دوازده سوآل از جناب دكتر نظمي |
نوشته شده توسط Əlirza Ərdəbili علي رضا اردبيلي | ||
جمعه ، 17 دی 1389 ، 21:34 | ||
علي ملازاده و علي رضا اردبيلي: در عرض بيشاز دو دههاي از شروع موج جديد جنبش ملي آذربايجان ميگذرد، ما چند باري مجبور به مداخله در بحثهاي داخلي جنبش شده و سعي كردهايم در حد بضاعت خود از سلامت و شادابي آن دفاع كنيم. متدولوژي هردوي ما اين بوده است كه اگر انتقادي از كسي يا موضعي ميكنيم، داراي مشخصات زير باشد: a. كونكرت بودن يعني انتقاد از فكري يا عملي كه هم، زمان نشر يا انجام آنها روشن است و هم مكان آنها در در عين حال نام شخص مربوطه را به روشني ذكر كردهايم. b. قابل كنترل بودن ادعاهاي ما از سوي طرف سوم يعني خوانندگان. ما از دخيل كردن مسموعات و هر موضوع بدون سند (در مورد خودمان يا طرفي كه انتقاد ما متوجه آن است) خودداري كردهايم ولو اينكه ماجرايي در برابر چشمان ما و ديگران واقع شده اما وارد سند قابل ارائهاي نشده باشد. c. طرح انتقادات به نحوي كه مخاطب امكان دفاع از خود را داشته باشد. بفرض نميتوان از كسي بخاطر اينكه "آدم خوبي نيست" انتقاد كرد. توجه كنيد كه آدمي در دل خود ميتواند در مورد فرد معيني اتيكتهايي مبهمي چون: بد، بدقلق، خوش برخورد، روراست، صميمي و از اين قبيل در ذهن خود داشته باشد. اما در يك انتقاد جدي بخصوص اگر در رسانهها و حول موضوعات سياسي مطرح ميشود، نميتوان از كسي با چنين بهانههايي انتقاد كرد.
شما بناحق تيتر فراگيرترين سند ملي آذربايجان در بيست سال اخير يعني "آذربايجان سخن ميگويد" را بعنوان نوبشته 20 دسامبر 2010 خودتان انتخاب كردهايد. درست است كه تيتر مقاله و اسناد، مشمول قوانين كپي رايت نيست، اما احترام به هزاران امضايي كه در پاي آن سند است، ايجاب ميكرد كه شما تيتري از خودتان بر سخنان خودتان انتخاب ميكرديد. عنايت ميكنيد كه حتي اگر اشكال قانوني نداشته باشد، نمتوان در 12 شهريورماه سالي معين سندي منتشر كرده و نام آنرا "بيانيه 12 شهريور" ناميد. چنين كاري ضمن بياحترامي به مؤلفين و امضا كنندگان آن سند، استمداد از قدرت كلام و نفوذ معنوي ديگران براي به كرسي نشانيدن حرف خود است، بدون اينكه آنان اجازه اين كار را داده باشند يا با اين پيام شما موافق باشند. سند "آذربايجان دانيشير" حاوي عموميترين شعارهاي جنبش ملي آذربايجان در تاريخ صدور آن بود كه در تاريخ 7 تيرماه 1382 در قورولتاي سالانه آذربايجان در قلعه بابك منتشر شده و بلافاصله با استقبال نمايندگان فكري آذربايجان از هر طبقه و قشري در داخل و خارج قرار گرفت. قصد ما در اين مقاله اشاره به مهمترين نكات نوشته بيستم دسامبر شماست و مسكوت گذاشتن ديگر نكات و مسائل بعداز انتشار آن نوشته از روي تعمد و به اين قصد است كه اصل ماجرا در هالهاي از مسائل جانبي گم و گور نشود. براي كساني كه از رابطه دوستانه ما با شما مطلع نيستند بگوييم كه از زماني كه ما با همديگر آشنا شدهايم چيزي جز روابط گرم و صميمانه و احترام متقابل در بين ما حاكم نبوده است.
حملات ساچمهاي بي هدف بر جنبش ملي آذربايجان از ظواهر امر پيداست كه اختلافات شما با آدمهايي كه نام و آدرس آنها را بخوبي ميدانيد و حتي طي دورههايي از نزديك با آنها در فعاليت سياسي بودهايد. يعني شما با افرادي اختلاف داريد و دقيقا از موارد اختلاف و پيشينه همديگر باخبريد. اما بجاي طرح اين اختلافات، به پر كردن توپ با قطعات زهرآگين فلزات بي قواره (درست مثل تفنگ ساچمهاي) و هدف گيري اين توپ بسوي شهر مملو از انسانهايي است كه روحشان از اين اختلافات بيخبر است. توجيه شما هم اينست كه مخالفان شما در آن شهر زندگي ميكنند! دكتر نظمي عزيز! ما هميشه شما را دوست خود و انساني صميمي پنداشتهايم اما ديدن اينكه شما بدترين اتهامات را بدون آدرس و بسوي جنبش ملي آذربايجان نشانهگيري كرده و خوراك محافل راسيستي را مفت و مسلم در اختيار آنها قرار ميدهيد، متأسف ميشويم. شما با اينكار خودتان به ملت فارس نيز كمكي نميكنيد. ملت فارس نيازمند بيداري از كابوس راسيستي و خودمركز پنداري اين 89 سال است. از سويي ديگر شما با اينكارتان، عمليات افراد انگشت شمار لومپنهاي ايرانچي كشف كن و توتاليتريستهاي پانتوركيست كشف كن را تسهيل ميكنيد. متودولوژي شما شما بعنوان يك متد تكرار شونده كه هرروز ابعاد جديدي بدانها ميدهيد، با اشاره به شجره فاميلي و ارتباطات گسترده با رهبران چين، آمريكا و روسيه و كار تخصصي براي مهمترين ارگانهاي دولت ايالات متحده آمريكا (از قبيل مشاور اقتصادي كنگره آمريكا؟!) ميخواهيد ما قصه توفان نوح و داستان سفر قوم يهود از مصر به كنعان و داستان گرز هفتاد من رستم را يكجا از شما قبول كنيم. شيوه كار شما يك متد دو ضربتي است:
توجه ميكنيد كه داستان مهيج و پر ابهام اولي قرار است پشتوانه تأييد داستان مشابه دوم باشد و اگر ما جزء دو گروه دانشجويان سطح دكترا كه هركدام وبلاگي براي طرفداري از شما ساختهاند (يكي با نام "طرفداران.." و ديگري با نام "دوستداران...") نباشيم و بخواهيم با قدرت تعقل خود به مسئله نگاه كنيم و در هر دو مورد خواهان ادله قابل كنترل بشويم، بكجا بايستي مراجعه كنيم؟ "طرفداران" شما در وبلاگ خود به مسئله بسيار نزديك شدهاند. آنها در شرح و بست بيوگرافي شما جملات زير را آوردهاند: اين جملات بسيار به مقصد ما نزديك است و تنها دو لينك اينترنتي به دو سايت ارگانهاي مذكور نيازمند است تا فارغ از هر شبههاي حداقل اين قسمت روايات مبهم در مبهم شما را كنترل كنيم. آيا شما ماييليد در اين مورد با ارائه آن دو لينك كه جاي خاليشان محسوس است، به "طرفداران" و غيرطرفداران خودتان دست ياري دراز كنيد؟ توجه داريد كه در دنياي عقل و ترديد (نه جهل و ايمان) حتي اگر يكي از اين دو داستان كشاف مستند و درست باشد، ديگري را اثبات نخواهد كرد. يعني حتي نادرشاه افشار هم اگر امروز دست راست سه رئيس جمهور چين، آمريكا و روسيه بود، ادعاي وي در مورد قاچاقچيان بي نام و نشان را از ارائه دلايل و شواهد قابل كنترل معاف نميكرد.
شما اگر همانهايي كه ميفرماييد هم باشيد، باز زمان، مكان، نام و مشخصات افراد، اثبات قانوني مجرم بودن افراد و چيزهايي از اين قماش براي طرح هر جمله از مدعيات شما يك ضرورت گريزناپذير است. 12 سوآل ساده شما بعنوان فردي تحصيل كرده حتما موافق خواهيد بود كه اعتبار مدعيات از نظر ناظر بيروني به خاطر مستندات قابل كنترلي است كه مدعيات مزبور بدانها متكي است. شما در نوشته خود مدعياتي را مطرح كردهايد كه ما در زير ضمن برشمردن آنها خواهان ارائه مستندات هر مورد هستيم. نقل قول از نوشتههاي شما داخل قلاب قرار داده شد و به رنگ آبي آمده است: 1. "کاندیداهای صدگانه ریاست جمهوری آزربایجان جنوبی و دار و دسته هایشان" 2. "قاچاقچیان بین المللی و دلالان هروئین و فحشا، و صادر کنندگان اعضای بدن انسانی" 3. "اینها، آنقدر دل بسته این مقامات مورد نظرشان هستند که آن بی آبروئی و رسوائی را که مرکز این توطئه یک بیک بر سر آنان میاورد و خود، بخوبی از آنها آگاهند( چرا که هریک، بار ها و بار ها بمن مراجعه و از شرایط توطئه و ترور شکایت کرده اند)" آيا اشراف شما به اين ماجراهاي جنايي مربوط به همين روزهاي اخير است؟ اگر مسئله اشراف شما و مراوداتان با جنايتكاران مزبور سابقهدار تر است، چرا براي افشاي آن، آنهم اينطور داستانوار و بدون اسامي و بدون هيچ اطلاعات كونكرتي صبر كردهايد؟ 4. "پانزده سال پیش، یعنی قبل از حراج آزربایجان" معني ساده عبارت فوق از حراج كشوري (اگر منظورتان آذربايجان جنوبي نبوده باشد) در 15 سال قبل يعني سال 1995 است. باور بفرماييد كه خبر اين حراج در جايي درز نكرده است. اگر شما چنين اطلاعاتي داريد، ديگر چرا آنرا بطور ضمني در قلب يك جمله معترضه بيان بيان ميكنيد. بنظر ما خبر حراج يك كشور حتي اگر اين كشور، بي اهميتترين كشور فقرزده در فراموش شدترين گوشه آفريقا باشد، در صدر اخبار بزرگترين رسانههاي جهان قرار ميگيرد. آيا اين خبر به شما اخيرا با تأخير 15 ساله رسيده است؟ 5. "این قولی است که پوتین و الهام علی اوف به وزارت اطلاعات داده اند وبراحتی بدست عده ای قلیل انجام میدهند و اکثریت نا آگاه هم مسحور این شعبده بازی ها شده اند." اين جمله نه چندان بلند شما هم حاوي اطلاعات حيرت انگيز و دست اول است. شما صحنه ترسيمي براي بيان منظورتان را "شعبده بازي" ناميدهايد. در اين "شعبدهبازي"، 5 طرف بازي وارد كردهايد: 1.پوتين، 2.الهام علي اوف، 3.وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران، 4.عدهاي قليل و نهايتا 5.اكثريت ناآگاه. اما از نظر مضمون پيامي كه با ترسيم و توصيف اين ماجرا ميخواهيد بدهيد، انسان در حيرت ميماند. طبق نوشته شما هدف از اين بازي به شرح زير است: بيرون از فضاي شعبده بازي شما و خارج از دايره تأثير جو عصبي حاكم بر نوشته شما، در جهان واقعي، همكاري 4 نقشدار شعبده بازي ترسيمي جنابعالي، براي اولين بار مطرح ميشود. شما چه جوابي به سوالات زير داريد: 6. ارتباط جناب الهام علييف و و جناب پوتين و توافق آنها برعليه آذربايجان جنوبي در كدام زمان و كدام مكان صورت گرفته است؟ اگر شما خودتان در مذاكرات حضور نداشتهايد، اشراف شما بر اين مذاكرات از كجا حاصل شده است؟ 7. توافق دو شخصيت فوق با وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران چطور؟ كي و كجا؟ نحوه دستيابي شما به مذاكرات چي؟ 8. "عدهاي قليل" طرف چهارم شعبده بازي شماست. "قليل" نشانگر تعدادي مبهم است. آيا تعداد اين افراد مشخص نيست؟ نام اين افراد چيست؟ اين افراد چگونه با پريزيدنت جمهوري آذربايجان، نخست وزير جمهوري فدراتيو روسيه و وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران در ارتباطند؟ شما چگونه از اين ارتباطات خبر ميگيريد؟ مگر چنين روابطي نبايستي در پشت درهاي بسته صورت بگيرند؟
در پايان خدمتتان عرض كنيم كه جمهوري آذربايجان براي ما بخشي از وجود معنوي اهالي آذربايجان جنوبي است و معتقديم كه شما نيز با اين مدعا مخالف نيستيد. اگر عمر استقلال جمهوري آذربايجان در ابتداي قرن بيستم به بيست ماه خلاصه شد، عمر استقلال دوم جمهوري آذربايجان در پايان قرن بيستم در بيستمين سالگرد حيات خود است. ما بياد داريم كه دو بازيگر مورد نظر شما يعني روسيه و ايران در ابتداي اين بيست سال آشكارا قصد نابودي جمهوري آذربايجان را داشتند. هردوي اين كشورها (ايران و روسيه) درنهان و آشكار، سياهترين سناريورها را براي تضعيف و برهم زدن ثبات پاره معنوي ملت ما داشتهاند. حال ادعاي اينكه آن دو دولت با جمهوري آذربايجان همكاري ميكنند و آنهم بر عليه آذربايجان جنوبي، خبر محيرالعقولي است كه به مخيله كسي نميخطور هم نكرده است. جمهوري آذربايجان بيست سال استقلال خود در ميان دو نيروي مخرب ايران و روسيه در جنوب و شمال و دولت توسعه طلب ارمنستان در غرب، مديون هشياري و توان اينتلكتوئل تك- تك شهروندان خود است كه هم پريزدنتهاي مرحوم ابولفظل ائلچيبي و حيدر علييئو و هم پريزيدنت كنوني جناب الهام علي يئو جزو اين شهروندان بودهاند و هستند. توان مديريتي و اينلكتوئل جمعي شهروندان جمهوري آذربايجان براي ساختن يك كشور جديد بر خرابههاي يك رژيم توتاليتر اگر تابامروز منجر به ساختن يك "سوئد" نشده است، تاكنون نتايج مثبت بسياري داشته است كه در ارقام سازمانهاي بينالمللي منعكس است و از جمله مورد تأييد برخي صاحب نظران در ايران نيز هست و ما همزمان با اين مقاله نمونه آنها را جهت اطلاع عموم منتشر خواهيم كرد. (به مقاله جمهوری آذربایجان قدرتی در حال ظهور در قفقاز در سايت تريبون مراجعه كنيد) سابقه علمي شما به ما اطمينان ميدهد كه در قبال سوآلات فوق انتظار جوابهاي كنكرتي از شما داشته باشيم. تمامي ادعاهاي شما فاقد شرايط زماني و مكاني و بدون نام و مشخصات است. اميدواريم جوابهاي شما از جهت احتواي زمان، مكان و اسامي مطابق التزامات يك بحث متمدانه باشد. شما در نوشيته بعديتان به يك نكته اشاره كردهايد. "در سال ۲۰۰۵ که خود را بازنشسته کردم عملکرد دفتر من بیش ازبودجه جمهوری های آزربایجان، ارمنستان و گرجستان بود." 9. نام اين شركت و منبع بيطرفي كه تعلق اين دفتر به شما را نشان ميدهد، بفرماييد. در نامه ديگري سطور زير را مرقوم فرمودهايد: "چند سال پیش، من در تنظیم و تکمیلِ مدارک لازم برای ملاقات و مذاکراتِ پرزیدنت جورج بوش و پرزیدنت پوتین در لندن، با مسئولین دولت آمریکا همکاری نزدیک داشتم. ارائه این مدارک و طرح سئوالات حساسی در آن زمینه، وسیله گروه آمریکائی موجب شد که پرزیدنت پوتین از ادامه مذاکرات منصرف، و لندن را غیر مترقبه ترک کند. سئوال ما اینست که"چرا تیم شما آن اطلاعات را ارائه نمیدهند، چرا تیم شما مسئله را با همان شور وایمان دنبال نمیکنند؟" 10. آيا ميتوانيد عكسي از خودتان در مراسم مزبور و منبع بيطرفي را كه خبر مداخله شما در آن مراسم را نشان دهد، ذكر كنيد؟ چرا جستجوي نام شما به انگليسي هيچ لينكي در ارتباط با اينگونه فعاليتهايتان بدست نميدهد؟ نتيجه جستجوي نام شما (Dr. Alireza Nazmi Afshar") به انگليسي در موتور جستجوي گوگل حداكثر 27 لينك ميدهد كه هيچكدام هم مرتبط با فعاليتهاي شما در اينگونه موارد نيست. براي مقايسه جستجوي نام مدير يك مدرسه در استكهلم 4770 لينك داد. 11. آيا در موقع تحرير نامهتان، احتمال لانسه شدن آن از سوي سايتهاي راسيستي و يا استقبال سايت "باي بك" از آن را ميداديد يا عكسالعمل آنها براي شما غير مترقبه بود؟ آيا امامزاده شما زواري به غيراز "سايت باي بك" جذب كرده است يا خير؟ چند نفر از جنبش ملي آذربايجان با نام نشان خود از نوشته 20 دسامبر 2010 شما دفاع كردهاند؟ 12. حتي كساني كه نسب پادشاهي ندارند و با شاهان در حشر و نشر نيستند، تصوري از نحوه روابط اجتماعي وانساني متمدنانه دارند. آيا لحن "نصحيت من بشما اين است..." ميتواند در يك خطاب ازسوي شاه و رئيس جمهور يك كشور نسبت به يك شهروند باشد؟ حال آنكه شما اين عبارت نسنجيده را برعكس از سوي يك شهروند خطاب به رهبر يك مملكت بكار ميبريد. آيا تاكنون كسي با خطاب "نصحيت من بشما اين است..." به جناب محمود احمدي نژاد يا رئيس جمهور ديگري مراجعت كرده است؟
با احترامات دوستانه و در انتظار پاسخهاي شما به 12 سوآل فوق علي ملازاده و علي رضا اردبيلي هفتم ژانويه 2011 |
آزربایجان سخن می گوید علیرضا نظمی افشار
2010,12,26 See also
- دستهای کثیف اطلاعات رژیم آخوندی بر خلاف ملت بلوچ و اهل سنت : کشف یک تونل مخفی در زیر مسجد مکی زاهدان+عکس
2011,01,08 - امروز جنوب سودان، فردا بلوچستان -عبدالله بلوچ
2011,01,08 - چهار نفر در اصفهان اعدام شدند
2011,01,08 - دمکراسی ابزاری در برابر حقوق ملی - الف میثاق
2011,01,08 - حیف میل سرمایه های منطقه ازاد چابهار
2011,01,08 - امام زمانی زر :احمدینژاد پرموته که حضرت رهبرا گُوَشته که یارانهآنی زر امام زمانِی زرانت و برکت دارنت
2011,01,08 - هشدار به مردم بلوچستان - دکتر غلامرضا حسین بر
2011,01,08 - جهان در انتظار تولد یک کشور جدید
2011,01,07 - پاسخ منفی اشتون به دعوت ایران برای بازدید از تأسیسات هستهای
2011,01,07 - فرانسه درصدد پرتاب ماهواره اي به فضا مي باشد که ارتباطات اينترنتي در داخل ايران را از طريق اين ماهواره پوشش مي دهد
2011,01,07
و چه بیداری تلخی خواهد بود آن سحرگاهی که تمام ملت ها در بستر ملی خود، چشم از خواب ناز به جهان آزادی و استقلال بگشایند و ما با خمودگی بازی های شب پیشین،
قریب یک ماه پیش از دوستی عزیز تلفنی داشتم که محتوای کلام شان این بود: امسال برای تجلیل 21 آذر در لندن اجتماعی خواهد شد که ضمناً از مرحوم دکتر زهتابی هم تجلیل خواهد شد و اغلب رجال و گروه های سیاسی هم آنرا تایید کرده اند، شما هم صلاح است تایید خود را اعلام کنید.
بعد از سه ماه هیاهو و جنجال، روز موعود فرارسید و اجتماع لندن برگزار شد.
می گویند خبرنگاری از وینستون چرچیل پرسیده بود: "شما می روید در ماورای بحار، دولت می سازید، سرزمینی کهنسال با فرهنگی غنی و ملتی باستانی را مستعمره می کنید، چگونه در جزیرهء کوچک ِ دمِ دستتان(آیرلند) قادر به کنار آمدن با ملتی مشابه خویش برای یک حکومت دوستانه نیستید؟"
چرچیل پاسخ داده بود که: "در اینجا ابزار لازم را نداریم"
خبرنگار پرسیده بود: "این ابزار چیست که قادر به تامین آن نیستید؟"
چرچیل گفته بود: "اکثریت ناآگاه و اقلیت خائن"
قریب یک ماه پیش از دوستی عزیز تلفنی داشتم که محتوای کلام شان این بود:
"امسال برای تجلیل 21 آذر در لندن اجتماعی خواهد شد که ضمناً از مرحوم دکتر زهتابی هم تجلیل خواهد شد و اغلب رجال و گروه های سیاسی هم آنرا تایید کرده اند، شما هم صلاح است تایید خود را اعلام کنید."
تکلیفی مثلثی بود، اهمیت 21آذر، حرمت پروفسور زهتابی، و احترام من به یار دیرینم که حرمت فراوانی برایشان قائلم. طبعاً گفتم: "کاملاً موافقم، امیدوارم معرکه گردان های حرفه ای مثل همیشه قصد موج سواری نداشته باشند". ایشان اطمینان دادند که این یک کار عمومی است و کس بخصوصی صحنه گردان آن نیست، و برای جلوگیری از نفاق، حمل هرگونه پرچم، سمبل و غیره ممنوع است. من با اعتقاد به اینکه ایشان از روز نخست برگزاریِ دومین مجمع عمومی کنگره جهانی آزبایجانیان (ژوئن 1998) موضع مرا در قبال افراد مشخص می دانند، و بدلیل اعتماد بایشان، مطمئن شدم که انشاالله یک کار عمومی است و از قماشِ "خیمه شب بازی" های مرسوم نخواهد بود.
هنگام خداحافظی فرمودند: "راستی یادم رفت بگویم که ضمناً برای حمایت از فعالین داخل، تنها بیرقِ مجاز، رنگ تراختور یعنی سمبل قرمز خواهد بود."
با تعجب پرسیدم:"فکر کردم قرار بود هر چیزی که کاملاً عمومی نباشد ممنوع است"
فرمودند:"بله اما [تصمیم گرفته اند] که فقط قرمز باشد!"
من از نیت صادقانه و بیان خالصانهء ایشان، آنچه را که باید، فهمیدم. و از ایشان خواستم که مرا معاف فرمایند، و با عرض ادب و احترام همیشگی مکالمه را پایان دادم.
من از اول زندگی ام به شفافیت اعتقاد دارم و از بیان صادقانهء ایشان در ذکرِ [تصمیم گرفته اند] و اینکه افراد یا گروه هائی که مشارکت نکنند بعداً حق گلایه نخواهند داشت، هم به سیاست تدارکات بازی، و اهداف آن و حتی بازیگردانان اش (یا بهتر بگویم بازیگردان و دلقکان اش) پی بردم.
راستی از صمیم قلب متاسف شدم، نه از اینکه 21 آذر، باز هم، بازیچهء این شعبده بازان خواهد شد، چرا که سال هاست بوده و عادت کرده ايم، اما موج سواری از حرمت مرحوم زهتابی، آن هم بدست آنهائی که نه تنها یک کلمه از داده های او را نپذیرفته اند، بلکه بر تمام نیات، اعتقادات و اهداف او، حتی برای شکست پیروان او، و رضایت اربابانِ جیره خواری خویش، زبان جعلی و ملت جعلی وضع می کنند ناراحت بودم. تازه، علاوه بر آن، سوء استفاده از احساسات جوانانی که برای بیان تمایلات ملی خود، و اجتناب از انتصابات سیاسی، تیم فوتبالی را سمبل مبارزات فرهنگی و هویت خواهی خود کرده اند برای من جنایتی نابخشودنی بود.
بالاخره یکماه سپری شد و نتیجهء 3 ماه نقشه کشی، تمهید مقدمات، وسوسه، تیمار و تهدید را بچشم خود دیدیم. می گویند بین 70 تا 80 نفر از سراسر جهان سمپات آن مراسم 21 آذر، دکتر زهتابی، و تراختور بودند و، با توجه به سابقهء عملکرد معرکه گیران، و تجارب گذشتهء "جعبه جادوئی این خیمه شب بازی"، ظن اینکه شاید عده ای از اینها نیز استخدام شده بودند که ماموریتی را انجام دهند و برای اربابان شمال و جنوب عکس، فیلم، یا رپرتاژ تهیه کنند، چندان مستبعد بنظر نمی رسید. طبعاً بقیه برای ادای فریضهء ملی حاضر بودند و شاید قلیلی نیز بیطرفانه برای درک استقبال یا عدم استقبال مردم به آنجا آمده بودند. ولی هر چه بود اين مراسم جواب آنهائی را که ده سال است با عناوین مختلف و عروسک های متفاوت صحنه این خیمه شب بازی را می آرایند، بصراحت داد.
در دنیای اقتصاد، فورمول عامیانه ای هست که می گویند نود در صد سرمایه و ثروت آمریکا متعلق به پانصد "شرکت و تراست" است که آنها هم متعلق به پنج خانواده می باشند.
در حرکت ملی ما هم وقتی بطور باسمه ای از بیست و پنج تشکیلات صحبت می شود، مهم نیست بروکسل، آمستردام یا لندن، فقط شش دست بی اراده و یک کله اختاپوس پیداست. بقیه یا انسان های باغیرتی هستند که صادقانه احساس می کنند باید برای نجات ملت و سرزمین خویش کاری بکنند و ناآگانه به چنبره اینها افتاده اند، و یا بچه مرشدهائی هستند که تمرین مرشدی می کنند غافل از اینکه این مراسم فصلی و نوبتی فقط برای دو منظور است، یکی اینکه با چهره هائی تازه و غیر ثابت، علاقمندان با غیرت و نا آگاه را اغفال نمایند و این حرکت را برای خدمت به اربابان مالی خویش در جنوب و شمال ارس، سرگرم، منحرف و بی خاصیت کنند. که البته قصد و مراد آن است تا با دلسرد کردن و گوشه نشینی دلسوزان، مردم را با هیجانات خالی و خیالی سرگرم نموده و بالشی زیر سر آنها بگذارند تا باز سر آزربایجان همانند پنج مبارزه گذشته بی کلاه بماند. دیگر اینکه از آن دلقکان، تکراراً مهره هائی سوخته بسازند و مانند دستمال مصرف شده از مطرح شدن و بازاریابی مجددِ آنها آسوده خیال گردند.
در بر خورد با هر پدیده ای، انسان های مختلف، با تکیه به تجارب، استعداد و آگاهی های خویش، مواضعِ متفاوتی نسبت به آن پدیده دارند. یکی در بست باور می کند و دیگری دربست ردّ می نماید. افرادِ میانی، مواضع متفاوتی می گیرند. آنکه با تردید قبول می کند و آنکه با تردید اجتناب می کند، روزی بهم می رسند و آن روزی است که این پدیده، در اثر تکرار، حسن ِ ماهیت، هویت، نیت و مقصد خود را ثابت و یا برعکس خبثِ ماهیت، هویت، نیت، و مقصد خود را برملا کند و دیگر قادر به کتمان آن نباشد. آنجاست که افراد میانی به یکی از دو انتهائی ملحق می شوند که دربست پذیرفته و یا رد کرده بودند.
در بارهء اجتماع لندن، شعور فردی و جمعی آزربایجان بار دیگر سخن گفت و، بنا بر فرهنگ موقر و اصیل خود، بار دیگر این عنصر ناخالص، تحمیلی و بیگانه را بدون جنجال و هیاهو، دفع کرد.
در روایات و امثلهء عامیانهء ارومیه داستان آموزنده ای هست. می گویند در روستائی، زارع تنبلی بود که هر پائیز با سهل انگاری در کار کشت مزرعه خویش تأخیر می کرد و هرچه زارعین دیگر باو یاد آوری می کردند فایده ای حاصل نمی شد، تا اینکه برف می بارید و زمین را می پوشاند و دیگر برای کشت خیلی دیر می شد. بالاخره آش آنقدر شور شد که آشپز باشی هم فهمید و روزی با برف قرار گذاشت که پائیز امسال قبل از نزول، آمدن خویش را به زارع اخطار کند. بعد از این قرار و مدار، زارع تن آسا و خوش خیال آسوده خوابید. در دمادم پائیز هر چه کشاورزان دیگر به او از آمدن پائیز اخطار می دادند، به ریش شان می خندید که نمی دانند او با برف قرار بسته است. بالاخره پائیز فرارسید و برف قله های کوه را فراگرفت و او بی خیال بود. برف پائین تر آمد و دامنهء کوه را پوشاند و او بی خیال بود، به ارتفاعات حاشیهء ده رسید و او، به استناد قرار خویش با برف، می آرامید و، خود فریبانه، منتظر اخطار برف بود. تا اینکه صبحگاهی دیده از خواب گشود و تمام روستا و مزرعه و خانه را زیر پوشش برف یافت. مانند انسانی مغبون که سرش را کلاه گذاشته باشند و احساس طلبکاری کند لگدی بر برف زد که «نامرد، بر علیه من توطئه کردی و بر خلاف وعده عمل نمودی؟» برف پیر با پوز خندی جواب داد که «ای غافل ِ کور دل، به قله های کوه آمدم که بیدار شوی، نشدی. به دامنه ها سرازیر شدم، اخطار مرا نشنیدی، به ارتفاعات روستا باریدم که سرمای زمستان را احساس کنی، همانگونه کوردل خوابیدی و اخطار های مکرر مرا نادیده گرفتی. حالا چشمت کور و دندت نرم، بساز و بسوز».
من وقتی طعنه ها، شلتاق ها و عر و تیز های این مفلسان سیاسی را می شنوم که آنهائی را که از این اجتماع استقبال نکرده اند متهم به توطئه گری و تهدید به محاکمه در دادگاه های ملی می کنند، بی اختیار به یاد آن شوونیست فارس میافتم که گفت اصلاً این ترک ها، عرب ها، کردها، بلوچ ها، لر ها، ترکمن ها، و بختیاری ها، حتی کمونیست ها و توده ای ها و مجاهدها و فدرالیست ها و مصدقی ها و جمهوریخواه ها همه دشمن ایرانند و روزی باید محاکمه شوند.
در پاسخ این تهدید به محاکمه، چرا کوردلان چشم خرد باز نمی کنند و غافلند از اینکه دادگاه بر قرار شد، موارد اتهام قرائت گردید و قضات رای دادند و متن رای صادره این بود که : «صرفنظر از تلاش متهمان در کتمان آثار و نحوه جرم، از آنجائیکه نیت و انگیزه جرم، مبرهن و محرز است و نظر به سوابق عدیده ایادی جرم و پیشینه کیفری آنان، بنا به آرا هیات منصفه ملی و قضاوت وجدان تاریخی آزربایجان، متهم ردیف اول این پرونده و تمام پرونده های جنائی پیشین، به جرم خیانت به آزربایجان، و ملت ترک ایران، و تجاهر به فسق و فجور، به مجازاتِ رسوائی ابد و مادام العمر ملی، و متهمین ردیف دوم تا ششم به جرم همدستی آگاهانه در تمهید مقدمات و دستیاری مجرم اصلی، به انزوای موقت سیاسی و تحت نظر بودن موقت محکوم می شوند. سایر متهمین احتمالی پرونده، بدلیل نا آگاهی و غفلتِ بدون سو نیت، و بر خورداری از سعه صدر تاریخی ملت مان، از اتهامات منسوبه تبرئه می گردند».
تازه این قضاوتِ خارج بود که ایادی اجیر و مرعوب و کاندیداهای صدگانهء ریاست جمهوری آزربایجان جنوبی و دار و دسته هاشان، با مرحمتی های قاچاقچیان بین المللی و دلالان هروئین و فحشا، و صادر کنندگان اعضای بدن انسانی، برای خود شبکه هائی دست و پا کرده اند. جای تاسف است که بعضی از اینها، آنقدر دل بستهء این مقامات مورد نظرشان هستند که آن بی آبروئی و رسوائی را که مرکز این توطئه یک بیک بر سر آنان می آورد و خود، بخوبی از آنها آگاهند (چرا که هر یک، بارها و بارها بمن مراجعه و از شرایط توطئه و ترور شکایت کرده اند) باز بمحض اینکه ضرورتی برای استفادهء مجدد از آنها، و استعمال مکرر آنها، برای توطئه علیه یکی دیگر از مهره های سابق باشد، با تملق و خوشرقصی و بیگ - بیگ گویان به چاپلوسی می نشینند تا از قافلهء ریاست جمهوری کشوری که وزارت اطلاعات و الهام علی اوف و پوتین برای آنها دست و پا می کنند بی بهره نمانند. راستی این همان آزربایجان و آزربایجانی ست که من می شناختم و تاریخ بمن آموخته بود؟ وای که در بازار مکارهء سیاست آزربایجان، چه متاع ارزان و بی بهائی شده است آن حرمت والای انسانی و احترامِ به نفسِ خویش.
ای اجل تیشه فرود آر، که این عزت نفس
گل نمود از بر شاخ و، ثمرش خـــاری بود
تازه این تنها، پاسخِ مرکز توطئه و دسیسه، یعنی خارج از آزربایجان بود. حساب داخل، از اول پاک است. یقین دارم اگر اینها را به طَبَق ِ مرصع بگذارند و در کوچه های تبریز و اورمیه و زنجان بگردانند، جز معدود قلیلی جوان پاک، نا آگاه، و تهییج شده، کسی بدانها اعتنا نمی کند و، بجز همان شان و موقع واقعی شان که پانزده سال پیش، یعنی قبل از حراج آزربایجان، داشتند پشیزی بیشتر نصیب شان نمی شود.
صدمهء این بازی ها و بازیگران، که بقول معروف "از در می زنی، سر از روزن بر می آورند" در آن نیست که 21 آذر و زهتابی و تراختور را ملعبه و آلوهء کثافات خویش می کنند. تکرار مصرانه و برنامه ریزی شدهء اینگونه بازی ها، درست همان نتیجه ای را می دهد که طراحان اصلی دارند. هرچند که به عوامل و بازیچه های این خیمه شب بازی ها تلقین کرده اند که با این کار شما کنترل حرکت را بدست می گیرید ولی نیت اصلی شان آن نیست. قصد اصلی طراحان و سرمایه گذاران این بازی ها، همانا رسوائی حرکت، عزلت و انزوای فعالان صادق، با کفایت، و مقبول، و دلسردی تودهء خاموش است که آنها را از نجات نا امید ساخته و در دامن شوونیزم فارس و جمهوری اسلامی تثبیت کنند. این قولی است که پوتین و الهام علی اوف به وزارت اطلاعات داده اند و براحتی بدست عده ای قلیل انجام می دهند و اکثریت نا آگاه هم مسحور این شعبده بازی ها شده اند.
و چه بیداری تلخی خواهد بود آن سحرگاهی که تمام ملت ها در بستر ملی خود، چشم از خواب ناز به جهان آزادی و استقلال بگشایند و ما با خمودگی بازی های شب پیشین، و در بستر نا آگاهی ها و بی خبری های خویش، دیده بر اسارت و استعمار بگشائیم و روزهائی را ببینیم که از امروز مان هم ننگین تر و خفت آور تر خواهد بود.
"هر نه سالسان آشیان، او گه لر قاشیقیان"
کالیفرنیا بیستم دسامبر 2010
انتشار از:امین موحدی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen