرد را وارد شورای شهر نقده کنند .
لذا برای جلوگیری از تکرار حواد ث تلخ گذشته مانند جنگ تحمیلی نقده و تصفیه قومی پیرانشهرو گرفتن درس عبرت از آنها برای فراهم کردن زندگی مسالمت آمیز و برادرانه اقوام ساکن در کشور پیشنهاد می گردد :
1. همه ساله در روز 31 فروردین مراسم بزرکداشت شهدای مقاومت قهرمانانه مردم سولدوز، در شهرهای ترک نشین به خصوص در شهرهای غرب آذربایجان برگزار گردیده و این روز به نام « روز مقاومت ملی » در تقویم آذربایجان ثبت گردد .
2. دانشجویان شهرهای ترک ، حدالامکان در طول دوران تحصیل خویش سفری به شهر نقده و دیگر شهرهای غرب آذربایجان نموده و از نزدیک با وضعیت فرهنگی و سیاسی آنها آشنا گردند و در شناساندن نقده به عنوان شهری آذربایجانی و ترک نشین به دانشجویان ، همکلاسی ها و همشهریان خویش اقدام نمایند .
3. جمع آوری و تدوین اخبار و مطالب مربوط به جنگ تحمیلی نقده از روزنامه ها و مجلات سالهای اول انقلاب و کتب منتشره و نیز گردآوری و تالیف خاطرات قهرمانان این حماسه عظیم ملی .
4. تلاش برای تشکیل انجمن ترکان پیرانشهری پراکنده درشهرهای آذربایجان وفراهم نمودن زمینه بازگشت آنها به زادگاه خویش و یا حداقل ادعای خسارت
5. تشکیل" مرکزتحقیقات غرب آذربایجان" و بررسی علمی مسایل و مشکلات این منطقه و انتشار آنها
6. کارمندان و دانشجویان بورسیه و غیر بورسیه ترک خصوصا اهالی غرب آذربایجان بعد از فراغت از تحصیل یا اتمام ماموریت تلاش نمایند به جای سکونت و اشتغال در تهران و یا دیگر شهرهای بزرگ آذربایجان ، در شهرهای غربی آذربایجان ساکن و شاغل شده و در ادارات ، دانشگاهها و بخش خصوصی این منطقه مشغول به خدمت شوند . خالی گذاشتن و سپردن پست های اداری ، دانشگاهی ، اقتصادی ، تجاری ، فرهنگی و نظامی به دیگران خیانت به وطن مادری است .
7. افزایش ارتباط دانشجویان با مناطق غرب آذربایجان خصوصا در ایام انتخابا ت مجلس و شوراهای شهر و بروز درگیری ها و ...
8. تشویق به مهاجرت از شهرهای جنوب شرق دریاجه اورمیه و شرق آذربایجان به مناطق غربی و جنوبی آذربایجان ، به جای مهاجرت به شهرهای مرکزی و پایتخت کشور .
9. تلاش برای تالیف تاریخ واقعی غرب آذربایجان از دوره ایلخانان و صفویه بدین سو و تغییرات قومی صورت گرفته در آن و یا ترغیب مورخان متعهد برای اقدام به این امر خطیر .
10. اجرای تحقیقات ویژه بر روی شهرهای مهاباد ( سویوق بولاق ) ، بوکان ( بی کندی ) و سقز ( ساققیز ) و پیشینه تاریخی و جغرافیایی آنها و نام های اماکن جغرافیایی و تاریخی این مناطق که تا به امروز نیز اکثرا ترکی باقی مانده اند .
11. توجه به وضعیت ترک های قروه و بیجار گروس که در نیمه شرقی استان کردستان ساکن هستند و از تمام امکانات فرهنگی مانند نشریه و برنامه های رادیویی و تلویزیونی استانی به زبان ترکی محروم هستند برعکس کردهای آذربایجانی که دارای مجلات و نشریات مختلف به زبان کردی بوده و علاوه بر برنامه های تماما کردی صدا و سیمای مهاباد از برنامه های کردی رادیو و تلویزیون استان آذربایجان غربی نیز استفاده می کنند .
12. تلاش برای بازگرداندن شهرستان بیجار به ترکیب استان آذربایجان غربی و یا زنجان و شهرستان قروه به استان همدان ؛ زیرا شهرستان بیجار تا قبل از تشکیل استان کردستان به همراه سقز ، بانه ، دیواندره و ... جزء آذربایجان و شهرستان قروه نیز از توابع همدان بود

araz sulduzlu | 21-ژوئيه-2010, 14:43

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen