Mittwoch, 20. Mai 2015

کارت قرمز یعنی چه !!! کاظم محمدزاده - ترکیه



کارت قرمز یعنی چه !!!


پیرامون سیر وقایع اخیر و «باختانیدنتراکتورسازی و حواشی سیاسی و اجتماعی آن ، دیدگاه ویژه ای داشتم که لازم دیدم پس از فروکش نمودن احساسات مردمی آن را بازگویی کنم :
فراموش نکنیم که تیم «تراکتور سازی آذربایجان جنوبی» (بدون نظر داشت نام رسمی و واقعی و آمیخته با کثافت آن و هویت مالکان سرکوبگرش که روحانی هم با شیادی تمام ناخرسندی خود از تعلق تراکتورسازی به ملت ترک آذربایجان را ابراز نمود و آرزو کرد که این تیم یکی از تیمهای بنام حاکمیت و مرکز باشد ، آرزویی که قطعاً به گور خواهد برد) دارای طیف وسیع و شاخصی از هواداران است (از زنان خانه داری که در حالت معمولی حتی توپ بچه های خود را با کارد جر می دهند ! تا آلن یک سخنگوی رسمی کاخ سفید ایالات متحده امریکا!) که بیشتر آنان از این کار خود به صورت تاکتیکی بهره می جویند یعنی هدف و هابی برایشان محسوب نمی شود بلکه در فضایی که سرکوب و خفقان بر کل جامعه سایه افکنده از این پدیده بعنوان حیات خلوت جهت طرح مطالب مورد نظر خویش استفاده می کنند و به بیانی صریح تر تیم تراکتورسازی ، چه خوشمان بیاید و چه نیاید سیاسی ترین تیم حاضر در جهان است و بواقع جریانهای منتسب به حرکت ملی آذربایجان جنوبی با تمرکز و استقرار در بافت و ترکیب هواداران پرو پا قرص این تیم ، هر چند وقت یکبار با بسیج هشتاد تا صد هزارنفری جوانان پرشور ترک آذربایجانی یک نمایش قدرت واقعی راه انداخته و حاکمیت اسلامی ملایان را در شوکی واقعی فرو می برند. درست به مثابه بخارات و گرد و غبار و خاکستری که هر از چند وقت از قله آتشفشانها متصاعد می گردد و با این کار ضمن یاد آوری حیات خویش ، خبر از احتمال فورانی دگر باره در وقت و زمانی غیر قابل پیش بینی را می دهد . وحشتی که در سخنان و نگاههای عمال و خدمه های حاکمیت می بینید ناشی از این امر است .
تراکتور سازی «راه» ی است برای برون رفت از خمودگی ناشی از سرکوب وحشتناکی که بر ملت ترک آذربایجان جنوبی تحمیل شده است .
تراکتورسازی «وسیله» ای است برای الحاق گروههای پویای هویت طلبی که با نام و نشانهای مختلفی در داخل و خارج از آذربایجان جنوبی به فعالیت مشغولند .
تراکتور سازی مفاهیم «اقلیت» و «اکثریت» را خیلی زیرکانه با هم آشتی داده است .
تراکتورسازی ، دهان گشاد آن تفرقه اندازهایی را که با «دهاتی» و «شهری» بازی راه انداختن آب تفرقه بر آسیاب می ریزند ، می بندد.

تراکتورسازی ، با مکانیسمی طبیعی به «آذری» ها می فهماند که صرفاٌ به دلیل «ترک» بودن از ناحیه شؤنیستها جدی گرفته می شوند و این اتحاد و همدلی ترکها خاری است که بر چشم حسودان که آنان را مجبور به طرح چنان مسایل پادرهوایی می کند.
تراکتورسازی بعنوان یک «سمبل» و «نماد» مشترک با «مدیریت» افکار ملت ترک آدربایجان بازار «خودفروش» ها را کساد می کند .

تراکتورسازی «احساسات» خیل عظیم جوانان را چنان به کوچه های «منطق» هدایت می کند که کمتر کسی از اعضاء این ارتش نامرئی به «فیش حقوقی » و «امتیاز» های خاصی پدر خانواده یا فامیل های نزدیک و «منافع شخصی» بهاء می دهد ، ارتشی که با قهاری تمام در این صحنه های پرشکوه تنها سرود ملی آذربایجان خود را میخواند و تنها پرچم استتار شده خود را به احتزاز در می آورد .

تراکتورسازی «وابستگی ها» را به چالش گرفته است ، «قشر»ها در آن ذوب و مجذوب شده اند . در این صف عریض و طویل دکتر جراح و قصاب محل ، وکیل مبرز و خلافکار حرفه ای ، تاجر و زن خانه دار ، پرستار و مزاحم محله ، کارخانه دار و کارگر با توافقی نانوشته در کنار هم دیده می شوند ! آنها به این نتیجه رسیده اند که اگر هیچ راه اصلاحی نیست و به جبر هم قرار باشد که با هم بجنگند ! در فردای روشن آزادی و استقلال اگر دوباره بهانه ای برای جنگیدن مانده باشد ! بهتر و شرافتمندانه تر می توانند با همدیگر بجنگند ! و این جنگ را بی تعارف و بی هیچ شرط و شروطی به آن زمان موکول نموده اند.
تراکتور سازی «نفوذی» ها را هم ناامید کرده است . آنها فقط همان قدر شجاعت دارند که در بلبشوی دقایق پایانی یک پرچم کثیف حاکمیت را به دوش چند نفر عمله نادان سوار کنند تا در میدان خودی نشان بدهند و بعد مثل سگی وامانده با پرچم منفور شان مثل برق و باد از نظرها گم شوند .(دوستی راجع به مطلبی که در این باره نوشته بودم پیام فرستاده بود که یک ا«جاق» ویژه ! تشکیل داده اند تا این عمله ها را شناسایی و به نحو مقتضی مجازاتشان کنند!)

تراکتور سازی «دو آتشه» ها را هم کنترل کرده است. فحاشی اندک اندک جای خود را به شعار نویسی می دهد و در کوچه پس کوچه های شهرها سند امضاء شده این تحول را می بینیم .
با اذعان به اینکه این همه کافی نیست و این راه تنها راه انحصاری مبارزه نبوده و نیست و نباید باشد ولی باید خیلی صریح بکویم که ، تراکتور سازی نیز هرگز جلو هیچ نویسنده یا شاعر یا آوازخوانی را نگرفته است ، پس بعضی ها فرصت طلبانه و با چشم طمع به پولهایی که در این عرصه هزینه می شود ، آیه یاس نخوانند و سخن از تعطیلی فوتبال و ترک ورزشگاهها نکنند ، اگر آنها کتابهایی درخور و اشعاری مردمی و ترانه هایی ملی بنویسند و بسرایند و سر دهند ، از اقبال مردم بی نصیب هم نخواهند ماند. افراط و تفریط هر زشتند . این اشخاص اگر بیایند و صادقانه قبول کنند که تا به امروز اشتباه می کردند که تراکتور سازی و فوتبال را به جای اینکه تاکتیک و وسیله بدانند ، استراتژی و هدف می دانستند ، کفایت می کند. این عزیزان که متاسفانه چهره ههای شاخصی نیز در میانشان دیده می شوند ، لطفاً برای جبران خطای خود، ماحصل زحمات دیگران را لگد مالی نکنند .

(به زعم و باور من یکی از بزرگترین اشتباهات دوستان ما ، از این شاخه به آن شاخه پریدن است. هیچ کس حق ندارد منویات خود را به دیگر دوستان دیکته کند. در مقابل اندیشه ها و راهکارهای دیگران ، خیلی ساده می توانید و اگر شجاعت دارید باید ، بگویید که با نظر یا عملکرد آنها موافق نیستید ، صف بندی در داخل حرکت و جبهه گیری در مقابل یکدیگر چیزی کمتر از عضویت در بسیج حاکمیت و اسلحه کشیدن بر روی آذربایجانی ها نیست.)
تراکتور سازی، حسرت تدارک یک «گردهمایی» بزرگتر را بر دل فرقه گرایانی گذاشته است که تنها به رل و پز دیپلماتیک و جیب گشاد خود فکر می کنند.
تحول بعدی که تراکتور سازی در پیش باید بگیرد و خواهد گرفت ، هدایت تماشاگران به «راهپیمایی» در سطح شهر و سپس محله ها ، پس از پایان بازیها است که با تنظیم نهایی این راهپیمایی ها در طول زمان و تبدیل آنها به مراسم «اعتراض»ی و «تظاهرات» تیر خلاص را بر پیکر نظام مفسد ملایان شلیک خواهد کرد.
تاریخ گواه است که ، آذربایجان هیچ شلیک بی سرانجامی نداشته است. ولی این بار ستارخان های تبریز و ارومیه و زنجان واردبیل و قزوین و ... ، دیگر در شهر و دیار خود خواهند ماند تا بالاجبار در تهران برای اشغالگران قصه سرایی نکنند!

تهران ! هم ستارخان هایی برای خودش دارد که به مرور زمان تصویر و حضورشان در این عرصه نمایان تر خواهد شد مگر می شود تهران یعنی گل سرسبد ملک قاجار بی وارثانی مانده و رها شده باشد !؟
من کارت قرمز خود را وسیله فریب قرار نمی دهم . من انجام بازیهای کودکانه وسیله بزرگسالان ترسو را دوست ندارم. من کارت قرمز خودم را صریح و روشن و بی هیچ مصلحتی ! به تمامی فریبکاران و متجاوزان و استعمارگران و اشغالگران و ایادی و عمله های سالوس آنها که حتی بعضاً عنوان فعال مدنی آذربایجانی را هم یدک می کشند ! نشان می دهم . دیگر کارد به استخوان رسیده است .
معنای کارت قرمز من این است :

« اشغالگری محکوم است ، از آذربایجان جنوبی خارج شوید. »
کاظم محمدزاده - ترکیه
17 مه کارت قرمز یعنی چه !!!2015

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen