ایران و گزینه یا آمریکا یا روسیه
به ویژه باید توجه داشت که تهران منافع ملموسی در آسیای مرکزی، حوزه خزر و قفقاز جنوبی دارد که حسبِ واقعیتهای موجود بدون تعامل با روسیه تحقق آنها با تأخیر یا عدم توفیق همراه خواهد بود و در مقابل، تعامل منطقی و مهارت ایران در استفاده از روسیه برای پیشبرد منافع خود در این مناطق و نیز در سایر عرصهها، مطمئناً تحقق منافع را تسهیل و مزایایی را به همراه خواهد داشت
هرچند موضوع احیاء احتمالی روابط ایران و امریکا هنوز در مرحله گمانهزنی اولیه است و تحقق آن حتی در میانمدت بعید به نظر میرسد، اما طرح این مسئله به نوبه خود تحلیلهای گوناگونی در باب امکان یا عدم امکان این امر و پیامدهای آن در پی داشته است. در میان مسائل مختلف، روابط تهران و مسکو نیز به حتم از چنین تحولی متأثر خواهد شد و به خاطر روابط «پر بحث» دو طرف خصوصاً در سالهای اخیر، تحلیلِ چگونگی این تأثیر اهمیت خاص خود را دارد
روندها از جمله در پرونده هستهای ایران نیز از واقعیت وجود مثلثی پویا در روابط تهران، مسکو و واشنگتن حکایت دارد که بر اساس آن، تغییر روابط میان دو ضلع پیامدهایی (نامساوی) را برای ضلع سوم به دنبال داشته است.هرچند به دلایل واضح میزان تأثیرپذیری ایران از معادلات میان دو ضلعِ روسیه و امریکا بیشتر است، اما نمیتوان انکار کرد که تغییر روابط تهران با هر یک از این دو ضلع حداقل در معادلات منطقهای ضلع دیگری واجد تأثیر خواهد بود. اما صرفهنظر از سئوال اساسی در مورد چرایی وجود و حساسیت این مثلث، باید چگونگی و میزان این تغییرات خصوصاً تأثیرپذیری روسیه از احیاء احتمالیِ روابط ایران و امریکا با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. چرا که اولاً به نظر میرسد در اندازهگیری این تأثیر بزرگنمایی میشود و ثانیاً مشکل نگاه یک سویه به گزینه «یا مسکو یا واشنگتن» همچنان ادامه دارد. در بررسی این موضوع در ابتدا باید به دو عنصر مهم در گفتمان التقاطی حاکم بر سیاست خارجی روسیه توجه کرد.ادامه….
عنصر اول و مورد اجماع تحلیلگران مختلف، حاکم بودن «واقعگرایی» بر اندیشه و عمل رهبران کرملین است. آنها بهویژه در موضوعات «سخت» از جمله مسائل ژئوپولیتکی، امنیت منطقهای و بینالمللی و توازن قوا نشان دادهاند که به خوبی با اصول اولیه واقعگرایی یعنی خودیاوری، اعتقاد به ساختار آنارشی نظام بینالملل و عدم امکان همکاری دائم در این نظام به خوبی آشنا هستند.
به تبع این پیشذهنیت، رهبران این کشور، مسکو را در رقابت و تقابل دائم با سایر قدرتها به ویژه امریکا برای بسط و ممانعت از قبض مزیتهای ژئوپولیتیکی خود در محیط پیرامونی و عرصه بینالملل میبینند. تأکید بر این اصول به دنبال تقابلات اخیر مسکو با غرب از جمله در خاورمیانه به ویژه در مسئله سوریه و نیز در موضوع سپر دفاع ضدموشکی اروپایی تشدید شده است. از همین منظر، حفظ ایران در محور ژئوپولیتیکی- ضدغربی خاورمیانه برای روسیه «مهم» و در مقابل، احیاء احتمالی روابط تهران – واشنگتن هرچند ضرورتاً به معنی قرار گرفتن ایران در مدار امریکا نباشد، برای مسکو ناخوشایند است. لذا، میتوان ادعا کرد که مسکو در شرایط فعلی «مخالف» چنین تحولی است.
اما باید توجه داشت که «خودیاوری» نیز همچون اصل رئالیستی «توازن قوا» مورد توجه روسیه بوده و است که نتیجه آن، اتکاء نهایی مسکو به «داشتههای» خود و اعتماد «محدود» به ابزارهای خارجی است. از این دید، هر چند مسکو از تأثیر «محدود» سازوکارها و «کارتهای» مختلف در جغرافیاها و موضوعهای مختلف بهره میگیرد، اما نگاه راهبردی به کمک «دیگران» ندارد و بدترین گزینه در مقابل غرب یعنی عقبنشینی و آرایش نظامی در مرزهای خود را نیز منتفی نمیداند. لذا، در این رویکردِ «خودیاورانه» اهم بار «موازنهسازی» به دوش خود روسیه است و اهمیت سایر سازوکارها «جانبی» خواهد بود.
بر همین اساس، مسکو به میزان کارآمدی تهران در تأمین منافع آن از جمله در محور ضدغربی خود نگاهی «محدود» دارد. این نگاه «محدود» به اثرمندی ابزارهای خارجی در شیوة یارگیری و ائتلافسازی خارجی روسیه نیز قابل مشاهده است. به این معنا که مسکو حتی کارآمدی بازیگران قدرتمندتر از ایران از جمله چین در رقابت/تقابل خود با غرب را نیز «گسترده» ارزیابی نمیکند.
با این ملاحظه، بزرگنمایی این فرض که به تبع احیاء احتمالی روابط تهران و واشنگتن «خسارت» زیادی متوجه روسیه خواهد شد و تأکید بر «نگرانی» مسکو، «عصبانیت روسیه» و «سنگاندازی مسکو در مسیر مذاکرات هستهای»، چندان درست به نظر نمیرسد. هرچند بروز برخی پیامدهای منفی ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی برای این کشور قابل انکار نیست، اما باید توجه داشت که ایران کارت «نهایی» مسکو برای تأمین منافع خود نیست و تأکید بر این بزرگنمایی به حتم سبب بروز اشتباه در برخی محاسبات خواهد شد. خصوصاً باید به این نکته توجه داشت که بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران روسیه گرایش نهایی ایران و نخبگان ایرانی را «غربگرا» میدانند که در سالهای اخیر به اجبارِ فضایِ تخاصمی با غرب به روسیه گرایش یافتهاند. لذا، بروز تحول مثبت در روابط ایران و غرب برای آنها را نمیتوان مسئلهای غافلگیر کننده و غیرقابل پیشبینی دانست.
اما باید توجه داشت که واقعگرایی تنها جزء گفتمان حاکم بر سیاست خارجی روسیه نیست و این گفتمان را میتوان گفتمانی التقاطی متشکل از عناصر مثبتِ برگرفته از تجربیات مختلف دورههای شوروی و پساشوروی دانست. بر این اساس، در کنار واقعگرایی، کارکرد عنصر دوم یعنی عملگرایی را نیز باید در ارزیابی سیاست خارجی روسیه لحاظ کرد. هرچند تلفیق این دو جزء همواره موفق نبوده و مشکلاتی را هم برای خود مسکو و هم طرفهای خارجی آن در فهم چیستی این سیاست فراهم آورده، اما به هر حال، رهبران کرملین بر کارآمدی این ترکیب تأکید داشته و روندها عملی نیز از تأثیر همزمان این دو عنصر حکایت دارد.
از نمودهای اخیر این ترکیب میتوان در یک سو به تقابل سخت روسیه با غرب، کشورهای عربی و ترکیه در مسئله سوریه و در سوی دیگر، جاری بودن تعاملات اقتصادی و مراودات سیاسی مسکو با آنها اشاره کرد. به همین واسطه، برخلاف آنچه تصور میشد، روابط روسیه با این کشورها به واسطه موضوع سوریه چندان هم حاد نشده و تعاملات تجاری و سیاسی آنها در چهارچوب مبادلات رژیمی استمرار دارد.
تأثیر عملگرایی روسی در مثلث روابط ایران، روسیه و امریکا از جمله در نوسانات تاکتیکی آن میان تهران و واشنگتن نیز ملموس است. مسکو در همین چهارچوب و در صورت تغییرات مثبت در روابط ایران و امریکا، امکان تأمین منافع خود از سایر مجاری و با تاکتیکهای متفاوت را منتفی نمیداند. افزون بر این، میتوان با برخی نویسندگان روس موافق بود که در صورت احیاء حداقلی یا حداکثری این روابط، مسکو حتی قادر خواهد بود تا سطح بهینهای از روابط را با تهران ادامه دهد. چنین وضعیتی قبلاً نیز تجربه شده و در حالی که ایران در دوره قبل از انقلاب در مدار امریکا قرار داشت، اما، روابط آن با شوروی نیز در کانالی دیگر در جریان بود.
مشابه این وضعیت هم اکنون در روابط روسیه و ترکیه نیز مشاهده میشود و بهرغم اینکه ترکیه روابط گستردهای با واشنگتن دارد، اما مسکو توانسته تعاملات خود را با آنکارا دنبال و تهدیدات آن را نیز در چهارچوب روابط خود با واشنگتن تعریف و تنظیم نماید. لذا، از این منظر نیز برخلاف برخی گمانهزنیها، نمیتوان احیاء احتمالی روابط ایران و امریکا را ضرورتاً مصادف با خسارت «حاد» برای روسیه ارزیابی کرد (هرچند چالش هایی را ایجاد خواهد کرد).
اما مسئله مهم دیگرِ مرتبط با عملگرایی روسی نمودار پرنوسان نزدیک و دور شدن روسیه به امریکا (از پوتین تا مدویدف و سپس پوتین) و پیامدهای آن بر ایران است. این واقعیت نشان میدهد که در قضاوت درباره گزینه «یا روسیه یا امریکا» اولاً، نباید تقابل این دو قدرت نهایی و دائم فرض شود و همچنان که پیشتر تجربه شده، بروز دورهای دیگر از نزدیکی روابط آنها دور از انتظار نیست. باید به این مهم نیز التفات داشت که به حتم هیچگاه امتیازات و مزایای تعامل با ایران برای روسیه نسبت به آنچه غرب میتواند به این کشور ارائه کند، بیشتر نخواهد بود. به همین سان، بیتردید روابط با روسیه برای غرب از روابط آن با ایران واجد اهمیت بیشتری است. لذا، پرواضح است که نه روسیه و نه غرب هیچگاه روابط تاکتیکی خود با تهران را فدای تعاملات راهبردی با یکدیگر نخواهد کرد.
ثانیاًً، آنچه به گواه تاریخ اتفاق میافتد، تلاش واشنگتن و مسکو برای انتقال تقابلها و رقابتهای خود به نقاط «ثالث» است که ایران میتواند گزینه بسیار خوبی در این زمینه باشد. میتوان ادعا کرد که نگاه یک سویه به گزینه «یا امریکا یا روسیه» میتواند بسترساز تبدیل تهران به چنین «نقطه ثالثی» باشد و ضررهای «تجربه شده» را استمرار بخشد. این را نیز نباید از یاد برد که روسیه نیز حسب تجربه به خوبی میداند که نگرانیهایی که پس از احیاء احتمالی روابط ایران و امریکا حادث خواهد شد نه از جانب ایران، بلکه از سوی امریکا خواهد بود و رفع آنها نیز با تعامل کلان با واشنگتن و نه تهران قابل مهار است.
به این اعتبار، باید عنایت داشت که حفظ سطح متعادلی از روابط با مسکو مطلوب بوده و حداقل نسبت به اتخاذ رویکرد تخاصمی با این کشور که به حتم هزینههایی را تحمیل خواهد کرد، معقولتر خواهد بود. اما مهمتر از آن، اتخاذ رویکرد چندبرداری و پیگیری روابط متعادل با غرب و روسیه است که میتواند ضمن تعادل بخشیدن به سیاست خارجی، مانع تبدیل ایران نقطه «ثالث» رقابت/تقابل آنها شود. چنین رویکردی حتی میتواند زمینهساز استفاده ایران از «کارت» روسیه از جمله برای تقویت توازن قوا در منطقه، ممانعت از نفوذگذارهایِ بیثباتساز غرب و نیز بهرهگیری از توان سیاسی مسکو در صحنه بینالملل از جمله در شورای امنیت باشد.
به ویژه باید توجه داشت که تهران منافع ملموسی در آسیای مرکزی، حوزه خزر و قفقاز جنوبی دارد که حسبِ واقعیتهای موجود بدون تعامل با روسیه تحقق آنها با تأخیر یا عدم توفیق همراه خواهد بود و در مقابل، تعامل منطقی و مهارت ایران در استفاده از روسیه برای پیشبرد منافع خود در این مناطق و نیز در سایر عرصهها، مطمئناً تحقق منافع را تسهیل و مزایایی را به همراه خواهد داشت.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen