Donnerstag, 4. April 2013

نژاد آريايي انگاره اي موهوم

نژاد آريايي انگاره اي موهوم

http://5000il.blogfa.com/post-4.aspx

واژه ی »آريا« قريب دو قرن است كه از طرف برخي دانشمندان غربي بر سياهه ی اقوام موجود و شناخته شده و حقيقي جهان با تكيه و برداشت نادرست از برخي اطلاعات موجود در منابع قديم، از جمله كتابهاي ديني »ودا« و »اوستا« و سنگ نوشته ی داريوش هخامنشي و تواريخ هرودوت افزوده شد.
اين واژه زماني در اروپا زاده شد كه نسخه اي از كتاب اوستا در آن حدود معرفي و ترجمه شد و تقارن ترجمه ی سنگ نوشته ی داريوش اين توهم را به وجود آورد كه در گذشته ی بسيار دور اقوامي به نام آريايي بوده اند و اسكان آنها در سرزمين فعلي ايران موجب نامگذاري اين كشور شده و نام ايران نيز به معني كشور آرياهاست. (كريستن سن، ايران در زمان ساسانيان، 36 – 35).
در اين مقاله بر اساس اسناد موجود و تحليل هايي كه از آنها شده است نشان داده مي شود كه در طول تاريخ به هيچ وجه قوم يا اقوامي به نام»آريايي« به آن صورتي كه در منابع دو قرن اخير غرب مطرح شده است وجود نداشته و اصطلاح »ايران« نيز بر گرفته از نام آريا به مفهوم نژادي آن نبوده و اصولا اين مفهوم به واژه آريا تحميل شده است.
ريشه نخستين آريا به كتاب هاي ديني »ودا« و »اوستا« بر مي گردد و طبق گفته برخي دانشمندان»آريا« واريانتي از واژه »آئيريه« كتاب اوستاست. و لاكن موجوديت اين اصطلاح در كتاب اوستا و هم چنين ودا به هيچ وجه بيانگر اين مضمون نيست كه آريا نام قوم بخصوصي بوده بلكه اين اصطلاح در كتاب اوستا اغلب در مورد»فرد زرتشتي« بكار رفته و حتي شخصي را كه زبان ايراني داشته است، در بر نمي گيرد. (رك: اي. م. دياكونوف، تاريخ ماد، 59)
درتأييد اين مطلب مي توان «اغريرث» توراني پسر پشنگ و برادر افراسياب پادشاه تركان را نام برد كه از لحاظ قوم شناسي خيون(= هون) و ترك است اما از ديدگاه اوستا عنصري است آريايي يعني پيرو آيين مزديسنا، (رك: رنه گروسه، امپراتوري صحرانوردان، 138-137/ يشت ها، گوژيشت، گرده 7، فقره 30). ايرانشناس مشهور روسي م.م. دياكونوف اصطلاح آريا را اينگونه تعريف كرده است :در نزد زرتشتيان آريا فقط به قبايل ده نشين زرتشتي اطلاق مي شد (تاريخ ايران باستان/ترجمه ي روحي ارباب صفحه 97). پروفسور پي ير بريان نيز معتقد است كه: "اصطلاح آريا در كتيبه ي بيستون داريوش (بند 7) و همچنين نسخه ي ايلامي كتيبه ي بيستون (بند 62-63) تنها به يك واقعيت فرهنگي، مذهبي، و زباني اشاره دارد"(تاريخ امپراتوري هخامنشيان، جلد اول، صفحه 406). از ميان دانشمنداني كه درباره موجوديت قوم آريايي اظهار نظر كرده اند »اي.م.دياكونوف« روسي نظريه اي متفاوت و در عين حال متناقضي ابراز داشته است. وي از يك طرف معتقد است كه واژه »آريا« در اوستا مفهوم ديني دارد و حتي به فردي كه زبان ايراني دارد اطلاق نشده است (تاريخ ماد، 59)، و از طرف ديگر اين موضوع را پيش كشيده است كه در گذشته هندي ها، پارس ها، مادها، اسكيت ها(= سكاها) و آلان ها و اقوام ايراني زبان آسياي ميانه(يعني پارت ها) خود را  «آريا» (arya) مي خواندند، ولي ديده نشده است كه حتي اقوامي كه به يكي ديگر از گروهها و يا خانواده هاي زباني منتسب باشند خويشتن را به اين نام بخوانند.(!)(تاريخ ماد، 143).
اين عبارات دانشمند روس از چند لحاظ تاب انتقاد را ندارد و به صورتي كه او مطرح كرده است اقوام فوق الذكر خود  خويشتن را آريا نمي خواندند. نخستين انتقادي كه مي توان بر دياكونوف وارد كرد اين است كه اولا اصطلاح »آريا« قبل از آن كه در نامهاي اشخاص مربوط به اقوام فوق الذكر بكار برده شود قرن هاي مديدي پيش از ظهور اقوام مذكور در صحنه ی تاريخ در نام هاي اشخاص و اماكن آسياي مقدم كه زبانشان به گروههاي زباني غير هند و اروپايي و در واقع آسياني (= التصاقي) و سامي مربوط است به دفعات برده شده است. براي مثال در نام هاي: »آريدو« (=آري- دو) شهر مقدّس سومريان در سده ی 31-32 ق.م؛ آريزن(Arisen) پادشاه هوري تبار»اوركيش« و »ناوار= احتمالامريوان كنوني« در سده ی 24 يا 23 ق.م؛ »ايري- شوم- اول« پادشاه آشور در سده 21 ق.م؛ »آريك-دن-ايلو« پادشاه آشور در سده ی 12ق.م؛ »آرينا« شهر مقدس و الهه ی آفتاب هيتي ها در نيمه ی اول هزاره ی دوم ق.م؛«اریوک/اریوچ(arioch)پادشاه الارسا(لارسا) معاصر با حمورابی (قرن 18 ق.م) مُندرج درسفرِتکوینِ تورات ؛ »ايريچ« (واريانتي ازنام اوروك/ اِرِك از شهرهاي مشهور سومر) از شهرهاي مُندرج در تورات كه نمرود پادشاه بابل بنيان نهاد؛ »ليلي - اير- تاش« فرزند ارشد پادشاه ايلام در سده  ی12ق.م و همچنين در نام غير هند و اروپايي »آريانيا« (به ضبط هرودوت: آريه نيس) دختر پادشاه ليدي در سده ی ششم قبل از ميلاد و...؛ علاوه بر اين دانشمند روس به اين نكته نپرداخته است كه روي چه حسابي اين اقوام به زعم وي خود را »آريا« ميخواندند؟ اگر چه بكاربردن عبارت اخير نيز خالي از ايراد نيست زيرا به هيچ وجه نمي توان وجود واژه »آريا« در تركيب نام هاي اقوام مذكور را به اين معني گرفت كه آنها خود خويشتن را آريا مي خواندند!. اگر حصول اين معني را درست تلقي كنيم بايد علاوه كنيم كه آسياني ها و سامي ها نيز خود خويشتن را»آريا« مي خواندند زيرا در تركيب نام هايشان واژه »آريا« بكار رفته است!.
بنابر اين استدلال دياكونوف به هيچ وجه پايه ی درست علمي ندارد و اصطلاح ديني»آريا« به منزله و به مانند عنوان »مسلمان« است كه در دوره اسلامي بدون توجه به منسوبيت قومي و يا نژادي به پيروان اسلام اطلاق شده است.
گفتيم اقوامي كه دياكونوف معتقد است در گذشته خود را» آريا« مي خواندند به آن صورتي كه وي مطرح كرده است خود خويشتن را»آريا« نمي خواندند به استثناي مادها كه در گزارش هرودوت بطور مبهمي بدان اشاره شده است و به دريافت ما بيشتر منشاء مكاني مادها را نشان مي دهد تا منسوبيت قومي آنها را.
هرودوت (كتاب هفتم، بند 62) مي گويد: مادي ها را در عهد قديم همه آريايي (= آرياني) مي ناميدند و فقط، پس از آنكه مده»(Mede) كُلخيدي از آتن نزد آنها رفت، مادي ها را به اين اسم ناميدند. چنين گويند مادي ها درباره ی خودشان.«(تاريخ ايران باستان، جلد 1، 731).
در اينكه نام »ماد« از نام »مده« شخصيت افسانه اي يونان گرفته نشده است اكثريت محققان متفق القولند و حتي مورخ آرياييستي چون حسن پيرنيا(مشيرالدوله) آن را افسانه اي بيش نمي داند. اما  اگر روايت هرودوت را هم جدّي و موثق بگيريم باز هم  اين معني حاصل نمي شود كه در قرن پنجم ق.م مادها آريايي ناميده مي شده اند،زیرا این روایت معطوف به گذشته است. روايت هرودوت  اين معني را مي رساند كه فقط مادهاي عهد پيش از قرن پنجم قبل از ميلاد را آريايي مي ناميدند. امّا تصديق اين معني هم به آساني ميسّر نيست و موضوع همچنان مبهم مي ماند. زيرا متون آشوري اين نام را در اواخر قرن نهم و سراسر قرن هشتم ق.م  بصورت »ماداي« آورده اند و نه «آريا». و اگر موضوع ابهام را از روايت هرودوت حذف كنيم (اگرچه اين ابهام قابل حذف نيست) علّت آريايي ناميده شدن مادها در عهد قديم (يعني پيش از قرن نهم قبل از ميلاد) را بايد در رابطه با خاستگاه اوليه ي اين قوم جستجو كرد، با تذكر اين نكته كه نام ماد در قرون بعدي (به ويژه قرون 9 الي 7 ق.م و ايضا در ادوار بعدي) اشاره به يك واحد جغرافيايي دارد كه ساكنانش با اين نام جغرافيايي هويت قومي كسب كرده اند. به دريافت ما قطع نظر از موانع و ابهاماتي كه در  پذيرش صحّت روايت هرودوت وجود دارد، با اين وجود، تنها گزينه ي موجود در حل موضوع آريايي ناميده شدن مادها در اعصار بسيار قديم در روايت هرودوت، گزينه ي وابستگي اين نام  به مسكن اوليه ي  مادها يعني شهر »آريا« (هرات امروزي)  و تعلق مادها به اين شهر است. هم هرودوت و هم متون پارسي باستان نام شهر هرات را »آره يا« و »هريوه« ضبط كرده اند و هرودوت در قرن پنجم ق.م لفظ آريايي (= آرياني) را در مورد هراتي ها به كار برده است. (تاريخ ايران باستان، جلد 1، 733).[i]
اما اينكه دياكونوف مي گويد پارس ها و اسكيت ها هم خود را در گذشته آريايي مي ناميدند سخن نادرستي بيش نيست زيرا متن هرودوت آن را تكذيب مي كند. هرودوت (كتاب هفتم، بند 60) راجع به پارس ها و اسكيت ها(= سكاها) مي گويد: "پارس ها را در عهد قديم »كفن«(Cephenes) مي ناميدند، ولي همسايگان پارسي ها آنها را »آرتيان«(Arteens) مي گفتند و پارسي ها نيز خود را چنين ميخواندند..."(تاريخ ايران باستان جلد1، 730) . اما در اين خصوص كه هيچكدام از اقوام مورد ادعاي دياكونوف خود خويشتن را »آريا« نمي خواندند،  مدارك تاريخيِ كهن شاهد ماست.
هرودوت (كتاب چهارم، بند 81،82) در مورد نام و نژاد سكاها نيز مي گويد:
از پسر سوم تارگيتاي(نياي سكاها) كه نامش »كلاك سائيس« بود، سكاهاي پادشاهي به وجود آمدند و آن ها خودشان را »پارالات «نامند.اسم عموم سكاها به اسم پادشاه آن ها »سكلت «(= اسكولوت) است و يوناني ها آنها را سكيث(= اسكيت) نامند. چنين گويند سكاها راجع به نژاد خود و پندارند، كه از زمان »تارگيتاي« تا زمان لشكركشي داريوش (به اروپا) بيش از هزار سال نيست.« (تاريخ ايران باستان، جلد1،581).
مطلبي كه باید درباره ی منسوبيت قومي و زباني سكاها در اينجا گفته شود اين است كه به رغم كوشش هايي كه در سده ی اخير به عمل آمد، تا اسكيت ها را قومي هند و اروپايي معرفي كنند لاكن نظريه ی غالب در مورد سكاها اين است كه آنها اقوامي مختلط از گروههاي قومي مختلف الامنشائي بوده اند و عنصر غالب در ميان آنها عنصر آلتايي(= ترك) بوده است و هون ها برجسته ترين نمايندگان آنها در قرون سوم قبل از ميلاد تا سده ششم ميلادي به شمار مي روند. (رك: محمود اسماعيل، آذربايجان تاريخي، مبحث ايشقوزها= اسكيت ها).
در خصوص منسوبيت زبانی سكاها اين مطلب را نيز بايد علاوه كنيم چگونه ممكن است واژه هايي كه سكاها در محاورات خود بكار مي برده اند و جسته و گريخته تعدادي از آنها بدست ما رسيده است كلماتي تركي باشند ولي خود آنها را آريايي (= هند و اروپايي) بپنداريم؟! دياكونوف و ديگران يا اين واژه ها را ملاحظه نكرده اند و يا به راحتي از كنار آن گذاشته اند. براي مثال از لغات سكايي مي توان از اين واژه ها نام برد: تون= TON(در تركي امروزي آذربايجان: دون= DON به معني لباس و جامه)؛ كوميز= KOMIZ(به تركي امروزي آذربايجان: قيميز= QIMIZ به معني نوعي شراب كه از شير تخمير شده ی ماديان بدست مي آيد)؛ باليغ= BALIG ‌‌ (= باليق =BALIQ) به معني شهر...، علاوه بر اين اسم شخص »تارگيتاي« نياي افسانه اي سكاهاي پادشاهي بي هيچ شبهه اي ريشه آلتايي دارد و از اسامي شناخته شده زبان مغولي است. (رك: جامع التواريخ، جلد اول 99)[ii]
تنها دليل و مدركي كه اي.م. دياكونوف براي آريايي ناميدن آلان ها و پارت ها آورده است اين است كه نام دو تن از شخصيت هاي پارتي كه در اسناد بايگاني نسا در نزديكي عشق آباد(= اشك آباد) پايتخت تركمنستان بدست آمده »آريابرزن« و »آرياني يستك« بوده! و نام آلان ها نيز اشتقاقي از نام آرياست بدين صورت : آريانا- آليان- آلاان (= آلان) (رك: تاريخ ماد، 481 حاشيه 16 و 17). در پاسخ به اين نظريه ی دياكونوف بايد گفت اگر پارت ها به اعتبار نام دو تن از شخصيت هاي دون پايه ی خود آريايي بوده اند پس با همين استدلال و با تحكم فراوان مي توان گفت كه پارت ها به اعتبار اينكه واژه آريا در اسامي 29 پادشاه آنها ديده نمي شود آريايي نبوده اند! اگر پارت ها واقعا آريايي بودند و خود را آريايي مي خواندند پس چرا منابع رومي و يوناني مملكتي كه آنها اداره مي كردند به جاي »آريانيكا« و يا »ايرانيكا«، »پارتيكا« خوانده اند؟! به عنوان مثال آريان مورخ يوناني قرن دوم ميلادي كه معاصر با اشكانيان بود و در سمت سفير آدريان امپراتور روم در كاپادوكيه= تركيه خدمت ميكرد مملكت ايران را « پارتيكا» ناميده است.


برچسب‌ها: آریایی, نژادپرستي, نژاد آريايي نداريم, پان آريايي, نژاد آريايي انگاره اي موهوم
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم فروردین 1391ساعت 16:14  توسط haray  |  نظر بدهید

اين وبلاگ در جهت آگاهي يافتن از فرهنگ و هويت تركان آذربايجاني و ايراني بوده و هيچگونه هدف ديگري جز زدودن فريبها و دروغ هاي نسبت داده شده به تركان ايران و جهان و فرهنگ و تاريخ آنها ندارد.
صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ

نوشته های پیشین
مرداد 1391
تیر 1391
خرداد 1391
اردیبهشت 1391
فروردین 1391

پیوندها
آينا نيوز
tarix.arzublog.com
salariyan.blogfa.com
آريايي ها؟!
http://www.turk-oglu.lxb.ir
ماكولو هاراي

... haray haray men turkum....جاوا

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen